اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" تنوع موضوع ! " :

اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
اردوغان: بیا دو نخ سیگار با هم بکشیم!
                                  منبع:عصر ایران


" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" شعر در سوگ امام جعفر صادق ( ع ) "

 

                شش دنگِ دل از روز ازل خورده به نامت

1

کاش من هم به لطف مذهب نور

تا مقام حضور می رفتم

کاش مانند یار صادقتان

بی امان در تنور می رفتم

 

علم عالم در اختیار شماست

جبر در این مسیر حیران است

چشم هایت طبیب و بیمارش

یک جهان جابر بن حیان است

 

روز و شب را رقم بزن آخر

ماه و خورشید در مُرکّب توست

ملک لا هوت را مراد تویی

آسمان ها مرید مذهب توست

 

قصه تکرار می شود یعنی

باز هم در مدینه عاشق نیست

کوچه در کوچه شهر را گشتم

هیجکس با امام ، صادق نیست

 

********

 

خواب دیدم که پشت پنجره ها

روبروی بقیع گریانم

پابه پای کبوتران حرم

در پی آن مزار پنهانم

 

گریه در گریه با خودم گفتم

جان افلاک پشت پنجره هاست

آی مردم ! تمام هستی ما

در همین خاک پشت پنجره هاست


حمیدرضا برقعی

 

2

شش دنگ دل از روز ازل خورده به نامت

شش جرعه خدا ریخته می داخل جامت

تاریخ شده از نفست پر که به این شکل

امروز رسیده است به ما عطر امامت


قاسم صرافان

 

 

3

آقا تو را چون حیدر کرار بردند

در پیش چشم بچه های زار بردند

تو آن همه شاگرد داری پس کجایند!

آقا چه شد آن شب تو را بی یار بردند؟

این اولین باری نبود اینطور رفتید

آقا شما را اینچنین بسیار بردند

وقتی شما فرزند ابراهیم هستی

قطعاً شما را از میان نار بردند

یاد رقیه کردی آنجا که شما را

پای برهنه از میان خار بردند

این ظاهر درهم خودش می گوید آقا

حتما شما را از سر اجبار بردند

سخت است اما آخرش تابوتتان را

آقا هزاران شیعه در انظار بردند


مهدی نظری

" گرم شدن هوا در آخرالزمان " :

 

 امام حسن عسگری (ع) فرمودند: اذا ظهر الماء علی الأرض(67) یکی از نشانه های ظهور حضرت مهدی (ع) آن است که آب بر زمین بالا بیاید و این امر، سبب آن می شود که بسیاری از زمینهای جهان بزیر آب فرو می رود، و اتفاقا در اوائل سال 2002 این خبر در اخبار سراسری پخش شد که بر اثر بالا آمردن دریاها کشور ایرلند در دهها سال آینده، کاملا بزیر آب فرو خواهد رفت و دیگر کشوری بنام ایرلند در جغرافیا وجود نخواهد داشت، و تمام اینها بر اثر گرم شدن کره زمین و ذوب شدن تدریجی یخهای قطب شمال و قطب جنوب می باشد.

و اکنون به این حدیث که درباره گرم شدن هوا در آخرالزمان اشاره دارد توجه کنیم. قال: سمعت الرضا (ع) یقول هذا الامر بئوح، قال فلم ادر ما البئوح فحججت، فسمعت اعرابیا یقول: هذا یوم بئوح فقلت له: ما البئوح؟ فقال: الشدید الحر در حدیثی که از امام رضا (ع) بدست ما رسیده، بر موضوعی بسیار مهم دلالت دارد. یکی از علاقمندان به آن حضرت گفت شنیدم که امام رضا فرمودند قبل از ظهور یعنی در آخرالزمان، گرمای شدید همه جا را فرا می گیرد، و آن حضرت گرما را به مکان خاص مشخص ننموده است به این معنا است که زمین را گرمای شدید فرا خواهد گرفت چند سالی است که هر چند روز یک بار، می بینیم که رادیو و تلوزیون و روزنامه ها، بطور مرتب و پی در پی، از گرمتر شدن کره زمین گفته می شود،

و همواره کارشناسان در این باره چیزهای تازه تری می گویند و علل مختلفی را برای آن ذکر می کنند ولی آنچه که مسلم است گرمای شدید در حال افزایش و طولانی شدن مدت آن در سال، همواره بیشتر می شود و حقیقت گرما برای مردم دنیا در همه جا بخوبی احساس می شود و زیست شناسان از تاثیرات مخرب گرما بر اکوسیستم طبیعت، همواره مواردی را متذکر می شوند. آنچه که مهم است و ذهن هر شیفته و خردمندی را جلب و متوجه آن می شود، همین جمله از امام رضا (ع) که در هزارو سیصد سال پیش بیان شده، و از گرمای شدید در آخر الزمان خبر می دهد.

آن شنونده که این گفتار را از امام شنیده، او بخوبی متوجه معنا و مفهوم آن نشد ولی این ما هستیم که بهتر از آن شنونده، معانی واقعی کلام آن حضرت را می فهمیم چون اکنون ما هستیم که این گرما را حس می کنیم و جنجال بحث مفصل آن را بطور مرتب می شنویم و از حقیقت آن گفتار و این گرما آگاه هستیم. آیا ممکن است گرمای آتشفشانی را که مواد مذاب و گداخته و آتش از آن فوران میکند، از فاصله بسیار زیادی احساس کنیم؟ هرگز - چون آن گرما هر چه باشد تا فاصله معین و تا حدودی که می توان گرمای آن را احساس کنیم و نه بیشتر.

آیا می توان گرمائی را حس کنیم که فردا و یا روزهای آینده آن آتش برافروخته میشود، امروز آن را حس کنیم؟ هرگز و هرگز - تا چه برسد به هزار و سیصد سال بعد از بیان این گفتار، وضعیتی پدید آید که گرما همه جای زمین را فرا گیرد. بزرگان دین و آئین ما، از آخرالزمان برای مردم زمان خود سخن بسیار گفته اند و تعریف و توصیف بسیار نموده اند و بیشتر اوضاع و احوال این زمان را برای مردم، گوشزد کرده اند و در واقع هشدار باشی نیز برای ما هم هست.

و یکی از آن پیش بینی ها که اکنون به حقیقت پیوسته، همان است که حضرت رضا (ع) وقتی که درباره ظهور حضرت مهدی (ع) تعریف می نمود، می گویند که قبل از آن، گرمای شدید و طولانی مدت، همه جا را فرا می گیرد. شاید کسی بپرسد چگونه؟ مگر طبیعت و نظام آن بر هم می خورد؟ بله ما امروز شاهد ویرانگری در طبیعت و اکوسیستم آن می باشیم و هر روز بر خطرات و آلودگی آن افزوده می شود.

پیش بینی کردن و به حقیقت پیوستن، بسیار مهم است و کاری است الهی، و این کار، تنها از برگزیدگان خدا بر میاید. و حرف آخر این است که ما عرض کنیم، ای رضا پیامت را که گفته بودی شنیدم و گرمائی را پیش بینی نمودی، اکنون حس می کنیم، آقاجان از خدا بخواه که در این وضعیت و شرایط زود گذر دوره آخرالزمان، ایمان ما را حفظ و مصون بدارد، و از شر آفت هوسها و بی بندوباری در امان بدارد، و چشم ما را به جمال حضرت مهدی (ع) روشن بگرداند. به امید آن که یاری از یاران خوب آن حضرت باشیم.(68)

اختلال در وضع طبیعت و اوضاع مردم در آخرالزمان

علی (ع) درباره آخرالزمان و نشانه های نزدیکی ظهور حضرت مهدی (ع) سخنان بسیار دارد و یکی آنها که اینک میخوانید اهمیت بسیاری دارد و هر چند که این حدیث از نظر علمی، احتیاج به تحقیق بیشتری دارد ولی ما چاره ای جز خلاصه گفتن نداریم. قال امیر المومنین (ع) بین یدی المهدی، موت احمر. و موت ابیض و جراد فی حینه و جراد فی غیر حینه کالوان الدم: فاما الموت الاحمر فالیسف و اما الموت الابیض الطاعون (در نزدیکی ظهور حضرت مهدی (ع) وضع بگونه ای میشود که مرگ سرخ و مرگ سفید، همه جا را فرا می گیرد و همچنین، پایدار شدن ملخها در وقت و فصل خود، و نیز در غیر وقت و موقع خود، ملخهای سرخ رنگی منتشر میشود. و اتفاقا در اول زمستان 1383 انبوه ملخهای فراوانی به شهر قاهره حمله کردند و تمامی مدارس و کارخانجات و دائر و فروشگاهها چند روز تعطیل شد و این ملخها که متمایل به رنگ سرخ بودند در زمانی به این شهر حمله کردند که واقعا فصل یورش ملخها در زمستان تا کنون نبوده.

مرگ سرخ:

مرگهای خونین بتوسط قتل و کشتارها و مرگ سفید: مرگها طاعونی است علی (ع) پیش بینی میکند که در آخرالزمان، مرگها فراوان میشود، چه آنهائی که در قتل و نزاع و کشتار در جنگها، از بین می روند، و چه آنهائی که به توسط وباهای میکروبی و تازه پدید آمده، از بین می روند، و امروز می بینیم که آفتهای میکروبی مثل ایدز و سارس و تب زرده و غیره، هر روز وباهای مدل جدید میکروبی بسیار خطرناک پدید می آید و در بین مردم منتشر می شود و جان میلیونها انسان را در خطر مرگ حتمی قرار میدهد و هر روز به تعداد آمار و ارقام مبتلایان و به این وباهای میکروبی، بصورت وحشتناک، همواره در حال افزایش است و چه بسا در آینده، آفتهای واگیردار دیگری بوجود می آید و جان مردم کشورها را بیشتر تهدید کند.

وباهای مدل جدید و مسری و لاعلاج، یکی پس از دیگری، در بین مردم منتشر میشود و بر اثر، آن مرگ و میرها افزایش می یابد و احتمال بسیار دارد که بر طبیعت و موجودات ریز و درشت هم تاثیر بگذارد. آن حضرت از منتشر شدن مرض طاعون اشاره میکند، و اکنون می دانیم که طاعون از بدترین میکروبها شکل میگیرد و انواع آن گوناگون است لذا آن حضرت از این وباهای مسری و خطرناک، از نام طاعون استفاده کرد تا مردم آنزمان بتوانند درک و قبول کنند چون نام این وبای مسری برای همه آشنا بود و اگر آن حضرت از ایدز و سارس و غیره سخن میگفت، کسی نمی توانست باور کند و بفهمد چون این چیزها را کسی ندیده و نشنیده است.

آن حضرت پس از آن کشتارهای فردی و جمعی، و آن وباهای مسری، از پیدایش ملخهای انبوه و متمایل برنگ سرخ، اشاره میکند، چه آنهائی که در فصل خود و موقعیت های جغرافیائی خاص، طبق معمول گاهی پدیدار و منتشر میشوند و چه آن ملخها و آفت دیگر که در غیر فصل خود و در غیر موقعیت های جغرافیائی که سابقه در آنجا نداشته، بوجود می آیند. و همه اینها از بر هم خوردن شرایط طبیعی در این زمان را می رساند، آمار مبتلایان و قربانیان ایدز هر روز بمراتب افزایش می یابد و هجوم بی سابقه حیوانات عجیب و غریب به مزارع و روستاها در اینجا و آنجا شنیده میشود و هر روز خبر تازه ای از نابودی گونه های گیاهی و انقراض حیوانات ریز و درشت از رسانه های گروهی پخش میشود و آلودگی روز افزون، شرایط طبیعی را بر هم می زند و بلایای طبیعی کم سابقه با اشکال مختلف، پی در پی و در همه جا نفوذ میکند و خلاصه این که حوادث ناخواسته بیداد میکند

و حال و روز مردم آخرالزمان هر روز مشکل تر خواهد شد باضافه افزایش و درگیری های سیاسی و نزاعهای قومی و جنگ های ناحیه ای و منطقه ای که همه این ها نتیجه شیطنت و فتنه انگیزی قدرتهای جهان خوار است و آن ها اهداف شومی را برای مردم تمامی جزایر و قارات دارند و هر لحظه احتمال خطر وقوع جنگ جهانی هم وجود دارد و از هر طرف با اشکال مختلف، مردم دنیا در معرض گرفتاری و مرگهای جور وا جور قرار دارند.(69)

کاهش شدید جمعیت در آخرالزمان

در مدت دهها سال گذشته، بر اثر پیشرفت دانش طب و توسعه روز افزون انواع داروها، کار بجائی رسید که میزان مرگ و میرها را به حداقل ممکن برساند و باعث شد تا جمعیت جهان، سیر صعودی پیداکند و همواره بر تعداد جمعیت جهان افزوده شود و همینطور هم شد تا آنجا که سازمانهای بین المللی ناچار شدند زنگ خطر را بزنند و افزایش جمعیت را همچون انفجاری بزرگ که جهان را تهدید می کند اعلام کردند.

