اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

چشمانتان شخصیت شما را فاش می کنند + تصاویر

            

           
تاکنون بارها این ضرب المثل را شنیده ایم که "رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون" و این که چشم‌ها دریچه‌ای به روح محسوب می‌شوند. حالت چشمان و نگاه شما حقایق شخصیتی شما را به راحتی فاش می‌کنند.

به گزارش جام جم سرا به نقل از ایسنا ، حالت چشمان افراد با یکدیگر متفاوت است و در واقع کلیدی برای یافتن شخصیت آنها محسوب می‌شود. در این مطلب حالت‌های مختلف چشم و شخصیت‌های متفاوت افراد براساس آن معرفی می‌شوند.

1-افراد با چشمان بزرگ و نگاه کودکانه، افرادی پذیرنده هستند. چشمان بزرگ همچنین بیانگر خلاقیت و احساسات تند و گرم است.

2-افراد دارای چشمان کوچک و باریک بسیار دقیق و باهوش بوده و ترجیح می‌دهند تنها باشند.

3-چشمان گرد حاکی از افرادی خلاق و خیال پرداز است. آنان دمدمی مزاج و بداخلاق هستند.

4-چشم بادامی‌ها نیز محتاط و مهربان هستند. این افراد زندگی متعادل داشته و مثبت اندیشند.

5- همچنین چشمان نزدیک به یکدیگر نشان می‌دهد فرد مورد نظر فردی سنتی و مقاوم در برابر تغییرات است. این فرد منضبط و دقیق است.

6- افراد با چشمان دور از یکدیگر افرادی قابل انعطاف و بی پروا هستند.

7- چشمان گود هم نمایانگر رمانتیک بودن و خوش‌بین بودن است.

8- چشمان برجسته نشان می‌دهد فردی حساس، دوست‌داشتنی و دارای طبیعت نگران در مقابل شماست.

9- همچنین افراد با چشمان اریب به سمت پایین افرادی مطیع و بدبین هستند. آنان به راحتی دوست پیدا می‌کنند و دوستی آنان نیز طولانی‌مدت است.

10- چشمان اریب به سمت بالا هم نشان می‌دهد فرد مورد نظر خوش‌بین، جاه‌طلب و بذله‌گو است.

11- افراد با پلک‌های افتاده نیز افرادی کمک‌کننده و بشاش هستند. این افراد به سختی می‌توانند از خود دفاع کنند.

" جام جم "

" شعری در انتظار ظهور از رویاپوراحمدگربندی " :

در آستانه ظهور به انتظار نشسته ام

گویی انتظار به پایان رسیده است

رد پایت را در همه جا می توان یافت

رایحه نرگس باد با خود از بقیع در آدینه ها می آورد

زیباترین گلواژه ها را در طبقی از یاس های سپید

برایت آماده کرده ام

نگاه سبزم به افق است

آن ها که رفته اند و در انتظار

گلبوته های شان به بارنشسته است

و من از گلبوته نگاهم

طبق طبق گل های یاس سپید نثارت می کنم

تو آمدی در آدینه ای نه چندان دور با رایحه نرگس در بقیع

که بگویی به دیدار مادرت فاطمه زهرا (  س  ) می آیی

و رویای سرگردان در کوچه های مدینه به دنبالت

چون باد گذشتی

و می آیی

هرچند ناباوران تو را خواهند دید

هرچند هر روز از کنارشان می گذری

دختری از مشرق زمین

رویای کودکی اش

و جوانی اش

در تو می بیند

آن گاه در ظهر آدینه

در کنار کعبه

پشت سر

امام عصرش ( عج )

نمازعشق را

همچون یاران ثارالله

در ظهر عاشورا ، به جا می آورد

نگاهم آسمانی است و جسم خاکی

لحظه ظهور بسیار نزدیک است ......

**********************

سروده رویاپوراحمدگربندی ، پنجشنبه 1395/05/14 ، ساعت 19:15 عصر

" جنگ و خشکسالی و قحطی در آخرالزمان " :

 

* آیا حوادث و رویدادهای نزدیکی ظهور وحشتناک و هولناک است؟

* آیات و روایات در خصوص خشکسالی و قحطی آخرالزمان چه می گوید؟

* نگاهی به دنیای کنونی و علل قحطی 

* قحطی های ویرانگر در گذشته  

* بزرگترین قحطی تاریخ ایران

* قحطی آخرالزمان در روایات و احادیث  

* خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها

* جنگ قرقیسیا و قحطی حاصل از آن

* امیدواری در میان وحشت

مقدمه

بسیاری از پیشگویی های  آخرالزمانی شکی برای ما باقی نمی گذارد که حوادث و تحولاتی عظیم، قبل از  ظهور رخ خواهد داد. بنابراین هیچ گاه نباید از هیچ تلاشی در جهت تطبیق  رخدادها و شرایط جهان با پیشگویی های آیات و روایات در مورد نزدیکی ظهور،  فروگذار باشیم.

بنابراین نباید نسبت به حوادث پیرامون خویش (زلزله ها، طوفان ها، کشتارها، مرگ های ناگهانی، قحطی ها، و  بلایای دیگر) بی تفاوت بود. زیرا اینگونه مصیبت ها در دوران پیشین به  فراوانی امروز نبوده است. با در نظر گرفتن حوادث دنیای پیرامون خویش و  مقایسه این وقایع به نسبت کل جهان، عمق فاجعه آشکار خواهد شد.

بعد از انتشار مقالاتی  پیرامون صیحه های 5 گانه سال ظهور، و انطباق احتمالی برخی از این صیحه ها  با آتشفشان های عظیم و برخورد سیارک ها، و خسف های حاصل از این حوادث، برخی خوانندگان نسبت به ارعاب و ترساندن مومنان و تأثیرات سوء این مقالات هشدار دادند، اما حقیقت این است که حوادث منتهی به ظهور به واقع بسیار وحشتناک  است، نمونه ای از این حوادث خروج سفیانی است که با هدف امحاء مذهب حقه تشیع صورت می گیرد.

مقاله اصلی و ارزشمند مصداق سفیانی نگاشته شده توسط استاد خادم الامام عج نیز به زودی منتشر خواهد شد.

در صورتی که نظری به آیات قرآن داشته باشیم نیز این واقعیت را می بینیم:

«خداوند به کسانی از شما که  ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعا آنان را  حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت را روی  زمین بخشید؛ و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار  خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند...» 1

این واقعیت در احادیث نیز آمده است:

امام محمدباقر(ع):

«حضرت قائم(ع) قیام نمی کنند مگر آن که ترس همه را فرا گرفته باشد، زلزله ها زیاد شده باشد، فتنه ها و بلاها دامن مردم را گرفته باشد، و طاعون همه را مبتلا کند.» 2

جابربن‌ جعفی‌ می‌گوید: «از امّام‌ باقر(ع‌) پرسیدم‌ که‌ معنای‌ آیه «ولنبلونکم‌ بشی‌ء من‌ الخوف‌ والجوع‌» چیست‌؟» حضرت‌ فرمودند:

 «جابر (این‌ آیه‌) یک‌  معنای‌ خاص‌ دارد و یک‌ معنای‌ عام‌. معنای‌ خاص‌، گرسنگی‌ درکوفه‌ است‌  که‌ خداوند آن‌ را مخصوص‌ دشمنان‌ آل‌ محمد علیهم‌السلام‌ قرار داده‌ و به‌ وسیله‌ آن‌، آنها را هلاک‌ می‌کند. ولی‌ معنای‌ عام‌ آن‌ در شام‌ محقق‌  می‌شود که‌ اهل‌ آنجا به‌ خوف‌ و هراس‌ و گرسنگی‌ مبتلا می‌شوند که‌ احدی‌ به‌ مانند آن‌ مبتلا نشده‌ باشد و  گرسنگی‌ پیـش‌ از قیـام‌ قائـم‌(ع‌) اسـت‌ و خــوف‌ و هـراس‌ پـس‌ از  قیـام‌ قائـم‌(ع‌).»

امام‌ باقر(ع‌) می‌فرمایند:

« حضرت‌ مهدی‌(ع‌) جز در شرایط‌ زیر ظهور نمی‌کند. مردم‌ شدیداً دچار هراس‌ و گرفتار زلزله‌های‌ بسیار و طاعون‌ شوند و جنگ‌ نمایان‌ و شدیدی‌ میان‌ اعراب‌ واقع‌ شود. اختلاف‌ در دین‌ و آیین‌ پیدا کرده‌ و وضعیت‌ و احوالشان‌ متغیر گشته‌ باشد. هر کس‌ آرزویی‌ داشته‌ باشد آرزویش‌ در هر صبح‌ و عصر مرگ‌ است‌ تا آنجا که‌ فرمودند: قیام‌ ایشان‌ پس‌ از یأس‌ و ناامیدی‌ (مردم‌) است‌ خوشا به‌ حال‌ کسی‌ که‌ او را درک‌ کند و از یاورانش‌ باشد وای‌ و صدها وای‌ بر آن‌ که‌ با او مخالفت‌ کند و از امرش‌ نافرمانی‌ و سرپیچی‌ نماید.»

ابوبصیر از امام‌ صادق‌(ع‌) نقل‌ کرده‌ که‌ فرمودند:

«ناچار پیش‌ از قیام‌ فتنه‌ای‌ پیش‌ می‌آید که‌ مردم‌ در آن‌ گرسنه‌ می‌شوند و هراس‌ شدیدی‌ از کشتارها در دلشان‌ می‌افتد و مبتلا به‌ کاستی‌ و کم‌ شدن‌ اموال‌ و محصولات‌ و جان‌هایشان‌ می‌شوند.  این‌ مسأله‌ در قرآن‌ مطلبی‌ روشن‌ و واضح‌ است‌ و سپس‌ حضرت‌ این‌ آیه‌ را تلاوت‌ فرمودند:

و لنبلونکم‌ بشی‌ء من‌ الخوف‌ والجوع‌ و نقص‌ من‌ الاموال‌ والانفس‌ والثمرات‌ و بشر الصابرین‌ » 3

می بینید که در این جا نیز از ترس یاد شده است و این ترس زمانی پایان می یابد که حضرت ظهور کنند  انشااله. البته ترسی که در یکی از روایات فوق پس از ظهور قائم عج است، نصیب دشمنان خواهد شد.

از این‌ مجموع‌ احادیث‌  شریفه‌ که‌ سال‌ ظهور را توصیف‌ می‌کنند در می‌یابیم‌ که‌ آن‌ سال‌، سالی‌  است‌ با زمین‌ لرزه‌ها و فتنه‌های‌ بسیاری‌ که‌ حکایت‌ از نبود و فقدان‌  ثبات‌ سیاسی‌ در برخی‌ کشور و کثرت‌ اختلافات‌ و جنگ‌ها می‌کنند که‌ آن‌  هم‌ به‌ جنگی‌ جهانی‌ ختم‌ می‌شود که‌ در روایات‌ از آن‌ به‌ جنگ‌ و معرکه‌ قرقیسیا یاد شده‌ است‌ (که‌ به‌ زودی‌ به‌ آن‌ اشاره‌ خواهیم‌ کرد) و  نتیجه‌ زیاد شدن‌ جنگ‌ها، خوف‌ و هراس‌ و گرسنگی‌ و کشتارها و مرگ‌ و میرها می‌باشد و حوادث‌ و اتفاقات‌ این‌ سال‌ به‌ ظهور حضرت‌ مهدی‌(ع‌) منتهی‌  شده‌ جهان‌ پر از عدل‌ و قسط‌ می‌گردد. 4

در روایات بیان شده که در  نزدیکی ظهور و بعد از جنگ قرقیسیا، کمبود رزق و امکانات مادی پدید می آید و ائمه ی عزیز (ع) شیعیان را به اندوختن رزق برای آن ایام دعوت کرده اند.  شاید پیام امام خامنه ای در مورد سال « همت مظاعف، کار مضاعف » با در نظر  گرفتن نزدیکی چنین ایامی صورت گرفته است. از شما دوستان تقاضامندم تا از  این اظهار نظر در جهت توقیت استفاده نفرمایید.

امید است که ذکر این مطالب باعث متوجه شدن قلوب مردم به حضرت ولی عصر(عج) و دلگرمی منتظران موعود آخرالزمان حضرت مهدی عج گردد.

بررسی یکی از علایم نزدیکی ظهور: خشکسالی و قحطی

قبل از هر چیز دعوت می کنم آیات و روایات مربوط به قحطی را ملاحظه فرمایید. 

آیات

«قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.» 5

در آیه 155 سوره بقره سخن از  خشکسالی و قحطی به میان آمده است و خدا از آن به عنوان وسیله ای برای  آزمایش انسانها و کفاره گناهان یاد کرده است.

حضرت باقر(ع) در خصوص قسمت  آخر آیه 155 سوره بقره: «و بشارت ده به استقامت کنندگان» فرموده اند: «مژده بده صابرین را در آن هنگام به تعجیل خروج قائم.» 6

«و اگر اهل شهرها و آبادی ها  ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان و زمین را بر آن ها می  گشودیم. اگر شکرگزاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود.» 7

«خداوند برای آنان که کفران  نعمت می کنند مثلی زده است: منطقه آبادی که امن و آرام و مطمئن بود؛ و  همواره روزی اش از هر جا می رسید؛ اما به نعمت های خدا ناسپاسی کردند؛ و  خداوند به خاطر اعمالی که انجام می دادند، لباس گرسنگی و ترس را بر اندامشان پوشانید.» 8  

«ما نزدیکان فرعون و قوم او را به خشکسالی و کمبود میوه گرفتار کردیم، شاید متذکر گردند.» 9

 

روایات

امام صادق(ع) می فرمایند: «ناگزیر است که در پیش از ظهور قائم سالی باشد که مردم در آن گرسنه باشند. از کشته شدن، کاهش یافتن اموال و جان ها و محصولات بترسند. این در کتاب خداست که فرمود: قطعا همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی و کاهش در مال ها و جان ها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان.» 10  

ایشان تعداد کشته ها بر اثر این عوامل را پنج هفتم 11 و درجایی دوسوم یانه دهم 12 ذکر می کنند.

 

روایات دیگر، پیرامون محاصره  اقتصادى غرب در مورد سرزمین شام و بحران ارزاق و قحطى است که مردم بدان  گرفتار مى شوند، بدون آنکه مدت آن مشخص گردد و طبیعى است که این بحران  همراه با فتنه خارجى و داخلى است و ابزارى است در دست غرب براى تحت فشار  قرار دادن مسلمانان ...