اما در دو دهه اخیر کار برعکس شده و کاهش جمعیت در بیشتر نقاط جهان، سیر نزولی پیداکرده است و می رود تا در چند دهه آینده، کاهش شدید جمعیت، خطر انقراض ملتها و فرهنگ ها را در پی خواهد داشت. در حالی که دانش طب امروز از دهها سال گذشته هم پیشرفته تر و امکانات و تجهیزات، بسیار فرق کرده و مدرنتر شده است ولی حالا چرا وضع این چنین است؟ اگر بخواهیم علت پدیدار شدن این وضع را پی گیری و ریشه یابی کنیم، می بایستی در فرهنگ جدید و تحولات و تغییرات اخلاقی مردم جستوجو کنیم تا بدانیم که چرا وضع اینطور شده است. گذر زمان همچون دریا است و امواج آشفته زیادی دارد و هر روز موجهای مطلاطم آن به یک شکل باقی نمی ماند، اما آنچه که استوار باقی می ماند، خورشید و حقیقت است و این دو، هیچگاه دست خوش تغییرات مردم و بازیچه هوی و هوسها نخواهد شد.

امام صادق (ع) از کاهش شدید جمعیت در آخرالزمان سخن می گوید و در این باره حدیثی نقل می کنیم که بسیار جالب و حائز اهمیت است و اکنون به آن توجه کنیم ولی آنچه که شاید در ذهن افراد کنجکاو خطور کند آن است که بگویند، چرا آن حضرت از افزایش جمعیت در چند دهه پیش، چیزی نگفته اند و تنهابه کاهش جمعیت اشاره نموده اند.

معمولا بزرگواران ما وقتی که درباره چیزی اظهار نظر میکنند، بخصوص درباره اوضاع و احوال آخرالزمان، می بینیم که آنها از امواج متلاطم زمانه و مردم سبک مغزی که بازیچه هوی و هوسها شده اند پیش بینی کرده اند و این هوسها است که مردم را هر روز به یک وضع و حالی در می آورند، و اصل مطلب که پایان و نتیجه کار است، بزرگواران ما حقایقی را بازگو میکنند که گفتار آنها حقیقی است همچون خورشید، استوار و پابر جا است و سخن آن حضرت بر خلاف آنها که در قالب سازمانها و نهادهای بی المللی، دیروز با صدای بلند رادیوها می گفتند جمعیت افزایش یافته، خطر انفجار، آهای مواظب باشید، ولی وقتی که امروز، سیر نزولی پیدا کرده و فرهنگها و ملت های متمدن در خال فروپاشی و در خطر انقراض قرار گرفته اند، می بینیم که آنها ساکت شدند و خودشان هم در گرداب قطع نسل قرار گرفته اند و سکوت مرگبارشان خاموش شده است،

ولی امام صادق (ع) بدون در نظر گرفتن هیاهو و جنجال و حرفهای دیروز آنها، بلکه از آخرین وضعی که در نزدیکی ظهور، پیدا می شود اعلام نظر می کنند و غوغا گران بدون در نظر گرفتن شرایط دیگر، سر و صدا کردند و امروز بدون نتیجه، ساکت شدند ولی آن حضرت بدون در نظر گرفتن شرایط دیگری که توسعه فساد و رواج فحشا است که بر علم و عقل غالب می شود آن حضرت خیلی آرام و بی سر صدا، نتیجه کار و آخر خط را بازگو می کند، سخن او همچنین حقیقت خورشید، می درخشید و دستخوش تفاوت اوضاع سیر صعودی و سیر نزولی چند دهه آنها نمی شود همچنین کوهی استوار که بادها او را نمی لرزاند.

امام صادق (ع) درباره نزدیکترین زمان به ظهور حضرت مهدی (ع) اشاره می کند و سالهای آینده، با این نشانه ها و علائم، بیقین که به زمان ظهور نزدیکتر است، و آنزمان که رشد جمعیت در حال افزایش بود، فاصله زمانی آن بیشتر است، پس علائمی که از ظهور بیان میشود، به نزدیکترین زمان ممکن به ظهور آن حضرت است و حوادثی را مطرح میکند حتما چون علامت های راهنمائی که در کنار جاده ها نصبت شده، همواره به ما اختار می کنند که زمان رسیدن به مقصد در حال نزدیکتر شدن است.

سمنا اباعبدالله (ع) یوقول: لایکون هذا الامر حتی یذهب ثلثا الناس، فقیل له: فاذا ذهب الناس فما یبقی؟ فقال (ع): اما ترضون ان تکونوا الثلث الباقی؟ عده ای گفتند که شنیدیم امام صادق (ع) درباره آخرالزمان فرمودند که حضرت مهدی ظهور نمی کند تا اینکه سه چهارم مردم از بین بروند، اما آنها با تعجب پرسیدند پس چیزی باقی نمی ماند؟  آن حضرت فرمودند: آیا نمی خواهید که شما از بقیه مردم باقی ماند بوده باشید؟ اگر بخواهیم حقیقت گفتار امام صادق (ع) را خوب بدانیم، می بایستی تحولات و اوضاع حاکم بر جهان را با دقت، زیر نظر بگیریم و ببینیم که امروز چه فرهنگی بیشتر میان مردم در حال رواج و گسترش است که این وضعیت کاهش روز افزون جمعیت را پدید آورده است تا پس از آن، بفهمیم که این سخن آن حضرت تا چند درصد، اکنون به حقیقت پیوسته است.

در زمان حاضر و سالهای آینده اغلب کشورهای جهان با کاهش جمعیت روبرو هستند و در آینده، این کاهش با سیر نزولی در صد بیشتری مواجه خواهد شد، و کاهش جمعیت به این معنا است که مرگ و میر افراد، بیشتر از آنها است که متولد می شوند اینک می بینیم که خیلی از کشورهای جهان، با کاهش جمعیت مواجه هستند و چند کشوری هستند که رشد جمعیت دارند ولی آنچه که مسلم است، آنها نیز در سالهای آینده از میزان رشد افزایش جمعیت آنها کاسته خواهد شد و سپس، آنها هم با کاهش مواجه خواهند شد.

علل این کاهش جمعیت را در جهان می بایستی در فرهنگ جدیدی که بر دنیا حاکم می شود و همه جا به یک وضع در می آید و تمامی آداب و سنن و فرهنگ ها، در حال افول و زمال است تا جائی است تا جائی که آنها کاملا ریشه کن شوند و دیگر یاد و یادگیری از آنها بر جای نماند و آثار تمامی آنها محو خواهد شد و تنها یک فرهنگ جدید، باقی می ماند و آن فرهنگ ابتذال است و بی بند و باری فساد و فحشا، دنیا را فرا می گیرد همانگونه که پیامبر گرامی و ائمه معصومین (ع) از رواج فساد و گسترش فحشاء در آخرالزمان، سخنان بسیاری گفته اند، و بهترین آداب و رسوم جامعه که سنت ازدواج است از بین می رود و هیچکس برای ازدواج، ارزشی قائل نمی شود.

زنان هوس باز به مردان دل نمی بندند و مردان، به زنان بد بین و بی اعتماد می شوند و نه دین می ماند و نه ایمان.... و خلاصه مطلب آن است که بقدری فساد و فحشا و مخلفاتش زیاد می شود که دو سوم جمعیت از بین می روند و یک سوم از آنها باقی میماند، اما بقیه چه حال و روزی دارند، بحث آن فصل است و آنچه که از سخن امام صادق (ع) ما باید پند و عبرت بگیریم، این است که ایمان خود را حفظ کنیم و به اصول اخلاقی و اسلامی پای بند باشیم تا ان شاءالله در وقت ظهور آن حضرت، از صالحان و پاکیزه گان و شایستگان باشیم و چه بسا، سعادت نصیب ما شود تا از یاران آن رادمرد حق و حجت خدا باشیم و در آخرت هم به سعادت ابدی نائل شویم. و حداقل باید این را بدانیم که در انتظار ظهور آن حضرت و در آرزوی دیدار مهدی (ع) بودن، بهمان اندازه برای ما اجر و ثواب در صحیفه اعمال ما ثبت خواهد شد.(70)

 

" مرکز اطلاع رسانی غدیر "

" دانشمندان چه پیش‌بینی‌هایی برای پایان جهان دارند؟ " :

 

                اینک آخرالزمان             

  
در یک آپارتمان نمدار و دلگیر که با قالیچه‌های رنگ و رو رفته آویزان از در و دیوار عایق‌بندی شده، اعضای آخرین خانواده کره زمین گرداگرد آتش بی‌رمق شومینه، چسبیده به یکدیگر کز کرده‌اند؛ در حالی که روی شومینه یک ظرف اکسیژن در حال ذوب‌شدن است. ستاره‌ای سیاه راه رسیدن نور خورشید به زمین را ـ که حالا به کناره‌های سرد منظومه شمسی پرتاب شده ـ سد کرده و تنها بازماندگان این فاجعه باید دل به شب تمام‌نشدنی سرد بزنند و از روی زمین گازهای منجمد جو که مانند انبوهی از برف روی هم تلنبار شده را درو کنند.         
    
تصویر اینک آخرالزمان                   

سناریوهای سیاه

تا جایی که از سناریوهای پایان زندگی زمینی برمی‌آید، این تصویر خشک و بی‌روح که برگرفته از داستان کوتاه «فریتز لیبر» به نام «یک سطل هوا»ست احتمالی بسیار ضعیف برای پایان زندگی زمینی به حساب می‌آید. دانشمندانی که روی این مساله کار می‌کنند بر این باورند بیشترین احتمال برای نابودی زندگی زمینی بلایای خودساخته دست بشر است؛ مثلا یک جنگ هسته‌ای یا یک بیماری ایجاد شده از طریق مهندسی زیستی. با وجود این، چند خطر طبیعی جدی دیگر مانند تهدیدات فضایی یا تغییر و تحولات زمینی هم هست که می‌تواند زندگی بشر را از روند طبیعی خود خارج کند و با پاره کردن تار و پود تمدن پیشرفته، میلیاردها انسان را محو و نابود و حتی نژاد بشر را منقرض کند.

با همه این اوصاف، آندرس سندبرگ، پژوهشگر فجایع طبیعی در موسسه آینده بشریت در دانشگاه آکسفورد انگلستان معتقد است تحقیقات اندکی درباره موضوع پایان زندگی صورت گرفته است. وی می‌گوید: مقاله‌های مربوط به تولید مثل سوسک سرگین غلتان بسیار بیشتر از مقالات مربوط به انقراض بشر است! به نظر می‌رسد اولویت‌هایمان را درست انتخاب نکرده‌ایم. اما تهدیدهایی که دانشمندانی مثل سندبرگ از آن سخن می‌گویند چیست؟

تهدید نخست: توفان‌های خورشیدی

شاید تهدید تمدن مانند داستان کوتاه لیبر ناشی از کمبود نور و گرمای خورشید نباشد؛ بلکه برعکس، از بیش از حد بودن آن نشأت بگیرد. در صبح روز دوم مرداد 91، ابرهای دوقلوی ذرات پرانرژی از سطح خورشید به پهنه فضا پرتاب شد. فقط 19 ساعت بعد، این توفان ذرات باردار از محلی عبور کرد که زمین چند روز قبل آنجا بود. دانشمندان می‌گویند اگر آن توفان با ما برخورد می‌کرد، کره زمین هنوز هم در حال تلوتلو خوردن بود.

البته توفان‌های خورشیدی روی زندگی بشر تأثیر مستقیم نخواهند داشت و آسیبی که به ما خواهند زد بیشتر از طریق آسیب‌رساندن به شبکه‌های سراسری برق خواهد بود. بزرگ‌ترین توفان خورشیدی در تاریخ معاصر در سال 1368 روی داد که بر اثر آن برق شش میلیون نفر در ایالت کبک کانادا قطع شد.

توفان‌های خورشیدی شدید هر چند قرن یکبار اتفاق می‌افتد و احتمال این‌که در دهه پیش رو شاهد یکی از آنها باشیم 12 درصد است. وابستگی زیاد بشر به نیروی برق و وجود زیرساخت‌های عظیم برقی، احتمال بروز خطر را تشدید می‌کند. محققان می‌گویند در صورت بروز چنین فاجعه‌ای احتمال دارد بعضی از مناطق زمین برای سال‌ها قادر به استفاده از برق نباشند.

اگرچه مقابله کامل با این تهدید غیرممکن به نظر می‌رسد، اما این خطر به قدری جدی است که برای مقابله با آن برنامه‌هایی هم تدوین و تا حدودی اجرایی شده است. اولین گام، تقویت نیروگاه‌ها و تعویض قطعات آسیب‌پذیر با قطعات مقاوم‌تر است که اجرای آن چند سالی است آغاز شده است. گام دوم، محافظت از شبکه با استفاده از ابزار مسدود کننده جریان مانند خازن است.

تهدید دوم: برخوردهای کیهانی

اگر یک جرم آسمانی با زمین برخورد کند هیچ راهی برای مقابله وجود ندارد. تنها راه برای مقابله با چنین تهدیدی، پیشگیری از وقوع آن است. میلیون‌ها سال پیش سیارکی با قطر ده کیلومتر به زمین برخورد و زمینه انقراض دایناسورها را فراهم کرد. ولی یک جرم آسمانی با قطر بسیار کوچک‌تر از این هم کافی است تا سرنوشتی مشابه دایناسورها برای انسان رقم بزند. پس از برخورد، زلزله‌های مهیب و سونامی‌های عظیم سراسر کره زمین را فرا می‌گیرد و گرد و غبار حاصل برای ماه‌ها مسیر نور خورشید را سد می‌کند و عصر یخبندان دیگری کره خاکی را منجمد می‌کند. البته خبر خوب این است که چنین سیارک‌هایی هر چند میلیون سال یکبار با زمین برخورد می‌کنند.

کنگره آمریکا در سال 1377 ناسا را موظف کرد برای مقابله با این تهدید چاره‌ای بیندیشد. از آن سال تاکنون ناسا تعداد بسیار زیادی از اجرام با قطر بالای یک کیلومتر را اطراف زمین شناسایی و فهرست کرده‌ است. خوشبختانه در حال حاضر هیچ موردی از برخورد احتمالی شناسایی نشده است.

روش احتمالی مقابله با این تهدید منحرف کردن جرم آسمانی در حال برخورد با زمین است. این کار می‌تواند با بمب هسته‌ای یا سفینه فضایی غول پیکری صورت گیرد که سیارک را به مقدار بسیار ناچیزی از مسیر خود منحرف می‌کند. این تغییر بسیار ناچیز پس از میلیون‌ها سال به قدری بزرگ خواهد بود که بتواند کره زمین را از برخورد نجات دهد. با این حال هنوز چنین ابزاری وجود خارجی ندارد و اگر همین امروز از احتمال خطر برخورد سیارکی بزرگ تا یک ماه آینده به زمین مطلع شویم، واقعیت این است که هیچ ابزاری برای دفاع از خود نداریم و انقراض‌مان حتمی است.

تهدید سوم: ابرآتشفشان‌ها

محتمل‌ترین تهدید برای تمدن بشر ابرآتشفشان‌ها هستند. به‌طور میانگین هر صد هزار سال یکبار یک دهانه بسیار بزرگ آتشفشانی در نقطه‌ای از جهان فرو می‌ریزد و مقدار عظیمی از مواد مذاب را آزاد می‌کند. آتشفشان حاصل قابل کنترل نبوده و بسیار ویران‌کننده است. برخی دانشمندان معتقدند چنین آتشفشانی 74 هزار سال پیش به وقوع پیوسته و احتمالا بیشتر مردم کره زمین را نابود کرده است. آنها می‌گویند آدم‌های امروزی باقیمانده گروه کوچکی از انسان‌ها هستند که از آن آتشفشان عظیم جان سالم به در بردند و اتفاقا علت شباهت زیاد نژادهای مختلف انسانی به هم در همین نکته است. گلوگاه ژنتیکی دی‌ ان ای انسان هم مهر تأییدی بر این فرضیه چالش‌برانگیز است. گلوگاه ژنتیک یک رویداد تکاملی است که طی آن درصد قابل توجهی از افراد یک جامعه از میان می‌روند. اندونزی، آمریکا، نیوزیلند و چند نقطه در رشته کوه آند از نامزدهای احتمالی بروز چنین فاجعه‌ای هستند. دود و خاکستر ناشی از این آتشفشان‌ها مانند برخورد اجرام آسمانی، باعث وقوع عصر یخبندان و به دنبال آن قحطی می‌شود.

دانشمندان پیش‌بینی می‌کنند با استفاده از علائمی مانند زلزله‌های فراوان در یکی از مناطق پرخطر، افزایش خروج گازهای آتشفشانی و تغییر شکل زمین بر اثر تراکم مواد مذاب بتوان وقوع چنین آتشفشان‌هایی را پیش‌بینی کرد. این تحولات از ماه‌ها و شاید سال‌ها پیش از فوران آغاز می‌شود و می‌توان عملیات تخلیه را بموقع انجام داد. البته گاهی اوقات روابط سیاسی هم در این میان بی‌اثر نیست حتی به قیمت جان انسان‌ها. در سال 1364، حدود 23 هزار نفر در کلمبیا بر اثر فوران آتشفشان نوادو دل روئیز جان خود را از دست دادند؛ صرفا به این علت که این کشور مایل نبود پیش‌بینی دانشمندان را در مورد وقوع این فاجعه به رسمیت بشناسد!

چه باید کرد؟

از آنجا که در صورت وقوع این فجایع طبیعی بزرگ‌ترین چالش تهیه غذا خواهد بود، برخی دانشمندان در حال تحقیق روی روش‌های تأمین غذا بدون استفاده از نور خورشید هستند. یکی از گزینه‌های اصلی قارچ است. تحقیقات نشان می‌دهد قارچ‌ها از همه بلایای طبیعی جان سالم به در برده‌اند و در صورت وقوع فاجعه‌ای دیگر می‌توان با استفاده از روش‌های خاصی مانند مقاوم‌سازی کارخانه‌های صنعتی تا چند برابر نیاز انسان‌های نجات یافته قارچ تولید کرد.

با وجود این نباید از مباحث جامعه‌شناختی، روانشناختی و دیگر مباحث علوم انسانی نیز در روند آماده‌سازی بشر برای مقابله بزرگ غافل بود. همه روش‌های موجود در صورتی مفید خواهد بود که آیا بشر پس از مواجهه با چنین بلایای عظیم و تکان‌دهنده‌ای که احتمالا بیشتر جمعیت جهان را نابود خواهد کرد، انگیزه‌ای برای زنده ماندن و جنگیدن با طبیعت خواهد داشت یا خیر.

منبع: science

مسعود توکلی

" جام جم "

" خاطرات پادگان امام حسین 5 " :

 

نخستین خشم شب

 پادگان امام حسین (ع) در انتهای منطقه تهران پارس قرار دارد. در میان کوه‌های سر به فلک

 کشیده لشکرک.            

 چندین آسایشگاه بزرگ با محوطه‌ای وسیع با برجهای دیده بانی بلند.سالن غذاخوری، نمازخانه

،استخر سر پوشیده،میدان صبحگاه که هر روز صبح باید برنامه صبگاه را در سرمای زمستان

 برگزار می‌کردیم،میدان  موانع که البته از ما پذیرایی خوبی می‌کرد و بخش‌های مختلف دیگر.

پادگان امام حسین(ع) حال و هوای خاصی داشت،طوری که از همان روز اول دلبستگی عجیبی به

 آن جا پیداکردم.

پس از یکی دو روز به گردانها و گروهانهای مختلف تقسیم شدیم،گردان شهید دستغیب گروهان 13،هر گروهان 72 نفر داشت،گروهانی که من در آن جای گرفتم در طبقه سوم آسایشگاه جا گرفت.همراه با تخت‌های دو طبقه و کمدهای فلزی،آسایشگاه وضع مرتب و مناسبی نداشت،به همراه بچه‌ها دست به کار شدیم و آسایشگاه را تمیز و مرتب کردیم.طبقه اول تخت را برگزیدم چون می‌ترسیدم شب‌ها از طبقه دوم سرنگون شوم!

صبح امروز به همه یک سری وسایل شخصی مثل مسواک،حوله،صابون،لباس نظامی،یک جفت پوتین و خرت و پرت‌های دیگر دادند.از امروز باید لباس نظامی بپوشیم و خودمان را آماده کنیم برای فراگیری آموزش‌های مربیان مختلف و البته خشم شبانه‌ها و رزم شبانه‌ها و ... که همگی در لیست پذیرایی وجود داشت!

غذا مرغ بود، در سالن غذا خوری همه از چند و چون آموزش حرف می‌زدند،تعدادی از بچه‌ها می‌ترسیدند و تعدادی دیگرهم خوب احساس غرور و بزرگ شدن داشتند!

سر میز شام فرمانده گروهان که به او می‌گفتیم برادر «سجاد» گفت:برادرها توجه داشته باشن امشب که مرغ نوش جان می‌کنید فکر عواقب این مرغ خوردن هم باشید.گفته باشم که امشب در خدمتتون هستیم،بهتره هوشیار بخوابید.

ساعت 9 شب خاموشی برقرار می‌شد،شب اولی بود که با حالت نظامی بودیم،خوب، تجربه هم که نداشتیم.

فقط یکهو متوجه شدم که دیگر نمی‌توان نفس کشید!صدای گلوله‌های مشقی هم فضای آسایشگاه را پر کرده بود،همه جا تاریک بود و تنها آتشی که از لوله ژ 3 فرمانده گروهان بیرون می‌آمد ما را بیشتر به وحشت می‌انداخت.بچه‌ها نمی‌دانستند که چه بکنند!همه وحشت زده بودیم،فرمانده مدام فریاد می‌کشید:همه بشمور 3 توی محوطه به صف شید،بدویید ببینم،این چه وضعشه؟یالا سریعتر.

وقتی که رفتیم پایین که البته از ترس نمی‌دانم چطوری این همه پله را رفتیم،تازه متوجه شدم نه جوراب به پا دارم نه پوتین،سرما این مسئله را برای من روشن کرد!خیلی از بچه‌های دیگرهم با همین وضعیت به صف شده بودند.

همه ساکت بودند.ناگهان سکوت شب با فریاد فرمانده گروهان شکسته شد؛بشین پاشو-بشین پاشو...

فکر می‌کنم 100 تا بشین پاشو انجام دادیم!دیگه نا نداشتیم،تازه تاوان مرغی را که خورده بودیم را هم باید پرداخت می‌کردیم،پا مرغی تاوان چلو مرغ بود!پای برهنه در سرما و برف پادگان پا مرغی رفتن چه لذتی دارد!

همه گروهانها را در میدان صبحگاه جمع می‌کنند،صدایی از کسی در نمی‌آید،یک پیراهن نازک و شلوار،سرما را بدرقه جان می‌کند!

مسئول آموزش تاکتیک پادگان،تپانچه‌ای را از غلافش در می‌آورد و شلیک می‌کند. منوری به آسمان می‌رود و ناگهان بشکه‌های فوگاز در اطرافمان منفجر می‌شود،شعله‌های آتش بشکه‌ها کمی ما را گرم می‌کند،همزمان با انفجار، تیربارها و «آر پی جی»ها نیز به کار می‌افتند.همه بچه‌ها «کپ» می‌کنند روی زمین،وحشت کرده‌اند.

میثم فرمانده تاکتیک فریاد می‌کشد:بلند شید،دراز نکشید،به طرف آسایشگاهها بدوید،عده‌ای از بچه‌ها دل و جرئت پیدا می‌کنند و به سوی آسایشگاه‌های خود  فرار می‌کنند.

یک ساعت از نیمه شب گذشته و همه در تخت‌هایمان خوابیده‌ایم.اما این بار آماده.هنگام اذان صبح صوت خوش قرآن هوشیارمان می‌کند برای نماز صبح.

محمد صفری-جام جم آنلاین

 

مـن مـَلک بـودم و فـردوس بـریـن جـایم بـود .........