همانند آن چه که در محاصره  غزه می بینیم. غزه پرتراکم ترین منطقه جهان است و البته پرتراکم ترین نقطه  ای که متعلق به مسلمانان و دارای جمعیت مسلمان است و می توانیم آن را به  عنوان نماد اسلام و جمعیت مسلمان در نظر بگیریم.

برخى از روایات مى گوید: امر گرسنگى و تشنگى در سال ظهور به اوج خود مى رسد، از پیامبر(ص ) روایت شده است که فرمود:

«دیرى نمى پاید که مردم شام، دینار و پیمانه اى نزدشان یافت نمى شود، پرسیدیم این امر از کجاست؟ فرمود: از جانب رومیان. آنگاه اندکى سکوت کرد سپس فرمود: در آخرالزمان خلیفه اى مى آید که به مردم اموال کمى داده و آن را به شمارش نمى آورد.»

باعث این فشار اقتصادى و مالى و مواد غذائى، رومیان یعنى غربى ها (امریکا) هستند.

از جابر جعفى نقل شده است که از امام باقر(ع ) درباره این گفته خداى سبحان سؤ ال کردم :

«براستى ما شما را با چیزهایى هم چون ترس و گرسنگى مورد آزمایش قرار مى دهیم»

حضرت فرمود: «گرسنگى بر دو گونه است عام و خاص اما گرسنگى خاص‍ در کوفه است که خداوند آن را ویژه دشمنان آل محمد مى گرداند و آنان را هلاک مى سازد، اما گرسنگى عام در شام خواهد بود و آن ترس و گرسنگى است که تا آن زمان هرگز بدان گرفتار نشده اند لکن، گرسنگى، قبل از قیام حضرت قائم و وحشت و اضطراب، بعد از قیام آن حضرت خواهد بود.» 13

از سوی دیگر کانون و مرکز  حوادث پیش از ظهور، منطقه و سرزمین شام است. در این برهه از تاریخ، شام  کانون جنگ و درگیری هاست و به خاطر آن اختلافات و نزاع های زیادی صورت می  گیرد. این منطقه قلب حوادث است که ضربه بدان جا وارد می آید و مکانی است که شدیدا آسیب می بیند.

در موثقه جابر آمده است که: اولین سرزمینی که ویران می شود، شام است. 14

در کتاب الزام الناصب آمده است که: جنگ و اختلاف و درگیری همه شام را فرا می گیرد، و مانع برقراری عدل و انصاف بین مردم می شود 15

از امام صادق (ع ) نقل شده که فرمود:

((پیش از ظهور قائم، بطور حتم سالى فرا مى رسد که مردم در آن دچار قحطى گرفتار ترس شدیدى از کشته شدن و کمبود اموال و جان ها و ثمرات مى گردند)) و این مطلب در قرآن به روشنى دیده مى شود، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود:

((براستى ما شما را با چیزهایى همچون ترس و گرسنگى و کاهش مال و جان و ثمر مورد آزمایش قرار مى دهیم و صبر پیشگان را بشارت بده .))

زمان این فشار و تنگنا در سال ظهور طبق این روایت، مانع آن نیست که این وضع مدتى قبل از ظهور وجود داشته و سپس در سال ظهور شدیدتر از گذشته بوجود آید، آنگاه ظهور بوقوع پیوندد. 16

 

امام علی ع: ... گرسنگی مزمن و مرگ سرخ، رایج می شود. 17

امام علی ع می فرمایند: ... ملخ ها در فصل و غیر فصل خود، ظاهر می شوند و به مزارع و غلات حمله می کنند و محصولات، کم می شوند. 18

حضرت علی ع می فرمایند:

زوراء (بغداد) به وسیله وقایع و فتنه ها، واسط به وسیله طغیان آب، آذربایجان به وسیله طاعون، موصل به وسیله گرسنگی و گرانی، حلب به وسیله صاعقه ها، و دمشق از شدت کشتار، نابود می شوند ... ولی بیت المقدس محفوظ می ماند؛ چرا که در آن آثار انبیاء وجود دارد. 19

حضرت امام صادق (ع): در تقسیر آیه 21 سوره سجده:

عذاب کوچک، همان قحطی، خشکسالی و گرانی است که قبل از ظهور قائم(ع) با شمشیر، خواهد بود و عذاب بزرگ، قیام مهدی(عج) با شمشیر خواهد بود." 20

امام صادق ع

.. دریاچه طبریه، خشک می شود و نخل ها دیگر خرما نمی دهند و آب چشمه زعر در سمت قبله شام، بسیار کم می شود 21

نهرها خشک می شوند ... و قحطی و گرانی، سه سال، فراگیر می شود. 22

... دشمنان، مصری ها را از مصر بیرون نمی کنند، بلکه رودخانه نیل، آن ها را بیرون می کند. آب آن خشک می شود، به صورتی که بستر آن به صورت تپه خاکی در می آید. 23

... مصر به وسیله خشک شدن رودخانه نیل، خراب و ویران می شود. 24

امام صادق ع:

"ستونی از آتش در طرف مشرق، در آسمان پدیدار می شود که تمام مردم روی زمین، آن را می بینند. پس کسی که این زمان را درک کرد، برای خانواده اش غذای یک سال را تهیه کند." 25

امام صادق ع:

نشانه حوادث در ماه رمضان، علامتی در آسمان است که بعد از آن، بین مردم اختلاف می افتد. پس چون این زمان را درک کردید، مواد غذایی بسیار تهیه کنید. 26

در سطور بعدی به بررسی تفصیلی برخی از این آیات و روایات خواهیم پرداخت.

 

نگاهی به دنیای کنونی و علل قحطی 

شاید تصور کنیم با وجود کشورهای ثروتمند و توانایی بالقوه آن ها برای تأمین  مواد غذایی ساکنان سیاره زمین، وقوع قحطی گسترده ای که بتواند سراسر زمین  با بحرانی جهانی مواجه سازد، غیرممکن است. با این حال برخی روایات  آخرالزمانی، با پیشگویی وقوع گسترده خشکسالی و قحطی در پیش قدم ظهور حضرت  مهدی (عج)، صحنه ای وحشتناک از این وقایع را به تصویر می کشد. این اتفاق  چگونه رخ خواهد داد؟ و پیامدهای آن چه خواهد بود؟

امروزه مردم در بسیاری از  نقاط جهان از خشکسالی رنج می برند. قحطی به اتیوپی بازگشته است. در این  کشور بیش از 8 میلیون نفر به صورت اضطراری نیازمند عرضه مواد غذایی برای  نجات از گرسنگی هستند. در اریتره 4 میلیون نفر نیاز به کمک فوری دارند. 27

"موسسه بین المللی کشاورزی  گرمسیری" در نیجریه پیش بینی کرده است که در سال 2010 در حدود 300 میلیون  نفر در جنوب صحرای افریقا - نزدیک به یک سوم جمعیت ـ دچار سوء تغذیه خواهند شد. 28

فائو (سازمان خواربار و  کشاورزی ملل متحد) اعلام کرد که از 53 کشور قاره آفریقا 23 کشور (تقریبا  نصف) از کمبود مواد غذایی رنج می برند.