 

 

فــاش می‌ گـویـم  و  از گـفـتـۀ  خـود  دلشـــادم

بـــنـدۀ عـــشـقـم  و  از هـر دو  جـهـــان  آزادم

 

طایــر گـلشـن  قــدسـم  چه  دهم  شـرح  فـراق

کـه در ایــن  دامگـه  حــادثـه  چـُون  افـتـــادم

 

مـن مـَلک بـودم  و فـردوس بـریـن  جـایم  بـود

آدم   آورد   در ایـــن  دیـــرِ خــراب  آبــــادم

 

نـیست بر لـوح دلـم  جز الـف  قـامت دوسـت

چـه کـنـم  حـرف  دگـر یـــاد  نـداد  استـــادم

 

کـوکـب  بخـت  مـرا هـیچ  مـنجّـم  نشنــاخـت

یـارب  از مــادر گـیتی  بـه  چه  طـالع  زادم

 

تــا شـدم  حـلقه  بگـوش  در میخــانۀ  عــشـق

هردم  آیــد  غمی  از نــو  بـه مبــارک بــادم

 

پـاک کن  چهرۀ  حـافظ  به سر زلف  زاشک

ورنـه  ایــن  ســـیـل  دمــادم  بـبـرد  بـنیــادم

 

" حافظ "

«تحصیل در رشته مورد علاقه» فقط ویژه فرزندان خانواده‌های مرفه

عضو کمیسیون آموزش مجلس در خصوص هدایت تحصیلی گفت: به صراحت عرض می‌کنم
 در برخی از مناطق، مدیران با ضرب و اجبار تحمیل‌هایی انجام‌ می‌دهند که این امر موجب
سرخوردگی، افت کیفیت تحصیل و منشأ مشکلات عدیده در دانش‌آموزان خواهد شد.

به گزارش تریبون ، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا سلیمی عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ، به تشریح مشکلات هدایت تحصیلی دانش‌آموزان پرداخت و اظهار داشت: هدایت تحصیلی ۲ بخش دارد؛ بخشی که وزارت آموزش و پرورش با توجه به سوابق تحصیلی، معلمان، اولیاء و رسانه‌ها، توصیه‌ها و راهنمایی‌هایی به دآنش‌‌آموزان در خصوص این امر می‌کند که موضوعی مطلوب و قابل دفاع است.

وی ادامه داد: بخش دیگر که قابل دفاع نیست موضوع تحمیل وزارت آموزش و پرورش به دانش‌آموزان و خانواده‌ها برای انتخاب رشته است که این امر سبب تلاطم و بروز مشکلات عدیده در خانواده‌ها شده است.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه ظرفیت مدارس دولتی محدود است، تصریح کرد: تحمیل ناخواسته دانش‌آموزان در رشته‌ای خاص باعث ورود خانواده‌ها به مدارس غیر دولتی می‌شود که این امر سبب چالش‌های جدی خواهد شد.

حجت الاسلام والمسلمین سلیمی افزود: نگرانی این است که تحصیل دانش‌آموزان در رشته مورد علایق‌شان فقط مخصوص افرادی با خانواده مرفه شود و خانواده‌های متوسط و ضعیف از نظر مالی، نتوانند به معنای واقعی وارد رشته مورد نظر و استعداد خودشان شوند.

وی با بیان اینکه تا شروع سال تحصیلی جدید زمان چندانی باقی نمانده است، گفت: انتظار از مسئولان آموزش و پرورش این است که هر چه سریعتر تدبیری در سیاست کنونی، داشته باشند.

عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی ادامه داد: امکان دارد مسئولان آموزش و پرورش عنوان کنند که ما در خصوص هدایت تحصیلی تحمیلی انجام نداده‌ایم، اما به صراحت عرض می‌کنم در برخی از مناطق، مدیران با ضرب و اجبار تحمیل‌هایی انجام‌ می‌دهند که این امر موجب سرخوردگی، افت کیفیت تحصیل و منشاء مشکلات عدیده در دانش‌آموزان خواهد شد.

منبع: فارس

" کفش پاشنه‌بلند مردانه در ایران/ عکس " :

بازهم بگویید که هنوز در دوره آخر زمان نیستیم  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

  درباره پسر ایرانی با کفش پاشنه‌بلند

 
 انقطاع فرهنگی و شکاف بین‌نسلی در جامعه ما غوغا می‌کند و نسل ما نتوانسته است ارزش‌های مورد قبول خود را به نسل بعدی منتقل کند. ارزش‌های دینی و فرهنگ ملی صرفاً در نسل با «هویت» بروز و ظهور بیرونی پیدا می‌کند و در عمل و رفتار آنان تجلی می‌یابد. از نسلی که هویت فرهنگی خود را از دست داده و قهرمانان و الگوها و ارزش‌ها و ایده‌آل‌های آن تغییر کرده و دگرگونه شده، انتظار دیگری باید داشت.
 
به گزارش اعتدال، علی شکوهی در روزنامه «اعتماد» نوشته است: «چند روزی است در فضای مجازی عکسی دست به دست می‌شود و نشان می‌دهد که پوشیدن کفش پاشنه بلند برای مردان، سوغات جدید شبکه‌های ماهواره‌ای و بنگاه‌های مد و فشن برای جوانان ایران است. در این عکس دو مرد جوان در یک فروشگاه زنجیره‌ای داخلی مشغول خرید هستند و کفش پاشنه‌بلند یکی از آنان سوژه جدید شبکه‌های اجتماعی شده است؛ سوغاتی که وقتی کنار پدیده‌های دیگری چون تتوی خط ریش، کاشت ته‌ریش و برداشتن زیر ابرو قرار می‌گیرد، مجموعه‌ای مضحک اما قابل تأمل از خواب جدیدی که برای جوانان ایرانی دیده‌اند، می‌سازد».
 
احتمالاً بسیاری از عزیزان این خبر را خوانده‌اند و آن عکس را هم دیده‌اند ولی یک سؤال مهم در این‌باره مطرح می‌شود که آیا این مسأله را به همین شکل باید تحلیل کرد و فقط «شبکه‌های ماهواره‌ای و بنگاه‌های مد و فشن» را باید مقصر دانست؟ آیا این پدیده و موارد مشابه آن به‌تازگی در کشورمان ایجاد شده یا سال‌های طولانی است که رفتارهای ناسازگار با فرهنگ ملی و مذهبی خودمان را آن هم به صورت وسیع شاهدیم؟ در این‌که رسانه‌های خاص درصدد الگوسازی از سبک زندگی غیرایرانی و غیراسلامی هستند تردیدی نیست اما چرا میزان مقاومت داخلی جامعه ما این همه کاهش و اثرگذاری از بیرون افزایش یافته است؟ خلاصه آنکه آیا با فحش دادن به دیگران می‌توانیم وضعیت موجود خودمان را تبیین و راهکارهای مناسب و سازگار با سبک زندگی ایرانی - اسلامی را استخراج کنیم که مقبول افتد و رواج یابد؟
 
واقعیت این است که به دلایل مختلف بخشی از جامعه که جمعیت بزرگی را هم تشکیل می‌دهد، با آنچه ما می‌پسندیم میانه‌ای ندارد و به سوی اموری میل پیدا کرده است که ما نمی‌پسندیم. در این باره تأمل در چند نکته زیر را ضروری می‌دانم:
 
اول- در سال‌های قبل از انقلاب نسل جوان با وجود تبلیغات رسانه‌ای و فرهنگ غیراسلامی ترویج شده در جامعه، به سوی ارزش‌های دینی سوق پیدا کرد و تحول در درون و در جامعه را رقم زد. اصلی‌ترین دلیلش این بود که در آن زمان پیام دین جذاب بود و متفکران مسلمان با معرفی اسلام مبارز و انقلابی و آزادیخواه و عدالت‌طلب و انسانی، نسل جوان را با دین و ارزش‌های متعالی آن آشنا کرده بودند.
 
دوم- انقطاع فرهنگی و شکاف بین‌نسلی در جامعه ما غوغا می‌کند و نسل ما نتوانسته است ارزش‌های مورد قبول خود را به نسل بعدی منتقل کند. ارزش‌های دینی و فرهنگ ملی صرفاً در نسل با «هویت» بروز و ظهور بیرونی پیدا می‌کند و در عمل و رفتار آنان تجلی می‌یابد. از نسلی که هویت فرهنگی خود را از دست داده و قهرمانان و الگوها و ارزش‌ها و ایده‌آل‌های آن تغییر کرده و دگرگونه شده، انتظار دیگری باید داشت. بخش بزرگی از نسل جوان جامعه ما از گذشته فرهنگی خودش بریده و از ما مایوس است. نسل ما با انقلاب و جنگ و ارزش‌های عجین شده در آن زندگی کرده است ولی آنچه برای ما «زندگی» بود برای این نسل تازه، «تاریخ» است و هیچ پیوندی با زندگی ما احساس نمی‌کند. از این نسل انتظار داریم که تحت تاثیر الگوی رفتاری دیگران قرار نگیرد؟
 
سوم- عملکرد یک حکومت بیشترین تاثیر را در جذب یا دفع نسل جوان دارد و طبعا کارکرد یک حکومت به نام دین، می‌تواند گرایش به دین را در این نسل تقویت یا تضعیف کند. اگر قادر به تامین معیشت مردمش باشد و نسل جوان را از نظر حل مسائل عادی مورد نیازش اقناع کند، حتما گرایش به ارزش‌های مورد قبول خود را تسهیل خواهد کرد اما وقتی نسل جوان در عمل شاهد تامین نیازهای اولیه خودش نیست و همزمان در معرض معرفی و تبلیغ الگوهای فرهنگی و سبک زندگی دیگران قرار دارد، طبیعی است که از ما فاصله بگیرد. همیشه گفتیم که اگر «مساله»های نسل جوان حل نشود، حتما به حجم «سوال»های این نسل افزوده می‌شود و کار جذب آنان به الگوهای فرهنگی خودی سخت و سخت‌تر خواهد شد.
 
چهارم- جوانی را فاصله میان شروع بلوغ جنسی تا پایان حل مشکلات مربوط به کار و مسکن و ازدواج تعریف کرده‌اند و این در کشور ما یعنی بخش بسیار بزرگی از جمعیت. متاسفانه از یک طرف به دلایل مختلف شاهد بلوغ زودرس در فرزندانمان هستیم و از آن طرف، تا بعد از ٣٠ سالگی هم مشکلات اصلی جوانان ما حل نمی‌شود. طبعا این جمعیتی که در سن ١٢ تا ٣٢ سالگی قرار دارد، آنقدر در وضعیت کشور تاثیرگذار است که نمی‌توان از آن غافل بود ولی متاسفانه نوع برخورد ما با این نسل به گونه‌ای است که نه «دست پر» داریم و نه «روی گشاده» و به همین دلیل، بخشی از جامعه جوان ما به لجبازی و حرکت‌های اعتراضی ضدفرهنگی روی آورده است و عمدا به‌گونه‌ای عمل می‌کند که با هنجارهای مورد قبول جامعه و به‌خصوص حکومت در تعارض باشد. در این وضعیت بی‌تدبیری در مواجهه با این نسل هم بر مشکلات می‌افزاید که یک نمونه آن برخوردهای فیزیکی بی‌پشتوانه نظری و تجربی با معضلات این نسل است.
 
مختصر اینکه نسل جوان امروز ما خیلی بدشانس است. ما وقتی می‌خواستیم با جامعه و حکومت و مدرسه و خانواده درگیر شویم سر از کتابخانه و مسجد و محافل مبارزاتی درمی‌آوردیم ولی این نسل در اعتراض به وضع موجود، به سوی مسائلی می‌رود که پیش و بیش از دیگران، به خودش ضرر می‌زند و از هویت اسلامی و ایرانی‌‌اش فاصله می‌گیرد. با این حال، ما مقصریم یا این نسل دین‌گریزی که هر روز از ما دورتر می‌شود؟
 
علی شکوهی
 
" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" خاطرات پادگان امام حسین 4 " :

پایگاه ابوذر؛امام زاده حسن؛پادگان امام حسین            

     
سال 1361 بود. صبح خیلی زود در یکی از روزهای سرد زمستان، به گمانم دی ماه بود. به بهانه رفتن به مدرسه مثل همیشه از خواب بیدار شدم.کتاب و دفترم را برای گمراه کردن مادر و پدرم آماده کردم،گرچه همه در خواب بودند اما باید احتیاط می‌کردم!            
                

صبح ساعت 8 باید خودم را به پایگاه ابوذر می‌رساندم. البته تنها نبودم، یکی از دوستان نزدیک با من بود. ساعت 7:30 صبح بود که صدای سوت دوست همراهم مرا به سوی پنجره کشاند. شهرام:زود باش دیگه!یالاّ دیر شد. گفتم:الان میام دیگه، چه خبره همه‌ی عالم و آدم و خبر کردی!