بیش از دو میلیون نفر در دهه 1990 در کره شمالی به علت کمبود مواد غذایی ناشی  از سیل، خشکسالی و سیاست یک گام بزرگ به جلو ایجاد شده توسط دولت کیم جونگ  ایل، دیکتاتوری حاکم در این کشور، تلف شدند.

قحطی در طول تاریخ به صورت  دوره ای ظاهر شده است. قحطی اغلب بواسطه خشکسالی، عدم رشد، سیل و دیگر  وسایل طبیعی خارج از کنترل انسانی ایجاد می شود. برخی اوقات علل قحطی  بواسطه عامل انسانی یعنی جنگ، آشفتگی مدنی، و ناکارآمدی و یا سیاست های بد  دولتی می باشد.

قحطی همچنین می‌تواند بر اثر  ترکیبی از عوامل اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی پدید آید. یکی از بزرگترین  قحطی‌های تاریخ (برمبنای افراد آسیب دیده) قحطی بزرگ ایرلند بود که در سال  ۱۸۴۵ میلادی شروع شد و به سبب انتقال مواد غذایی از ایرلند به انگلستان  بخاطر اینکه فقط انگلیس توانایی پرداخت بهای بیشتر را داشت.

در مواردی مشخص، همانند سیاست یک گام بزرگ به جلو، کره شمالی در دهه ۱۹۹۰، یا زیمبابوه در اوایل سال  ۲۰۰۰، قحطی را می‌توان نتیجه ناخواسته یک سیاست دولتی دانست. در موردی  دیگر، مانند سومالی قحطی برآیند آشفتگی مدنی ای بود که باعث از هم گسیختگی  سیستم‌های توزیع غذا شده‌است.

بسیاری از قحطی‌ها نتیجه  نامتوازنی تولید غذا در مقایسه با جمعیت زیاد کشورهایی است که جمعیت شان از حد توانایی‌های سرزمینی شان فراتر رفته‌است. بطور تاریخی، قحطی‌هایی که بر اثر مشکلات کشاورزی مانند خشکسالی، عدم ثمردهی (crop failure) و یا همه  گیری َآفات رخ می‌دهد می‌تواند کارگران موجود را کاهش دهد. تغییر الگوهای  آب و هوایی، ناتوانی حکومت‌های قرون وسطایی (medieval governments) در  مقابله با بحران‌ها، جنگ‌ها، و بیماری‌های همه گیر مانند مرگ سیاه به وقوع  صدها قحطی در اروپا در طول سده‌های میانه، همانند قحطی سال ۹۵ در بریتانیا و ۷۵ در فرانسه کمک کرد.

در طول جنگ صد ساله فرانسه، عدم ثمردهی (crop failure) و بیماری‌های واگیردار جمعیت را به دو سوم کاهش داد.

در حدود ۴۰ درصد از زمین‌های  کشاورزی دنیا بطور جدی در خطر نابودی اند.برپایه اعلام انستیتوت منابع  طبیعی آفریقای دانشگاه سازمان ملل در غنا، اگر روند کنونی نابودی خاک زراعی در آفریقا به همین منوال کنونی ادامه یابد، این قاره ممکن است در سال ۲۰۰۵ تنها قادر به سیرکردن ۲۵ درصد از جمعت خود باشد. در اواخر سال ۲۰۰۷ با  افزایش بهای هر بشکه نفت به نزدیکی ۱۰۰ دلار، تعداد مزارعی که برای ساخت  سوخت بیولوژیکی استفاده می‌شد نیز زیاد گشت. این امر سبب گران شدن غذای  دام، افزایش بهای ۵۸ درصدی گندم، ۳۲ درصدی سویا، و ۱۱ درصدی ذرت گردید.  بحران غذا هم اکنون در بسیاری از نقاط دنیا وجود دارد. بیماری اپیدمیک زنگ  گندم stem rust هم اکنون در سراسر آفریقا و آسیا گسترش یافته‌است و تبعات  زیادی داشته‌است. در آغاز سده بیستم استفاده از نیتروژن، کودها، آفت کش‌های جدید، آبیاری بیابان و تکنولوژی‌های دیگر کشاورزی برای مقابله با قحطی  آغاز شد. 29

روش های مدرن کشاورزی و بطور  کلی الگوهای پایدار آب و هوایی منجر به تولید محصولات زراعی فراوان در جهان توسعه یافته شده و در نتیجه سطح عظیم تولید مواد غذایی ایجاد شده است، و  می تواند تمام گرسنگان جهان را تأمین کند.

در حالی که امکان حمل و نقل  مواد غذایی به هر مکان در جهان وجود دارد، هیچ دلیلی برای گرسنگی مردم وجود ندارد. با این حال قحطی و کمبود مواد غذایی ادامه دارد و حتی رو به رشد  است.

بی اعتنایی به قحطی وقتی که  در سمت دیگری از این سیاره و یا جایی خیلی دورتر و در گوشه ای جدا افتاده  از جهان در حال وقوع است آسان است. اما آیا گسترش قحطی به کشورهای غنی از  مواد غذایی، قابل تصور است؟

قحطی می تازد

احادیث و روایات نشان دهنده شروع یک دوره قحطی شدید بی سابقه است. در حالی که  قحطی هایی با شدت های متفاوت در طول تاریخ رخ داده است، به نظر می رسد قحطی در آخرالزمان بسیار بدتر خواهد بود. بسیاری از ما تصاویری از قحطی در زمان خود را معمولا در مناطق خشکسالی زده افریقا دیده ایم. در سال 1984، قحطی  در اتیوپی از طریق وسایل طبیعی توسعه یافت، اما از سوی دولت ناپایدار تشدید شد. میلیون ها نفر در معرض خطر گرسنگی بودند.

اگر بافت اجتماعی کشوری از هم گسیخته شود، مشکلات بزرگتر می تواند رخ دهد. بحران در آفریقا می تواند پیش درآمدی برای فجایع و رنج های بزرگتر باشد.

خشکسالی، زلزله، قحطی و گرسنگی از نشانه‌های آخرالزمان است به طوری که در سال 2009 یک میلیارد نفر در دنیا گرسنه بودند.30

 

آغاز خشکسالی و قحطی

شش کشور جنوب آفریقایی  مالاوی، زامبیا، زیمبابوه، لسوتو، سوازیلند و موزامبیک در حال حاضر از  کمبود مواد غذایی رنج می برند و در  ماه های آینده به کمک نیاز خواهند  داشت. خشکسالی طولانی مدت و شیوه های بد کشاورزی به مشکل کمک کرده است.

 

نواحی از آفریقا که درگیر با پدیده خشکسالی و قحطی هستند

 

اما اخیرا یکی دیگر از عواملی که تاثیر رو به رشدی در کاهش توانایی این کشورها در تأمین مواد غذایی  داشته عبارت است از این که: تعداد زیادی از کارگران کشاورزی به بیماری ایدز مبتلا و یا بر اثر آن درگذشته اند. 

 

قحطی های ویرانگر در گذشته  

قحطی ها معمولا بعد از حوادث  طبیعی و  جنگ رخ می دهد. در حالی که طبیعت، خشکسالی، سیل و هجوم حشرات  معمولا علت قحطی می باشد، جنگ و اغتشاش، و همچنین ایدئولوژی بدخیم سیاسی یا مذهبی، از عوامل اولیه محسوب می شوند. نگاهی به گذشته، می توان درجه تخریب قحطی ها را نشان دهد.