ساکی که در آن مقداری وسایل شخصی را جا داده بودم، از بالکن بیرون انداختم، کلاسور مدرسه را زیر بغلم زدم، نگاهی به چهره پدر و مادرم کردم و در دل از آنها خداحافظی نمودم.دل کندن از آغوش گرم خانواده چقدر سخت بود.اما انگار یک نیرویی مرا با خود می‌برد.نمی‌توانستم مقاومت کنم.

با هم راهی مسجد محل شدیم.هر دو کیف و کتاب را در پایگاه بسیج گذاشتیم و راهی پایگاه «ابوذر» شدیم. هنوز چند دقیقه‌ای به ساعت 8 صبح باقی مانده بود که به پایگاه رسیدیم. برو بچه‌های زیادی در محوطه‌ی پایگاه دور هم جمع شده بودند، تعدادشان زیاد بود. چند لحظه بعد یکی از بچه‌های سپاهی همه‌ی ما را دور هم جمع کرد چند کلمه‌ای سخن گفت.

چند دستگاه اتوبوس بیرون از پایگاه انتظار ما را می‌کشید، ما هم صبرمان لبریز شده بود. سوار بر اتوبوس‌ها راهی امام زاده حسن شدیم. زیارتی کردیم و دعایی خواندیم. برف شروع به باریدن کرده بود،هوا سرد بود، شیشه‌های اتوبوس بخار کرده و ما آن سوی شیشه را تار می‌دیدیم،در آن سوی پنجره بخار زده اتوبوس مظاهر دنیای مادی خودنمایی می‌کرد و هرآن امکان داشت تا این ظواهر مانع از رفتن من شود.

در مسیر پادگان بودیم؛پادگان امام حسین(ع).وصف زیبای آن را از زبان برو بچه‌هایی که در آن آموزش دیده بودند،شنیده بودم. بعد از ساعتی به پادگان رسیدیم. پادگانی در میان کوه‌های لشکرک. از اتوبوس‌ها با هیاهو پیاده شدیم و سپس در میدانگاه بزرگی که بعدها متوجه شدیم میدان صبحگاه پادگان است، به سخنان فرمانده پادگان گوش دادیم

. -خوب برادران عزیز! به پادگان امام حسین (ع) خوش آمدید. این پادگان مکان مقدسی است.از این فرصتی که به شما دست داده هر چه می‌توانید استفاده کنید. در مدتی که اینجا هستید، ‌برای شما برنامه‌هایی داریم.

ان شاالله به نحو احسن از شما پذیرایی خواهد شد. یک نفر از میان جمع گفت:اخوی!توی پذیرایی‌تون شیرینی و میوه و... پخش می‌کنین؟ خنده بچه‌ها مثل توپ ترکید. -فرمانده پادگان هم که خودش خنده‌اش گرفته بود گفت:بله!البته!حتماً؛به خصوص مرغ!به وقتش حسابی حالتونو جا میاریم. در آن هنگام از ماجرای مرغ سر در نیاوردم،اما بعد چرا؛قسمت بعدی خاطرات فردا...

محمد صفری-جام جم آنلاین

" با این نشانه‌ها ثروتمند نمی شوید! " :

به اعتقاد میلیونر خودساخته استیو سیبولد، برخلاف باور عمومی، همه برای کسب ثروت

از موقعیت های برابر برخوردارند اما آیا شما می توانید از این فرصت ها استفاده کنید و

ثروتمند شوید؟

 
تصویر با این نشانه‌ها  ثروتمند نمی شوید!       

به گزارش جام جم آنلاین ، برای اینکه بتوانید شانس خود را برای پولدار شدن ارزیابی کنید، در ادامه به معرفی 9 نشانه می پردازیم که باید از آنها به شدت پرهیز کنید چرا که نشان از پولدار نشدن شما دارند! البته هیچکس قادر به پیش بینی آینده نیست، اما انتخاب های ما در زندگی می تواند روند احتمالی آینده را تعیین کند.

هر یک از موارد و انتخاب های زیر می توانند حرکت شما به سمت ثروت را کند کنند. در ادامه ایمیل با ما همراه باشید.

بیشتر بر روی پس انداز تمرکز می کنید تا بر روی کسب درآمد


پس انداز برای ثروتمند شدن ضروری است، اما نباید آنقدر روی پس انداز تمرکز کنید که یواش یواش درآمد را فراموش کنید. آدم های پولدار روی کسب درآمد تمرکز می کنند.
سیبولد می گوید: مردم عادی آنقدر روی صرفه جویی به انواع و اقسام روش ها تمرکز می کنند که فرصت ها را از دست می دهند. قطعا نباید پس انداز را فراموش کنیم، اما اگر می خواهید تفکری مانند افراد ثروتمند داشته باشید باید دست از نگرانی در مورد بی پول شدن بردارید و تلاش خود را روی کسب درآمد بیشتر معطوف کنید.
بعضی افراد معتقدند اینکه چقدر درآمد دارید مهم نیست، اینکه چه مقدار آن را پس انداز می کنید مهم است. اما خاطرمان باشد پس انداز نباید بهانه ای برای بی توجهی به کسب درآمد کامل و در حد توانمان باشد. برای پس انداز ، عاقلانه است که ابتدا راهی برای درآمد پیدا کنیم! روند مشترک بین میلیونرها این است که آنها منابع متعددی برای کسب منابع مالی برای خود می سازند و از عادات هوشمندانه ای برای پس انداز برخوردارند.


سرمایه گذاری نمی کنید


یکی از موثرترین روش های کسب درآمد بیشتر در طول زمان، سرمایه گذاری است و هر چه زودتر این روند را آغاز کنید نتایج بهتری خواهید گرفت.
رامیت ستی در کتاب خود موسوم به «به شما ثروتمند شدن را می آموزم» می نویسد: بطور میانگین، افراد ثروتمند 20 درصد درآمد سالیانه خود را در برنامه های مختلف سرمایه گذاری می کنند. ثروت این افراد با مقدار درآمد سالیانه شان اندازه گیری نمی شود.

ثروت این گروه با میزان پس انداز و سرمایه گذاریشان برآورد می شود. هر چه میزان پولی که وارد سرمایه گذاری می کنید بیشتر باشد بهتر است. اما حتی مقادیر کم هم به تدریج تغییر قابل توجهی ایجاد خواهد کرد.


به درآمد ثابت ماهیانه قانع هستید


مردم عادی به دریافت حقوقی ثابت بر اساس ساعات کارکرد راضی هستند، عادتی که افراد ثروتمند را به تعجب وامی دارد. افراد ثروتمند تمایل دارند بر اساس نتایج درآمد داشته باشند و معمولا کسب و کار خود را اداره می کنند.
سیبولد می گوید: البته منظور این نیست هیچ فرد موفق و ثروتمندی به دنبال شغل ثابت با پرداخت ثابت نیست، اما این کندترین روش رسیدن به ثروت است. میلیونرهای موفق معمولا کسب و کار خود را اداره می کنند، چرا که آن را سریعترین راه برای کسب ثروت می دانند. آدم های پولدار به راه اندازی کسب وکار های جدید و درآمد بیشتر فکر می کنند، در حالیکه آدم های عادی سعی می کنند با حفظ شغلی که درآمدی متوسط و افزایش حقوقی سالیانه دارد آینده مالی متوسطی برای زندگی خود تضمین کنند.


بیش از حد استطاعت خود خرید می کنید


اگر بیش از استطاعت خود خرج کنید، هرگز پولدار نمی شوید. حتی اگر درآمدتان افزایش یافت یا به هردلیلی پاداشی دریافت کردید، زود آن را برای خرید وسایل غیر ضروری که به نظرتان با کلاس! می آید خرج نکنید. گرنت کاردون میلیونر می گوید: من تا زمانی که کسب و کارها و سرمایه گذاری هایم به درآمد فراوان دست نیافته بودند، به سراغ خرید اتومبیل یا ساعت های لوکس نرفتم. هنوز همان تویوتا کمری را می راندم. سعی کنید شما را برای حرفه تان بشناسند نه با قدرت خریدتان.


رویاهای شخص دیگری را دنبال می کنید


اگر می خواهید موفق باشید باید به کاری که انجام می دهید عشق بورزید، یعنی باید بتوانید هدف خود را تعیین کنید و برای دستیابی به آن تلاش کنید. بسیاری از مردم به اشتباه برای دستیابی به آرزوها و رویاهای دیگران تلاش می کنند_ مثلا رویاهای پدر و مادر. توماس کورلی در کتاب "عادات خود را تغییر دهید تا زندگی تان تغییر کند" می نویسد
وقتی برای دستیابی به رویاها و خواسته های شخص دیگری تلاش می کنید، در نهایت با شغلی که انتخاب کرده اید احساس رضایت و خشنودی نخواهید کرد. فقط در تلاشید که زندگی خود را بگذرانید و درآمدی بخور و نمیر داشته باشید، و فاقد انگیزه ای که لازمه موفقیت و ثروتمند شدن است خواهید بود.


به ندرت منطقه آسایش خود را ترک می کنید


اگر قصد پولدار شدن، موفقیت یا پیشرفت در زندگی دارید باید سعی کنید به اوضاع بی ثبات و مخاطره آمیز عادت کنید.
افراد پولدار، آرامش را در بی ثباتی می بینند. سیبولد معتقد است آسایش فیزیکی ، روانی و احساسی هدف اصلی افراد از طبقه متوسط است. متفکران مطرح و نامی خیلی زود می آموزند که میلیونر شدن آسان نیست و حفظ منطقه آسایش مانع بزرگی برای دستیابی به ثروت است. آنها می آموزند که در عین بی ثباتی احساس آرامش داشته باشند.


هدفی برای خود تعریف نکرده اید


پول خودبخود وارد زندگی شما نمی شود، باید برای به دست آوردن آن تلاش کنید. اگر قصد ثروتمند شدن دارید، باید هدفی مشخص و واضح برای خود تعریف کنید و سپس برنامه مالی لازم را برای دستیابی به آن تدوین کنید.افراد پولدار خود را وقف کسب ثروت می کنند. این کار نیاز به تمرکز، شهامت، دانش و تلاش دارد – اما بدون هدف مشخص و چشم اندازی واضح هیچکدام از اینها به نتیجه نخواهد رسید. دلیل اصلی که مانع دستیابی اکثر مردم به خواسته هایشان می شود این است که نمی دانند واقعا به دنبال چه هستند! آدم های پولدار کاملا مطمئنند که هدفشان کسب ثروت است


آن چه پس از مخارج برایتان باقی می ماند را پس انداز می کنید


اگر قصد پولدار شدن دارید، اول پس انداز کنید. دیوید باخ در کتاب خود، ثروتمند خودکار، می نویسد مردم به محض کسب درآمدی حتی یک دلاری اول آن را به بقیه پرداخت می کنند. اول اجاره خانه، قسط های کارت های اعتباری، قبوض تلفن و مالیات و غیره را پرداخت می کنند.
به جای اینکه اول خرج کنید و بعد هر آنچه باقی مانده را پس انداز کنید، اول مبلغی را پس انداز کنید. حداقل 10 درصد درآمد خالص خود را طی روندی خودکار به حساب پس اندازتان منتقل کنید. به این نحو هرگز آن 10 درصد را نمی بینید و یاد می گیرید بدون آن زندگی کنید.


باورتان این است که امکان ندارد پولدار شوید


سیبولد می گوید: افراد عادی باور دارند که موهبت ثروتمند شدن فقط به عده ای آدم خوش شانس اعطا شده است. واقعیت این است که در کشورهای سرمایه داری، همه افراد حق دارند ثروتمند باشند به شرطی که علاقه ای به آن داشته باشند. از خودتان بپرسید: «چرا من نه؟» بعد بزرگ فکر کنید. آدم های پولدار توقعات بزرگی دارند. به مبالغ و درآمد های بزرگ فکر کنید.

" جام جم  "

تصاویر/زیباترین و رنگی‎ترین عروس‎ها در جهان




به گزارش اعتدال به نقل از دیلی میل، با شنیدن کلمه عروس اولین چیزی که به ذهنمان می آید دختری با لباس سپید عروسی است اما همیشه چنین نیست. در بسیاری از نقاط دنیا برگزاری مراسم ازدواج بدون لباس های سنتی معنایی ندارد. در واقع در مراسم های سنتی ازدواج، بیش از آنکه زیبایی عروس و خودنمایی وی و دیگر مهمانان مد نظر قرار داشته باشد معرفی بخشی از رسوم و سنت همان فرهنگ در درجه اهمیت قرار دارد. آنچه در ادامه می آید نگاهی به عروس هایی از سراسر جهان است، عروس هایی که ترجیح می دهند به جای لباس سفید عروسی لباس هایی کاملا سنتی و مطابق با آداب و رسوم خود بپوشند تا به آنها لقب زیباترین و با فرهنگ ترین عروس های دنیا داده شود:

این یک عروس مراکشی است که او را در کنار همسرش می بینید. این تازه عروس و تازه داماد لباس های سنتی مخصوص عروس و دامادهای مراکشی را می پوشند: 

 

تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان


 
این هم تصویری از یک عروس نروژی است. بسیاری از ما فکر می کنیم که اروپایی ها لباس سنتی ندارند اما مردمان کشورهای اسکاندیناویایی از جمله مردم اروپا هستند که لباس هایی کاملا سنتی برای مراسم ازدواج خود دارند و در فرهنگ آنها لباس سفید توری وجود ندارد. هنوز هم بسیاری از دختران نروژی ترجیح می دهند که در روز ازدواجشان لباس های سنتی بپوشند ، مثل این یکی که البته یک تاج سنتی را هم بر سر نهاده:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان

 

این دختر هم یک عروس اندونزیایی است، بدون هیچ آرایشی و بدون هیچ زرق و برقی.... او لباسی ساده اما بسیار سنتی در روز عروسی خود به تن کرده است:

تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان
 

روسیه بیش از 185 قومیت مختلف دارد که هر کدام ممکن است برای خود آداب و رسومی داشته باشند. عروس و دامادی که در زیر می بینید مربوط به یکی از همین قومیت ها هستند. هر دو در روز ازدواج خود لباسی کاملا سنتی و قدیمی به تن کرده اند:

تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان
 

این هم عروس ازبکستانی و یک لباس کاملا سنتی با رنگ های شاد و طرح های مختلف....
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان

 

این هم یک عروس مراکشی دیگر...

تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان
 

در قزاقستان دخترها در روز عروسی خود یک لباس کاملا سنتی به نام "سائوکله" می پوشند که سفید است... این لباس بخشی از فرهنگ و سنت مردم قزاق به شمار می رود:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان

 

یک عروسی کاملا سنتی در ژاپن. عروس و داماد هر دو لباس سنتی و مشهور ژاپنی ها یعنی کیمونو را می پوشند:

تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان
 

این دختر هم یک عروس کنیایی اهل "ماسای" است. به چیزی که دور گردن او قرار گرفته و سر تراشیده اش دقت کنید. عروس های کنیایی یک شنل رنگی و طرح دار روی شانه خود می اندازند و چیزهای زیادی را به گردن و گوش خود آویزان می کنند. این عروس کنیایی کاملا طبق آیین و رسم قوم خودش لباس پوشیده است و البته هیچ گونه آرایشی هم نمی کند:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان

 

اما می رسیم به عروس چینی. چینی ها که فرهنگی غنی دارند در روز عروسی بر تن تازه عروس ها لباسی قرمز می کنند. رنگ قرمز در فرهنگ چینی ها نمادی از خوشبختی است. همچنین چینی ها اعتقاد دارند رنگ قرمز شیطان و اصلا بدی را از زندگی زوج تازه ازدواج کرده دور نگه می دارد:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان


این دختر یک عروس از کره جنوبی است. دخترهای کره ای در روز عروسی خود یک لباس سنتی و باستانی به نام هانبوک را می پوشند:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان




این هم نمایی دیگر از لباس عروس های کره ای....

 
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان


این هم یک عروس رومانیایی است با لباس کاملا سنتی اش:
تصاویر/زیباترین عروس ها در سراسر جهان
" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" خاطرات پادگان امام حسین 3 " :

دست بردن در شناسنامه برای رفتن به جبهه            

       
مدتی بود حال و هوای جبهه رفتن به سرم زده بود.از زمانی که جنگ شروع شد،لحظه شماری می‌کردم تا نوبت به من هم برسد.مستاصل و درمانده حسرت می‌خوردم که از قافله عقب نمانم.            
 یک روز در مسجد نشسته بودیم و در مورد جنگ و جبهه صحبت می‌کردیم.جمع،جمع بچه‌های بسیجی بود.یکی دو تا از بچه ها برای رفتن به جبهه دست به کار شده بودند.

 یکی از بچه‌ها گفت:تو چرا دست به کار نمیشی؟

 گفتم:راستش دلم می‌خواد اما سنم قد نمی‌ده!

 گفت:مگه چند سالته؟

 جواب دادم:رفتم توی 14 سال،با این سن و سال که اجازه نمی‌دن،می‌دن؟

 مشتی حواله شانه‌ام کرد و گفت:اما خیلی گنده مونده‌ای،هیچ خبر داری؟

 همه‌ی بچه‌ها رفتن تو فکر!دنبال راه حل می‌گشتن،ناگهان فکری به خاطر رضا رسید.

 گفت:پیداش کردم!اما خرج داره همینطوری که نمیشه!

 بهش گفتم:جون من راست می‌گی؟یه شیرینی طلبت؛حالا بگو ببینم چیه؟

 جواب داد:کاری نداره که،تاریخ تولدت و یک سال بیشتر کن!می‌دونی چه جوری؟اول یک فتوکپی از روی شناسنامه می‌گیری تاریخ تولدت و با تیغ پاک می‌کنی بعد تاریخ تولد جدیدت و می‌نویسی،از روش دوباره فتوکپی می‌گیری،همین.

 گفتم:برو بابا دلت خوشه!اگه اصل شناسنامه رو خواستن چی؟پاک آبروم میره.نه بابا نمی‌شه.

 یکی دیگه از بچه‌ها گفت:نه بابا اصل شناسنامه رو نمی‌خوان،هیکلت هم که درشته شک نمی‌کنن.سنگ مفت گنجشک مفت،حالا این کار رو می‌کنیم تا ببینیم چی میشه.

 دور از از چشم پدر و مادرم بدون این که به آنها بگویم دست به این کار زدم.فقط به برادر بزرگترم گفتم.مدارکی را که لازم بود تهیه کردم.فتوکپی شناسنامه،عکس و رضایت نامه.رضایت نامه را از بردارم گرفتم.به همراه یکی دیگر از دوستان به پذیرش پایگاه بسیج محله رفتیم.به ما گفتند هفته‌ی آینده روز شنبه ساعت 4 بعد از ظهر برای انجام مصاحبه آماده باشیم.چند روزی که به مصاحبه مانده بود برای من خیلی عذاب آور بود.ترس از این که نکند در مصاحبه قبول نشوم یا این که اگر اصل شناسنامه را خواستند چه کنم؟

زمان مصاحبه رسید و در ناباوری مجوز رفتن به جبهه صادر شد،اما ابتدا باید به آموزشی می‌رفتیم.

دنباله ان شا الله فردا...

محمد صفری-جام جم آنلاین

تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

میانه‌های سلطنت ناصرالدین شاه بود. سایه قطحی بر زندگی مردم به ویژه در پایتخت
گسترانیده شده بود.
 مردم ضعیف و ناتوان شده بودند. نیازمندان به کوچه و خیابان روان شده، کمک می‌خواستند.
 میانه‌های سلطنت ناصرالدین شاه بود. سایه قطحی بر زندگی مردم به ویژه در پایتخت
گسترانیده شده بود.
مردم ضعیف و ناتوان شده بودند. نیازمندان به کوچه و خیابان روان شده، کمک
 می‌خواستند.
گاه از فرنگی‌ها کمک می‌خواستند و از آن‌ها تقاضا می‌کردند نزد شاه از گرسنگی و
 بدبختی‌شان بگویند.
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد


 بسیاری در کنج کوچه‌ها و خانه‌ها جان می‌سپردند. کسی نمی‌توانست دیگری را یاری کند یا اگر هم می‌خواست، یارای آن را نبود. روزهای سخت و سخت‌تر در پیش بود؛ روزهایی که به سال ١٢٨٨ هجری منتهی می‌شد. در آن سال، شدت قطحی تا بدانجا اثری ویرانگر بر جای گذاشت که مورخان آن را با تخریب زمان مغولان برابر دانسته‌اند. قیمت نان همواره افزایش می‌یافت. طبقاتی از مردم در این میان بی‌نان بودند و دکان‌های نانوانی، روزهایی شلوغ و پرهمهمه را تجربه می‌کردند.

 هاینریش بروگش، جهانگرد اروپایی که آن روزها در تهران به سرمی‌برد، درباره قحطی در سفرنامه‌اش روایت کرده است «با آنکه از طرف شاه به کلیه‌ی حکام شهرستانها فرمان صادر شده است که غلات را هر طوری شده و به هر میزان امکان دارد روانه‌ی تهران کنند تاکنون در این مورد اقدام جدی صورت نگرفته است و به علت برف شدید و مسدود بودن راههای کاروانرو گندمها و غلات ارسالی در راهها مانده و فقط قسمت کمی از آنها که دردی را دوا نمی‌کند به تهران رسیده است».

 
نشسته از راست:
 2. محمدحسن امین‌الضرب اصفهانی
 3. سیدجمال‌الدین اسدآبادی
 4. محمدحسین محلاتی (برادر حاج سیاح)

  تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد



بازارگانی که به یاری مردم آمد
 در میانه این قحطی در پایتخت که گویی سرنوشت مردم برای حکومتی‌ها اهمیتی نداشت، اما نیک‌مردی به یاری مردمان آمد؛ بازرگانی خوش‌نام که با کار خود توانست جان بسیاری از پایتخت‌نشینان را از مرگ و بدبختی رهایی بخشد. او اما که بود؟ صدای قطاری را می‌شنوم که همین نزدیکی است. سوت‌هایش از دل امروز، ما را به روزگار قدیم می‌برد «حاج محمدحسن کمپانی که بعدها لقب امین دارالضرب گرفت بازرگان خوشفکر و برجسته قرن نوزدهم» سرآمد سرمایه‌گذاران صنعتی در ایران به شمار می‌آید.

 میرزا حسن هنگامی که در جوانی اصفهان را ترک گفت و به تهران آمد سرمایه چندانی نداشت. پسرش درباره او نوشت «وقتی امین‌الضرب در جوانی حدود ١٨٥٣ میلادی به تهران رسید دارایی او در دنیا شامل یک عبا، یک چرتکه و ١٠٠ ریال پول بود». پسر عمه‌اش هم بعدها درباره او گفت «دارایی [نخستین] وی شامل ٢٦ تومان پول نقد و یک الاغ بود».

 روزگار چهره خوبش را زود به میرزا حسن نشان داد و به جایی رساند که تا آنجا که ناصرالدین‌شاه را اینگونه به سخن واداشت «حاج محمدحسن امین‌الضرب در حقیقت تاجر مخصوص ماست [و در ایجاد] کارخانجات و خواستن بعضی امتعه و غیره از فرنگستان [که به عهده او مقرر گشته] باید با کمال آسودگی مشغول امر تجارت باشد».
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

گدا در دوره ناصری


 امین‌الضرب که «شخصى‌ زیرک‌، باهوش‌ و پرکار بود» به زودی پله‌های ترقی را بالا رفت و درکنار تجارت‌های شخصی‌اش با  نزدیکی به دربار رییس ضرابخانه سلطنتی شد و لقب امین‌الضربی یافت که پس از او به پسرش میرزاحسین نیز رسید.