در طول قرن بیستم دو قحطی  ویرانگر دیده می شود که عوامل انسانی موجود آن بوده است. در سال 34-1932،  دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی جوزف استالین در پی سرکوب ناسیونالیسم  اوکراینی اقدام به اجبار نظام کشاورزی اشتراکی بر دهقانان نمود. ذخایر  غذایی به شهرها انتقال داده شد، محصولات زراعی با شکست مواجه شد و تامین  مواد غذایی از منطقه ممنوع شد. این قحطی ایجاد شده توسط عامل انسانی به   گرسنگی بین 6 و 8 میلیون نفر منجر شد. این واقعه یک نسل کشی دولتی محسوب می شد.

اقدام چین در "سیاست یک گام  بزرگ به جلو" در سال 60-1958 منجر به اداره بد تولید مواد غذایی و اختلال  در زنجیره توزیع گردید. زمین های بارور برنج، شخم زده شد و کارخانه هایی بر روی آن ها ساخته شد. مزارع اشتراکی شد. کشاورزانی که تنها زمین را می  شناختند در کارخانجات گیج و سرگردان شده بودند. این وضع همراه با آب و هوای بد، در طول سال های 1960 و 1961 منجر به مرگ 20 میلیون نفر بر اثر گرسنگی  شد.

 

بزرگ ترین قحطی تاریخ ایران

قحطی ۱۲۹۶ - ۱۲۹۸ بزرگترین  قحطی تاریخ ایران است. در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ از جمعیت ایران به سبب  گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از آن نابود شدند. با اینکه قحطی بزرگ ایران از بزرگ‌ترین قحطی‌های دوره معاصر و از بزرگ‌ترین نسل‌کشی‌های قرن  بیستم است، اما ناشناخته باقی مانده‌است. در سالهای جنگ اول جهانی،  انگلیسی‌ها کشور را اشغال کردند؛ و درست در همین زمان بود که ایران به  بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ خود یعنی قحطی ۱۹۱۹ ـ ۱۹۱۷ دچار شد. میروشنیکف  درباره خسارات و ویرانی‌های ایران در جنگ جهانی اول می‌نویسد: جنگ جهانی  اول برای مردم ایران بداقبالی‌ها و مشقات بی‌شماری به همراه آورد. مناطق  وسیعی در اثر جنگ تخریب شده، دهها هزار ایرانی دچار قحطی شدند یا پس از  بیماری مردند، بسیاری زندگی خود را در اثر عملیات نظامی از دست دادند و یا  خسارت دیدند. در نگاه به گذشته، حتی اکنون نیز سخت است بتوان گفت چگونه  ایران می‌توانست لطمه کمتری ببیند. حدود ۸ تا ۱۰ میلیون نفر ـ حدود نیمی از جمعیت کشور در آن زمان ـ در این قحطی تلف شدند. ایران، هنگامی بزرگ‌ترین  فاجعه را تحمل می‌کرد که در اشغال نظامی انگلیس بود. انگلیسی‌ها جز چند  اقدام جزئی تسکینی و بی‌اثر، نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام  ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت به ایران- قحطی را شدت بخشیدند. در  نتیجه، تعداد بیشتری از مردم ایران با سیاست‌های انگلیسی‌ها از بین رفتند.  این اقدام را می‌توان با اطمینان، مصداق عینی جنایت علیه بشریت تلقی کرد. 31

قتل‌عام بزرگ مردم ایران در هولوکاست انگلیسی

در هنگامه جنگ جهانی دوم، در  اوج همین ابتلائات مردم است که، وقتی مرحوم میرزای نائینی به درگاه حضرت  صاحب‌الزّمان استغاثه می‌کند در جواب ایشان، حضرت می‌فرمایند:

«اینجا شیعه خانه ماست، می‌شکند، خم می‌شود، خطر هست، ولی ما نمی‌گذاریم سقوط کند. ما نگهش می‌داریم». 32

 

قحطی در پیشگویی ها 

در مقاله قبلی به یکی از علایم نزدیکی ظهور یعنی بیماری ها و مرگ های ناگهانی پرداختیم. اکنون به پدیده قحطی در آخرالزمان می پردازیم. پیشگویی ها در مورد قحطی چه می گویند؟

قحطی از عواقب بی دینی یا عدم تقید دینی، جنگ، بیماری و ... است.

از وعده های خدا، وعده برکت درمقابل اطاعت و عذاب در مقابل نافرمانی است. اولین گام به سوی نعمت سرسپردگی در پرستش خدای حقیقی است.

ذات اقدس خداوند، ایمان و تقوا را به عنوان اولین سبب و مایه ریزش روزیهاى آسمانى، معرفى مى‏کند

«و لو أن أهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض».

و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم. 33

و در جاى دیگر مى‏فرماید:

«و لو أنهم أقاموا التوراة و الإنجیل و ما أنزل إلیهم من ربهم لأکلوا من فوقهم و من تحت أرجلهم».

و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه از جانب پروردگارشان به سویشان نازل شده است، عمل مى‏کردند، قطعاً از بالاى سرشان [برکات آسمانى‏] و از زیر پاهایشان [برکات زمینى‏] برخوردار  مى‏شدند.34

در این آیات خداوند در مقابل حفظ قوانین و دستورات، وعده مواد غذایی و تولید فراوان را می دهد.

با  زندگی پرهیزگارانه مردم  می توانند برکات الهی از آب و هوا خوبی تا خاک حاصلخیز و بارش باران فراوان را دریافت کند. صلح، فراوانی مواد، سلامت و فقدان بیماری به دنبال آن می  آید. به عبارت دیگر، عذاب هایی مانند آن چه که در آخرالزمان و و همراه  فجایع آخرالزمانی خواهد آمد، به سرزمین هایی که صادقانه خدا را اطاعت و او  را در حقیقت پرستش می کنند نخواهد رسید.

ابوبصیر از امام صادق (ع) نقل می کند:

«این امر (قیام قائم) نخواهد  بود تا دو سوم مردم از بین بروند، پرسیدیم وقتی دو سوم مردم از بین رفتند  پس چه کسی باقی می ماند؟ فرمود: آیا دوست ندارید که شما در یک سوم باقی  مانده باشید؟» 35

این روایت نشان می دهد که خسارت های مسلمانان در این بیماری ها بسیار اندک خواهد بود یا اصلا خسارتی نخواهند دید.

و این امر احتمالا به این  دلیل است که مسلمانان بیشتر از پیروان دیگر ادیان به احکام دین خود مقید  بوده و سعی در اقامه احکام و حدود دارند. و متعاقبا کمتر دچار خشکسالی و  قحطی خواهند شد.

پس از ظهور این وعده ها برای  تمام ملت ها تحقق پیدا خواهد کرد. با گذشت زمان، آنها همچنین پس از پیوست  به اسلام از مزایای آن چه که به آن ها وعده داده شده، برخوردار خواهند شد.  اما تا آن زمان، وقوع ادواری قحطی ناشی از علل متعدد ادامه خواهد یافت، و  منجر به مرگ میلیونها نفر خواهد شد.

 

قحطی آخرالزمان در روایات و احادیث  

امام علی (ع) می فرماید: در پیش قدم ظهور قائم(ع)، مرگ سرخ و سفید، ... مرگ سرخ کشتار، و مرگ سفید، طاعون است. 36

امام علی ع: ... گرسنگی مزمن و مرگ سرخ، رایج می شود. 37

همان طور که ملاحظه می فرمایید و همان طور که قبلا به نظر شما رسید، یکی از نتایج قطعی جنگ و بیماری های همه گیر، قحطی است.

مطابق روایات در ماه شعبان  سال ظهور جریانات سیاسی که از ماه‌ رجب‌ به‌ مرور رو در روی‌ هم‌ قرار  گرفته‌اند در یک‌ عرصه‌ با هم‌ به‌ تاخت‌ و تاز مشغول خواهند شد.

نمونه ای از این جنگ ها جنگ  قرقیسیا می باشد که بین سفیانی و ترکان (احتمالا روسیه، ترکیه، و نیروهای  عراقی و ...) صورت می گیرد که منجر به کشتاری عظیم، تغییرات زیست محیطی، کمبود ارزاق، گرانی، قحطی و ... می شود لذا از این جهت است که ائمه معصومین ع ما را به ذخیره آذوقه  یک سال دعوت کرده اند تا مبادا در بحبوحه این حوادث تشیع متحمل خسارات زاید شود.

در ماه‌ شعبان‌ جریانات‌ از  هم‌ جدا شده‌ و مردم‌ هم‌ از کنار یکدیگر پراکنده‌ می‌شوند و به‌ همین‌  علت‌ است‌ که‌ در احادیث‌ نشانه‌ها و حوادث‌ دوران‌ ظهور، خاورمیانه‌  همانند میدان‌ مبارزه‌ و جنگ‌های‌ متعدد و با کشته‌های‌ بسیار ترسیم‌ شده‌  است.

ساکنان‌ این‌ منطقه‌ هم‌ که‌  مسلمانان‌ هستند در شرایط‌ گرفتاری‌ و سختی‌ و ناراحتی‌ به‌ سر می‌برند که‌ نتیجه‌ عدم‌ ثبات‌ سیاسی‌ کشورهای‌ منطقه‌ است‌ و به‌ زودی‌ هم‌ آتش‌ جنگ‌ جهانی‌ بزرگی‌ برافروخته‌ خواهد شد. 38

یکی از نتایج این آشفتگی وقوع قحطی است.

 

امام علی ع می فرمایند:

... ملخ ها در فصل و غیر فصل خود، ظاهر می شوند و به مزارع و غلات حمله می کنند و محصولات، کم می شوند. 39

این روایت دال بر عامل طبیعی قحطی است.

 

حضرت علی ع می فرمایند:

زوراء (بغداد) به وسیله وقایع و فتنه ها، واسط به وسیله طغیان آب، آذربایجان به وسیله طاعون، موصل به  وسیله گرسنگی و گرانی، حلب به وسیله صاعقه ها، و دمشق از شدت کشتار، نابود  می شوند ... ولی بیت المقدس محفوظ می ماند؛ چرا که در آن آثار انبیاء وجود  دارد.40

حضرت امیر مومنان ع در تفسیر  آیه: وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى‏ دُونَ الْعَذابِ  الْأَکْبَرِ: قبل از عذاب بزرگ، عذاب کوچک را به آن ها خواهیم چشاند (سوره  سجده، آیه 21) می فرمایند:

عذاب کوچک، همان قحطی،  خشکسالی و گرانی است که قبل از ظهور قائم(ع) با شمشیر، خواهد بود و عذاب  بزرگ، قیام مهدی(عج) با شمشیر خواهد بود." 41

به دنبال وقوع جنگ های  گسترده، و فجایع طبیعی، قحطی حاصل می شود و این قحطی خود به گرانی منجر می  شود. از همین جا می توان دریافت که چرا معصومین ع به محض وقوع این نشانه ها ما را به جمع آوری آذوقه یک سال توصیه نموده اند!!

 

خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها

امام صادق ع

.. دریاچه طبریه، خشک می شود و نخل ها دیگر خرما نمی دهند و آب چشمه زعر در سمت قبله شام، بسیار کم می شود. 42

دریاچه طبریه در شمال غرب  فلسطین اشغالی و در ساحل دریاچه کینرت (כנרת- دریاچه طبریه) قرار دارد یکی  از چهار شهر مقدس یهود محسوب می شود که در کنار بیت المقدس (ירושלים) و  صفاد (צפת) و حبرون (חברון- الخلیل) همیشه محل گردهمائی و سکونت دانشمندان  مذهبی بوده و آرامگاه چند تن از مقدسین یهود در حومه آن قرار گرفته و از  نظر تاریخی دارای اهمیت زیاد است.

 

دریاچه کینرت یا طبریه  بزرگترین آب انبار اسرائیل محسوب میشود. سه رودخانه آب های خود را به آن می ریزند و از آنجا آب مورد نیاز بسیاری از شهرهای فلسطین اشغالی از طریق  لوله های بزرگی که در داخل دریاچه نصب شده به اقصی نقاط کشور انتقال می  یابد.

در حومه طبریه حمامهای آب  معدنی وجود دارد که  حمات گادر (חמת גדר) نامیده می شود و آب های سولفوردار آن از خاصیت درمانی برخوردار است. گردشگران اسرائیلی و خارجی در این آبها  شنا میکنند و در تاسیسات رفاهی آنجا ماساژ می گیرند و به استراحت می  پردازند. 43

معلوم می شود که آب دریاچه  طبریه، دارای مواد معدنی بسیاری است که رژیم صهیونیستی مقدار معتنابهی از  آن را برداشت می کند و به زودی خواهد خشکید.

 

نهرها خشک می شوند ... و قحطی و گرانی، سه سال، فراگیر می شود. 44

... دشمنان،  مصری ها را از مصر بیرون نمی کنند، بلکه رودخانه نیل، آن ها را بیرون می  کند. آب آن خشک می شود، به صورتی که بستر آن به صورت تپه خاکی در می آید.  45  

... مصر به وسیله خشک شدن رودخانه نیل، خراب و ویران می شود. 46

به نظر اکثر کارشناسان شعبه  اصلی رود نیل را دریاچه ویکتوریا می دانند اما آنها اذعان می کنند که این  دریاچه توسط شاخابه های زیادی تغذیه می شود و اگر قرار است نیل را بلندترین رود جهان بدانیم، باید سیستم تغذیه کننده آن را نیز به حساب آوریم. این  سرچشمه در ارتفاعات رواندا قرار دارد. 47

شعبه دوم رودخانه نیل از  کوهستان های اتیوپی در جنوب سرچشمه می گیرد و مسیر شمال را با طی بیابانی  به طول بیش از هزار کیلومتر می پیماید تا به دریای مدیترانه بپیوندد.

هر سال در ماه سپتامبر با ذوب شدن برفهای کوهستان های اتیوپی آب رودخانه نیل به شدت افزایش یافته و از  بستر خود خارج می شود و در سراسر دره نیل گسترش می یابد.

هم ‌اکنون هم در بسیاری از  نقاط آفریقا بر سر آب کشمکش وجود دارد. در بسیاری از نقاط آفریقا مانند  کنیا، سومالی، نیجریه، بورکینا فاسو، مالی و چاد درگیری‌های خونینی بین  کشاورزان و مهاجران بر سر آب وجود دارد.