 امین‌الضرب عمارتی بزرگ در ضلع جنوبی باغ سردار خرید که بعدها یکی از ساختمان‌ها و باغ‌های مشهور تهران شد؛ ابتدای خیابانی که بعدها به یادگار اقدام او در وارد کردن صنعت برق به ایران، چراغ برق نام گرفت. خانه امین‌الضرب به زودی در میان تهرانی‌ها نام‌بردار شد «در ایام جشن‌ها یا سوگواری‌های مذهبی امین‌الضرب خانه خویش را بر مستمندان باز می‌کرد و به بذل و بخشش مشغول می‌شد. به خصوص در ماه محرم و در ده‌روزه عاشورا مراسم روضه‌خوانی و پذیرایی از همگان در خانه او برقرار بود. به روایت پسرش در این ایام هر روز با طبخ دو تا سه خروار برنج نزدیک به سه‌هزار زن و مرد تغذیه می‌شدند. در ایام عادی نیز خانه امین‌الضرب محل رفت‌وآمد علما و شخصیت‌های مذهبی بود».
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

گدایی در دوره قاجار


 یکی از مهم‌ترین اشخاصی که به خانه او پای گذاشت و مقیم موقت آن شد سیدجمال‌الدین اسدآبادی بود. آوازه سید آن‌روزها جهان اسلام را برداشته بود. ناصرالدین‌شاه می‌خواست از این نمد برای خودش کلاهی بدوزد. سید به دعوت شاه قاجار به ایران سفر کرد و در منزل امین‌الضرب که به تعبیر حاج مهدیقلی‌خان هدایت (مخبرالسلطنه) «میلیونر آن روز بود» فرود آمد. آنجا بود که حاجی میرزا حسن شیفته سید بلندپرواز شد. از این‌رو به برادرانش نوشت «اقامت سیدجمال‌الدین در خانه‌ام موهبتی است که هیچگاه نصیب احدی نشده است». با او همراه شد.

 «ناصرالدین‌‌شاه‌ هر وقت‌ سید را به‌ حضور مى‌خواست،‌ امین‌الضرب‌ همراه‌ او بود». این تاثیرات دیگران را نیز متوجه ساخت آنگونه که حاج سیاح نوشت «به تهران آمدم و ایشان را ملاقات کردم. دیدم واقعا ملاقات آقا (سیدجمال‌الدین) حاجی امین‌الضرب را تغییر داده، اخلاقش عوض شده یکی از حق‌طلبان گردیده». رجال و بزرگانی بسیار در زمان پدر و پسر به این خانه آمدورفت داشتند.
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

دوره گرد در دوره قاجار


 میرزا حسن و پسرش میرزا حسین که هر دو لقب امین‌الضربی را پی نام خود یدک می‌کشیدند هیچگاه تنها به صفت سرمایه و تجارت‌شان نامدار نشدند «[میرزا حسن] چون درستکار و مردمدار بود در اندک زمانی اعتماد همگان را جلب کرد و کارش رونق یافت. امین‌الضرب از کمک مالی به سیدجمال هنگام اقامت او در روسیه حتی پس از آن که شاه او را از ایران راند کوتاهی نکرد. امین‌الضرب معتقد بود اسدآبادی مردی به راستی روحانی و مرشدی مذهبی است که به پیشبرد اسلام می‌اندیشد».
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

میرزا حسین پسر میرزا حسن کمپانی



 از آن‌پس بود که میرزا حسن امین‌الضرب به پیروی از اندیشه‌های ترقی‌خواهانه به «ایجاد خط راه‌آهن بین محمودآباد و آمل، احداث کارخانه برق، احداث کارخانه بلورسازی، تاسیس کارخانه چینی‌سازی در تهران، ایجاد کارخانه ابریشم‌تابی و ابریشم‌بافی، بنای کاروانسرای حسن‌آباد میان راه تهران- قم، ساخت راه افجه به تهران» پرداخت و تاسیس بانک را در ۱۲۹۶ قمری پیشنهاد داد. اقدام مهم دیگر او پیشنهاد ساخت نخستین کارخانه ذوب آهن ایران در ۱۳۰۴ قمری بود که امتیاز آن را از شاه گرفت، اما موفق نشد آن را اجرا کند.

گندم‌ها از مازندران به تهران آمد
 اقدامی که در کنار دیگر فعالیت‌های نیک‌خواهانه امین‌الضرب موجب شد نام او برای پایتخت‌نشینان، جاودانه بماند، کوشش او در یاری به مردم دارالخلافه ناصری در هنگامه قحطی سال ١٢٨٨ قمری بود؛ کاری که برایش نیک‌نامی به ارمغان آورد. حاج حسن امین‌الضرب با خرید مقادیر بسیار گندم در قحطی سال ۱۲۸۸ قمری از مازندران و حمل آن به تهران موجب نجات مردم از مرگ حتمی شد. این کار وی موجب شد، بسیاری از ساکنان پایتخت بتوانند به نانی دست یابند که در میانه قحطی بسیار کم‌یاب شده بود.

 این شیوه رفتار در زندگی امین‌الضرب موجب شد پسرش حسین نیز راه او پدر را ادامه دهد «او (محمدحسین) مودب‌ و ملایم‌ و مردم‌دار بود و از این‌رو در میان‌ طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ دوستانى‌ داشت. مقارن‌ با انقلاب‌ مشروطه‌، وی‌ جانب‌ مشروطه‌خواهان‌ را گرفت‌، چنان که‌ در دوره اول‌ از سوی‌ تجار تهران‌ به‌ نمایندگى‌ مجلس‌ برگزیده‌ شد». در همین خانه پدری بود که حاجی محمدحسین خان امین‌الضرب و دیگر نمایندگان تجار و بازرگانان بزرگ دارالخلافه گرد آمده بودند تا فرمان مشروطیت برایشان آورده و خوانده شود.

 قحطی پرآوازه تهران در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار، به هرروی و به هر ترتیب پایان یافت. در آن میانه اما مردمانی بودند که توانستند با کارهای نیک‌خواهانه خود، خاطره بد آن قحطی را با یاد نیک خود در ذهن مردمان پایتخت پاک کنند.
تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

فروشنده خشکبار

تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

وضعیت زندگی روستاییان در دوره قاجار



تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

یک خانواده فقیر در محلات جنوب شهر در دوره قاجار

تصاویر/میلیونری که تهران را نجات داد

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

" خاطرات‌ پادگان امام حسین 2 " :

حلبی رو می‌شناسی؟            

   
هفته دفاع مقدس شروع شد؛هر چه فکر کردم که در این باره چه مطلبی بنویسم ذهنم  و عقل یاری کرد اما... بگذریم. به هر حال خاطراتی از دوران آموزشی در پادگان امام حسین(ع) نوشته بودم که همینطور مانده بود گفتم چه بهتر که این خاطرات را درج کنم.            
             

اگر دوست داشتید می‌توانید بخوانید.

همین که وارد شدم وحشت برم داشت!یک چیزهایی پیش از این در باره‌اش شنیده بودم.توی اتاق یک میز به همراه دو تا صندلی قرار داشت،همین!روی یکی از صندلی‌ها نشستم. صندلی جیری جیری کرد و بعد ساکت شد،در هم به تبعیت از صندلی با صدای جیر و جیر باز شد و انتظار هم به پایان رسید.

کسی که وارد شد،یک پوشه زیر بغل داشت،سلام داد،جواب دادم. پشت میز رنگ و رو رفته،روی تنها صندلی نشست، درست رو به روی من! کمی ترسیده بودم، فکر می‌کردم در اتاق بازجویی هستم. تنها مثل فیلمها اتاق کمی تاریک نبود، تا چراغ بالای سرت تلو تلو بخورد.

سئوال و جواب شروع شد.

-خوب اخوی چند سالته؟

راستش برادر تازه 15 سالم تموم شده.

نماز که می‌خونی؟!

-بعله اخوی! یه دولا راستی می‌شیم اگره خدا قبول کنه!

کمی از ترس و اضطرابم ریخت. فکر می‌کردم مصاحبه کننده خیلی خشک تر از اینها باشد.

-ادامه داد؛ وضع درس و مشقات چطوره؟

گفتم خوبه بد نیست،10 دوازدهی می‌ارم!

-بی مقدمه گفت:چند تا غسل د اریم؟

گفتم:دو تا؛ غسل ارتماسی و ترتیبی.

-واجبات نماز رو می‌دونی؟

نیت، تکبیرت الاحرام، قیام، قرائت، رکوع و سجده، درسته؟

-پرسید:حلبی رو می‌شناسی؟

این سئوال رو که کرد،یکه خوردم!با خودم گفتم؛ خدایا این حلبی چی هست کی هست؟جانداره؟بی جانه؟چیه آخه؟اصلاً منظورش کدوم حلبیه،آهن حلبیه؟پیت حلبیه؟حلب روغنه؟همینطور داشتم سبک و سنگین می‌کردم که ناگهان صدای مسئول پذیرش من و به خودم آورد،گفت:چیه نمی‌دونی؟-کمی من و مون کردم و گفتم:والله راستش نمی‌دونم چی بگم!

-یه نگاهی به من انداخت و گفت:عیبی نداره،حالا بگو اصلاً برای چی می‌خوای بری جبهه؟

گفتم:اخوی دیگه از این سئوالهای سخت سخت نداشیم که!خوب جبهه می‌رن برای چی؟ اونجا که نقل و نبات پخش نمی‌کنن که؟! اما راستش وقتی بچه‌های هم سن و سال خودم و توی تلویزیون می‌بینم اولش حسودیم میشه بعدش هم خجالت می‌کشم.با خودم می گم کاشکی منم جای اونا بودم. اخه وژدان آدم ناراحت می‌شه اخوی!

دنباله خاطرات برای فردا ان شا الله

محمد صفری-جام جم آنلاین

" نگاهی به نقش تاثیرگذار ایمان به معاد و قیامت در زندگی انسان ":

 