علاوه بر این، در جهان ۲۶۱  رود وجود دارد است که حداقل از میان دو کشور می‌گذرند و حداقل دو کشور باید آب آن را بین خود تقسیم کنند. نمونه‌ی دیگر رود نیل است که باید بین ۹  کشور تقسیم شود. 48

با توجه به وقوع خشکسالی و با توجه به کاهش نزولات آسمانی و نیز کشمکشی که بین این کشور ها وجود دارد  احتمال کم شدن آب رود نیل و در نهایت خشک شدن آن در زمان ما بسیار زیاد  است.

در سال 2006، ناسا در بیانیه  ای عنوان کرد: "چند حوزه رودخانه های آفریقایی، از جمله کنگو،  زامبزی و  نیل، در طول 5 سال گذشته بیشتری میزان کاهش آب و خشک شدن را داشته اند."49

روایات دیگری نیز وجود دارد که در بخش قرقیسیا و قحطی بدان ها اشاره خواهد شد

 

امام صادق ع

"ستونی از آتش در طرف مشرق، در آسمان پدیدار می شود که تمام مردم روی زمین، آن را می بینند. پس کسی که این زمان را درک کرد، برای خانواده اش غذای یک سال را تهیه کند." 50

این آتش ممکن است به واسطه  وقوع آتش فشان های عظیم یا برخورد سنگ آسمانی در مشرق زمین صورت گیرد، پس  از این وقایع، به دلیل نتایج طبیعی این قبیل رویدادها، سرمای شدید و قحطی  اتفاق خواهد افتاد و جنگهای متعددی برای دستیابی به منابع انرژی  و ...  آغاز خواهد شد. لذا بر طبق روایت معصوم، با دیدن آتش در مشرق می بایست  ذخیره غذای کافی برای یک سال فراهم گردد.

با این وصف دلیل جنگ سفیانی و متحدانش با دشمنان خود (احتمالا روسیه، ترکیه، عراق و ...) بر سر منابع  انرژی در قرقیسیا معنا مشخص می شود.

با توجه به این که دیدن این آتش باید برای یک سال خود مواد غذایی تهیه کنیم مشخص می شود که پس از آن آتش قحطی خواهد آمد.

 

قرقیسیا و قحطی  

امام صادق ع

نشانه  حوادث در ماه رمضان، علامتی در آسمان است که بعد از آن، بین مردم اختلاف می افتد. پس چون این زمان را درک کردید، مواد غذایی بسیار تهیه کنید. 51

پس از شنیده شدن نداى آسمانى  میان مردم اختلاف، جنگ و فتنه (نبرد قرقیسیا) پدید آمده و به دنبال آن قحطى و گرانى خوراکى‏ها پیش مى‏آید و از این رو ائمه(ع) به شیعیان مؤمن خویش و  مسلمانان سفارش کرده‏اند که غذا و نیازمندیهاى خود و خانواده‏هایشان را  براى مدت یک سال ذخیره کنند. شما را به خدا، ببینید چقدر این امامان  بزرگوار(ع) تیزبین بوده‏اند و به چه میزان به شیعیان و دوستداران خویش محبت مى‏ورزیده‏اند. ما در طول سال‏هاى عمر خود چگونه به این محبت‏هاى ایشان  جواب داده‏ایم و چقدر در صدد جبران محبت‏هایشان بوده‏ایم؟ آرى! هر کس که به آنها عشق ورزیده و با آنها ارتباط دارد؛ مى‏تواند به محبت ایشان نسبت به  خود مباهات و افتخار کند.

برای این زمان یک ساله که به  ظهور امام زمان عج منتهی می شود، باید مواد غذایی بسیار تهیه شود؛ چرا که  در این مدت، جنگ های سختی در خواهد گرفت که جنگ های سفیانی از آن جمله  خواهد بود، و اگر کسی این توصیه امام (ع) را فراموش کند، همراه با دیگر  گرسنگان، خواهد مرد و اگر کسی به این توصیه عمل نماید و معاش خود را تهیه  کند، در آن روزگاران، راحت خواهد زیست. 52

 

ابن مسعود از حضرت رسول اکرم ص روایت کرد که فرمودند:

« وقتى صیحه  (آسمانى) در ماه رمضان واقع شد پس از آن در ماه شوال آتش جنگ برافروخته  گشته و مردم براى تهیه غذا مهاجرت کرده و در ماه ذیقعده با هم مى‏جنگند.»

بیشتر روایات شریف ما از پدید آمدن معمعه‏ اى در ماه شوال خبر مى‏دهند که «معمعه» در لغت به معناى نواخته شدن کوس جنگ و صداى ابطال در جنگ و کنایه است از وقوع جنگى ناگوار و تلخ.  تأکید بر این مطلب را در این عبارت از حدیث مى‏توان یافت که قبایل غذاى  مایحتاج خویش را از ترس مرگ و میر جنگها خریده و انبار مى‏کنند. این معمعه  ماه شوال، على‏القاعده باید به معرکه «قرقیسیا» اشاره داشته باشد. 53

 

از جمله آثار و تبعات معرکه  قرقیسیا کشتار تعداد زیادى است که حرث و نسل (کنایه از کار و زندگى) را بر  باد مى‏دهد؛ چرا که از سویى حداقل 100000 مرد کشته مى‏شوند و از سوى دیگر  خوراک مردم اعم از گیاهى و حیوانى آلوده مى‏گردند که این امر به جهت  استفاده از اسلحه‏هاى کشنده‏اى است که در این معرکه و جنگ به کار گرفته شده است. به دنبال آن خشکسالى و حرص ولع ناشى از آن براى یافتن خوراک رخ  مى‏دهد. از این روست که مردم در این ایام و براى انبار کردن غذا جهت  اطرافیان خویش به این سو و آن‏سو مى‏روند و این حرص و ولع مردم باعث مى‏شود که با هم بجنگند.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند:

«وقتى صیحه  در ماه رمضان شنیده شد، در ماه شوال جنگى برپا مى‏شود (معرکه قرقیسیا)  قبایل به مسافرت کردن براى تهیه خوراکیها و جنگیدن (با همدیگر براى آن) در  ماه ذیقعده مى‏پردازند. در ماه ذیحجه هم حجاج غارت مى‏شوند و خون به پا  مى‏شود. »

عبارت تمیرالقبائل که در حدیث آمده است بدین معنى است که غذا را از شهرى به شهر دیگر منتقل کنند و به آن غذایى که منتقل مى‏شود «میره» مى‏گویند. پس معنى این بخش از حدیث این  مى‏شود که قبایل از شهرى به شهر دیگر مى‏روند تا از آن براى خود غذا خریده و آن را براى مدت یک سال مصرف خود انبار کنند و از ترس بخل و قحطى و گرانى و آلودگى غذاها به جهت جنگها و کشتارها و اسلحه‏هاى کشتار جمعى، از آن  محافظت مى‏کنند.

محمد بن مسلم نقل کرد که از امام صادق(ع) شنیدم که مى‏فرمودند:

« پیش از (آمدن) قائم(ع) نشانه‏هایى از ناحیه خداوند متعال براى (امتحان کردن) آنها خواهد بود.»

پرسیدم: «جانم به فدایتان آنها کدام نشانه‏ها هستند؟» فرمودند:« این آیه شریفه:

 وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ  وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ.