معاد؛ مسئولیت‌ساز

 
  معاد، فلسفه و هدف‌ساز معاد از عود به معنای بازگشت، در کنار توحید و نبوت، یکی از مهمترین اصول دین است. توحید به انسان می‌آموزد که هستی دارای خداوندگار و پرودگار یگانه‌ای است، ولی معاد به ما می‌آموزد که این آفریدگار به هدفی، هستی را آفریده است و نبوت به ما آموخته که خداوند برای دست‌یابی به این هدف درباره دو نوع از آفریده‌ها یعنی انسان و جن در جایگاه پروردگاری، برنامه‌ای مشخص دارد که البته امامت ادامه و استمرار همان خط نبوت و پیامبری است و اما اصل عدل بر این تاکید دارد که خداوند هرگز در هیچ مرتبه‌ای بویژه در هنگام معاد که زمان بازخواست و حسابرسی و مکافات عمل است، ظلم روا نمی‌دارد.
اعتقاد به معاد با توجه به شاخص‌هایی که قرآن بیان کرده، فلسفه و سبک زندگی انسان را در کلیت آن مشخص می‌کند. کسی که به معاد بویژه بر پایه شاخص‌های قرآنی ایمان دارد، می‌داند که بیهوده و عبث آفریده نشده (مومنون، آیه 115) و خداوند او را دمی رها نکرده و نخواهد کرد؛ زیرا برای رسیدن به هدف و فلسفه ایجادی و وجودی موجودات می‌بایست در مقام پروردگاری آفریده‌ها را پرورش و تربیت کند.
البته بر اساس آموزه‌های قرآنی، همه موجودات و آفریده‌های الهی در هستی، مظاهر و تجلیات وجودی خداوند هستند و رابطه آفریده‌ها با آفریدگار همانند رابطه تصاویر در آینه است؛ از همین رو همه به عنوان شئون الهی مطرح می‌شوند و خداوند همراه با شئون خود است؛ این نوع رابطه و پیوند فراتر از رابطه علی و معلولی است که علت معلولی را ایجاد می‌کند؛ زیرا معلول ساخته شده، می‌تواند پس از ساخته شدن بی‌نیاز از معلول در بقا باشد؛ چنانکه فراتر از رابطه حرفی است؛ زیرا حرف در معنا مستقل نیست و اگر بخواهد معنا یابد باید وابسته به اسم و فعل باشد.
بر اساس آموزه‌‌های قرآنی، انسان و جن به عنوان دو آفریده، دارای اراده و اختیار و حق انتخاب و آزادی (انسان، آیه 3) و برای این آفریده شده‌اند که عبادت کنند (ذاریات، آیه 56) و در میان انسان‌‌ها، از راه عبادت به  کمالاتی چون تقوا (بقره، آیه 21) برسند و از تقوا به علم یقین (بقره، آیه 282) و از یقین شهودی و رویت (حجر، آیه 99) به مقام خلیفه الهی رسیده و مظهر خداوند شده (آل عمران، آیه 79) و در مقام مظهر ربوبیت و پروردگاری خلافت کنند. (همان و بقره، آیه 30)
البته اگر انسان و جن این مسیر رشدی و کمالی را نپیمایند باید در دنیا بویژه آخرت پاسخگو باشند و خداوند با آنکه انسان را دارای اراده و اختیار و آزاد آفریده است، ولی او را رها نکرده بلکه باید مسئول اعمال خود باشد.
از آن رو می‌فرماید در قیامت انسان‌ها را نگه داشته و از آنان بازخواست خواهد شد: وقفو هم انهم مسئولون، و نگهشان دارید که آنها مسئولند. (صافات،  آیه 24)
به هر حال، اصل معاد از مهم‌ترین اصول ریشه‌ای که فلسفه زندگی انسان را مشخص می‌کند و معنا و مفهومی دیگر می‌بخشد به طوری که از بی‌معنایی و بیهودگی و عبث بیرون آورده و به آن معنایی می‌بخشد که مسئولیت‌پذیری از مهم‌ترین آنها است؛ بنابراین می‌بایست سبک زندگی را در چارچوب آن معنا و مفهومی قرار دهد که او را به هدف و فلسفه آفرینش و زندگی می‌رساند.
مسئولیت‌سازی باور به معاد
بر اساس آموزه‌های قرآنی باور به معاد مسئولیت‌ساز است و انسان را مسئول‌بار می‌آورد. البته در قرآن بر اعتقاد به معاد تاکید شده است؛ زیرا اعتقاد و ایمان است که می‌تواند مسئولیت‌ساز باشد. ایمان، باوری است که با قلب گره خورده است؛ یعنی فراتر از گره عقلی و ذهنی که در تصدیق جزمی رخ می‌دهد، آن باور و تصدیق جزمی در قلب جا می‌گیرد و گره می‌خورد و عواطف و احساسات شخص را درگیر می‌کند. پس فراتر از تصدیق عقلی و جزم اندیشه‌ای در مقام اراده و عمل نیز دارای عزم می‌شود؛ چرا که عواطف و احساسات و قلبش نیز با آن تصدیق عقلی و ذهنی گره خورده است و همه وجودش از عقل و قلب با آن همراه است.
از نظر قرآن بسیاری از مردم ممکن است از نظر عقل نظری به تصدیق و یقین عقلی و ذهنی به امری برسند و آن را در مقام اندیشه بپذیرند و جزم اندیشه‌ای داشته باشند؛ ولی از نظر عقل عملی آن را نپذیرند و به انکار عملی آن بپردازند وعزمی برای عمل به آن نداشته باشند. (نمل، آیه 14)
خداوند در آیه 115 سوره طه مثالی از کسی که در مقام عقل نظری و ذهنی به یقین رسیده بود ولی در مقام عمل خلاف آن رفتار کرد بیان می‌کند. در این آیه آمده که حضرت آدم(ع) با آنکه علم قطعی و یقینی نسبت به ممنوعیت خوردن از درخت ممنوع داشت، ولی در مقام عمل، عزمی نداشت؛ زیرا آنچه گره ذهن او بود با قلبش گره نخورده بود. از این رو می‌فرماید: لم نجد له عزما، ما در آدم عزمی نیافتیم.
پس هرکسی که از نظر عقل نظری به چیزی، جزم اندیشه‌ای و یقین عقلی داشته باشد، به معنای آن نیست که از نظر عقل عملی بدان عزم یابد؛ زیرا مرکز تصدیق جزمی، عقل و ذهن است و مرکز تصدیق عزمی، قلب است.
لذا این‌گونه نیست که تلازمی میان جزم و عزم باشد هرچند که جزم، مقدمه و بستری برای عزم است ولی این گونه نیست که هرگاه جزم باشد عزم‌ نیز خواهد بود؛ ولی باید پذیرفت که عزم همواره با جزمی همراه است؛ زیرا جزم مقدمه عزم است. از همین رو گفته شده معرفت و دانش مقدمه عمل بویژه عمل استقامتی است به طوری که هیچ مانعی نمی‌تواند شخص را از رسیدن به مقصد جزمی‌اش باز دارد و عزم و همت بلند او را به هدف سوق می‌دهد و رهبری می‌کند.
البته باید توجه داشت که برخی برای فرار از مسئولیت‌های عملی، راه شبهه‌افکنی علمی را در پیش می‌گیرند.
در حقیقت ریشه شبهه‌های علمی آنان، شهوت‌های علمی آنان است. اینان برای اینکه مسئولیت خویش را نپذیرند و بدان تن ندهند، به ایجاد شبهه می‌پردازند و با شبهه‌سازی می‌کوشند تا تردید در مقام عزم و عمل را توجیه کنند و از بار مسئولیت فرار کنند.
خداوند در آیات 3 و 5 سوره قیامت می‌فرماید: ایحسب الانسان الن نجمع عظامه بلی قادرین علی ان نسوی بنانه بل یرید الانسان لیفجر امامه؛ آیا  انسان می‌پندارد که هرگز ریزه استخوان‌هایش را گرد نخواهیم آورد؟! آری بلکه قادریم که خطوط سر انگشتانش را یکایک درست و بازسازی کنیم. ولی نه،  انسان می‌خواهد که جلویش را باز کند و فجور نماید.
اینکه انسان مطرح می‌کند که قیامتی نیست و نسبت به این امر شک می‌کند و شبهه‌ای مطرح می‌نماید، برای این است که بخواهد جلویش باز باشد و هرگونه که دوست می‌دارد آزادانه عمل کند و مسئولیتی نداشته باشد. تعبیر خداوند در تعلیل شبهه‌افکنی انسان «لیفجر امامه» است. فجر به معنای دریدن است؛ از همین رو به هنگام طلوع خورشید فجر می‌گویند؛ زیرا انوار خورشید موجب می‌شود تا تاریکی دریده شود. پس انسان وقتی شبهه‌ای درباره حقانیت قیامت و معاد مطرح می‌کند می‌خواهد این‌گونه با شبهه‌افکنی راه را در جلویش باز کند؛ زیرا وقتی قیامت و معادی نیست پس حسابرسی نیز نیست و انسانی که به معاد و قیامت و حسابرسی آن ایمان و باور نداشته باشد، جلویش باز است و هر کاری را که بخواهد می‌تواند انجام دهد.
به سخن دیگر، خاستگاه بی‌بند و باری و مسئولیت ناپذیری انسان در برابر اعمال و کردارش همان شبهه در قیامت و معاد است؛ زیرا لازم نیست که اثبات کند که قیامتی نیست، بلکه شک و شبهه در چنین اصلی کفایت می‌کند که خودش را آزاد و رها از هر قید و بند و مسئولیتی بداند.
اما اگر انسان شبهه را کنار بگذارد و به ایمان واقعی برسد و آنچه را به جزم در اندیشه و عقل نظر یافته در قلب پیوند و گره بزند، دیگر خود را مسئول اعمال و کردارش دانسته و حاضر نیست که هر کاری را انجام دهد مگر آنکه تضمینی داشته باشد که به ضرر و زیانش نخواهد بود و می‌تواند از پاسخگویی بر آید. این‌گونه است که اهل ایمان به قیامت و معاد و حسابرسی، اهل احتیاط و تقوا هستند و از هرگونه احتمالی که موجب شود که ناتوان از پاسخگویی باشند اجتناب می‌کنند و به سمت شبهات علمی و عملی نمی‌روند که ایشان را در معرض خطر قرار دهد.
خداوند در آیه ‍115 سوره غافر می‌فرماید هدف از فرستادن وحی بر پیامبر(ص) آن است تا مردم را نسبت به قیامت آگاه کرده و هشدار دهد. در حقیقت اگر برای وحی و بعثت پیامبر(ص) فلسفه‌ها و اهدافی چون تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه مردمان (بقره،‌آیه 129؛ آل‌عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2) و بشارت نسبت به زندگی بهشتی و آسایش و آرامش و سعادت ابدی اخروی مطرح است (توبه، آیه 21)، ولی شکی نیست که مهمترین امر همان انذار نسبت روز قیامت و معاد است؛ یعنی خداوند می‌خواهد مردم را نسبت به امری انذار دهد که همگان در آن روز به ملاقات خداوند و همدیگر می‌روند و جمع می‌شوند تا پاسخگوی اعمالشان نسبت به یکدیگر و خداوند باشند.
اینکه در آیات قرآن بر مسئله معاد بسیار تاکید می‌شود و بسیاری از آیات به شکل مستقیم و غیرمستقیم به اصل معاد در کنار توحید پرداخته، از آن روست که مسئله معاد نه تنها در اصل بسیار مهم است بلکه در ایجاد نوع نگاه انسان به هستی و فلسفه و سبک زندگی نیز بسیار تاثیرگذار است. این هراس انسان نسبت به قیامت و پاسخ‌گویی انسان، او را مسئولیت‌پذیر می‌کند و انسان هر کاری می‌کند احساس می‌کند که باید پاسخگوی اعمال و کردارش باشد.
در حقیقت این‌که انسان بداند در برابر عمل و کردارش مسئولیت دارد و روزی باید پاسخگو باشد موجب احساس مسئولیت او می‌شود و رفتارش را از فجور به سمت تقوا سوق می‌دهد.
از نظر قرآن اموری چون شبهه‌افکنی و شک در قیامت (قیامت، آیات 3 و 5) و نیز فراموشی قیامت ریشه همه معصیت‌های بشر و فجور و بی‌تقوایی اوست. خداوند در آیه 26 سوره ص می‌فرماید مردمان چون روز حسابرسی در معاد و قیامت را فراموش کردند هر کاری می‌کنند و معصیت و فجور و بی‌تقوایی پیشه خود می‌سازند.
پس اگر مردم کارهای زشت و بدی چون اختلاس، کم‌فروشی، گران‌فروشی، دزدی، قتل، غارت، دروغ، فریب و مانند آنها را مرتکب می‌شوند، به سبب آن است که گرفتار شبهه‌افکنی یا فراموشی قیامت و حسابرسی آن هستند.
خداوند در قرآن بیان می‌کند که اگر انسان‌ها اعتقاد به معاد داشته باشند، اهل مسئولیت شده و به تقوا به جای فجور و معصیت رو می‌آورند. از نظر قرآن، نقش معاد و حسابرسی در تغییر رفتار انسانی بسیار حیاتی و اساسی است؛ زیرا ممکن است که آفریدگاری خداوندرا بپذیرند، ولی چون پروردگاری یا معاد را نمی‌پذیرند خود را آزاد و رها می‌دانند و به هر کاری می‌پردازند که دلبخواه خودشان است؛ چنانکه مشرکان و نیز اومانیست‌های امروزی غرب این‌گونه هستند.
به هر حال، از نظر آموزه‌های قرآنی آن چیزی که انسان و جامعه را اهل مسئولیت می‌سازد، مسئله باور و ایمان به معاد است؛ زیرا غیر معتقد، بر این باور است که زندگی همین زندگی دنیوی است، پس حساب و کتابی در کار نیست تا انسان، مسئول و پاسخگو باشد.
خداوند در آیه 53 اعراف می‌فرماید فراموشی قیامت، سبب خسران انسان است و در آیات 50 و 51 همین سوره و 13 و 14 سوره سجده و 34 سوره حاثیه غفلت از قیامت و فراموشی آن را موجب گرفتاری به عذاب جهنم معرفی می‌کند. پس اینکه مردم بیراهه و کژراهه می‌روند و در قیامت گرفتار زیان ابدی می‌شوند همین فراموشی  و غفلت از قیامت یا عدم پذیرش آن از راه شبهه‌افکنی و شک و تردید است.
از آموزه‌های قرآنی بر می‌آید که فلسفه معاد و تاکید بر آن، مسئولیت‌پذیری انسان است تا انسان در دنیا فلسفه و سبک زندگی خود را بگونه‌ای قرار دهد که بتواند پاسخگوی افکار و اعمال خودش باشد.
به سخن دیگر، در آیات قرآن، فلسفله و اهدافی برای قیامت بیان شده که شامل حسابرسی اعمال بندگان بر مبنای قسط و عدل (انبیاء، آیه 47؛ معارج، آیه 26)، برخورداری مردم از رحمت خداوند (انعام، آیه 12)، پاداش دادن به مومنان دارای عمل صالح (سبا، آیات 3 و 5)، کیفر نمودن تلاشگران علیه آیات خدا (سبا، آیه 5)، جدا شدن و شفاف گردیدن صفوف حق‌مداران از باطل‌گرایان (سبا، آیه 26)، جزا، کیفر و پاداش بندگان (معارج، آیه 26)، برپایی عدالت و برخورداری هر فرد از نتایج اعمال خویش (احقاف، آیه 19) و مانند آن‌ها است.
وقتی انسان چنین نگاهی به هستی و زندگی داشته باشد به طور طبیعی مسئولیت‌پذیر خواهد بود و هرگونه عمل نکرده و اهل فجور و بی‌بند و باری نخواهد بود.
محمداحسان آزادی
" کیهان "