 (حتماً شما  را (یعنى مؤمنان قبل از قیام حضرت مهدى(ع)) با چیزهایى از ترس و گرسنگى و  کمبود و کاستى در اموال و بدنها و محصولات امتحان مى‏کنیم و (در این راستا)  به صبرپیشگان بشارت بده (که سربلند خواهد بود)). »

قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن و در نتیجه نزاع و جنگ بر سر غذا مى‏پردازند و این جریان حتى تا  ماههاى بعد ادامه مى‏یابد. چنان‏که در حدیث تأکید مى‏شود در ماه ذیحجه حجاج غارت مى‏شوند و به عبارت دیگر وسایل و اموال آنها را مى‏دزدند و به غنیمت  مى‏گیرند.

«فیروز دیلمى» از رسول‏اللَّه(ص) نقل مى‏کند که طى حدیثى طولانى فرمودند:

«صداى  (آسمانى) در ماه رمضان و جنگ در شوال واقع مى‏شود و قبایل در ماه ذیقعده به انبار کردن (غذاها) مى‏پردازند و به حجاج در ماه ذیحجه یورش مى‏برند و  محرم، چه محرمى خواهد بود؟ ابتدایش بلا بر سر امتم مى‏آید و پایانش فرج و  گشایش براى امتم حاصل مى‏شود. نجات یافتن مؤمن در آن بهتر از خزینه‏اى است  که 100 هزار ظرفیت داشته باشد. »

معناى آن چنین مى‏شود: رفتن و جهاد کردن به همراه حضرت مهدى(ع) بهتر است از جمع کردن غذایى که 100 هزار  نفر را کفاف دهد؛ چرا که این ذخیره‏سازى نفع و خیرى براى کسى ندارد و توفیق جهاد کردن به همراه امام معصوم(ع) و آن هم حضرت حجت(ع) در حقیقت تمام خیر  دنیا و آخرت است.

پیش از این دیدیم که ائمه  معصومین(ع) به شیعیان و محبان و پیروان خویش مى‏آموختند که پس از شنیدن  صیحه آسمانى در ماه رمضان تاآنجا که برایشان ممکن است غذا ذخیره کنند؛ یعنى در واقع پیش از آن که معرکه قرقیسیا و جنگها و فتنه‏هاى پس از آن پدید  بیایند؛ شیعیان باید احتیاطاً طى این دو ماهى که وقت باقى است غذا ذخیره  کنند که ممکن است پس از این جریان خوراکیها به واسطه جنگها و اسلحه‏ها و  بمبهایى که به کار برده مى‏شود علاوه بر کمیاب و گران شدنشان، آلوده هم  بشوند. در آن زمان آن دسته از شیعیان و پیروان معصومین(ع) که به تعالیم این بزرگواران عمل کنند؛ از این مصایب، خطرات و مشکلات در امان مانده، و  شکرگزار درگاه الهى خواهند بود. 54  

 

امیدواری در میان وحشت

هیچ چیز بیشتر از غذا و آب  برای بقای انسان، مهم نیست. با این حال کل جهان بطور کامل وابسته به عناصری کاملا خارج از کنترل انسان است، یعنی بارش باران کافی، آفتاب، آب و هوای  معتدل و حاصلخیزی زمین زیر پاهای ما، تمام عناصری که ما را زنده نگه می  دارد.

بسیاری از گزارش های تکراری خشکسالی ها، سیل، خسارات زمین های حاصلخیز و الگوهای مختل شده آب و هوا باید ما را از خواب بیدار کند.

قحطی در حال حاضر ادامه دارد.  ما هنوز عمق فاجعه ای را که در انتظار جهان است نیافته ایم، این ها زمانی  در نزدیکی ظهور اتفاق خواهد افتاد.

این پیش گویی ها غیر قابل  لغزش است. معصومین ع زمانی پر محنت را پیش گویی کرده اند، بزرگتر از هر  محنتی در تاریخ، و اگر حضرت ظهور نکند، هیچ بشری باقی نخواهد ماند.

هیچ قرارداد، آتش بس و  انسانی، قادر به پایان دادن به این تحولات آخرالزمانی نخواهد بود. این  رویدادها جهان را از کنترل خارج خواهد کرد.

 

در اغلب اوقات، مردم از این  دوره با عنوان "پایان دنیا" و یا بعضی از نام های دیگر، نام می برند.و به  شکل غم انگیز صحبت می کنند. با این همه که آن زمان وحشتناک خواهد بود، دنیا به پایان نخواهد رسید و زندگی بشر خاموش نخواهد شد. روایات به ما امیدواری میدهد که نور از میان هرج و مرج در پایان این عصر بیرون می آید.

در میان این عوامل مرگ آفرین و وعیدهای پروردگار، خداوند وعده داده است که زمین را به صالحان بازمی گرداند.

«خداوند به  کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد  که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همان گونه که به پیشینیان آن  ها خلافت را روی زمین بخشید؛ و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده،  پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می  کند...» 55

«در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایسته ام وارث حکومت زمین خواهند شد.» 56

این مطلب در مزامیر داوود اینگونه آمده است:

«بردباران، وارثان زمین خواهند شد.» 57

خداوند از طریق موعود آخرالزمان بشر را از هلاکت به ساحل نجات رهنمون خواهد شد و عدالت و قسط را در زمین اجرا می کند.

 

چنانچه گفته شد وقوع حوادثی  از قبیل آن چه که ذکر شد از علامت های نزدیک شدن ظهور منجی عالم بشریت است.  چنانچه حضرت باقر(ع) در خصوص قسمت آخر آیه 155 سوره بقره: «و بشارت ده به  استقامت کنندگان» فرموده اند: «مژده بده صابرین را در آن هنگام به تعجیل خروج قائم.» 58

 

پی نوشت ها:

1. نور 55

2. الغیبه نعمانی، ص 235

3. شش ماه پایانی، ص 66

4. همان، ص 67

5. بقره، 155

6. الغیبه نعمانی، صص 250 و 251

7. ابراهیم 7

8. نور 55

9. اعراف 130

 10. الغیبه نعمانی، صص 250 و

251 11. منتخب الاثر، ص

546 12.  همان، ص

560 13. عصر ظهور، صص 104 

14. سفیانی و نشانه های ظهور، ص 56

15. همان، ص 58

58 16. عصر ظهور، ص

104 17. روزگار رهایی، ص

576 18. همان.

19. همان، ص 577

 20. همان، ص 578

21. همان، 579

22. همان.

23. همان، ص 580

24. همان.

25. همان، ص 588

26. همان.

27. http://www.worldpress.org/Africa/719.cfm 28. 28

. http://www.worldpress.org/Africa/719.cfm 29.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%AD%D8%B7%DB%8 30. http://www.apocalypse.ir/post-122.aspx 31.

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%AD%D8%B7%DB%8C_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%28%DB%B1%DB%B2%DB%B9%DB%B8-%DB%B1%DB%B2%DB%B9%DB%B6%29 32.

http://www.apocalypse.ir/post-155.aspx 33. اعراف، آیه 96

34. مائده، آیه 66 35. بحار، 52/113

36. روزگار رهایی ص 576

37. همان، ص 576 38. شش ماه پایانی، ص

39. روزگار رهایی، ص 576

40. همان. ص 577

41. همان، ص 578

42. همان، ص 579 43.

http://www.israel-iran.org/page5e.htm 44. روزگار رهایی، ص 579

45. همان، ص 580 46. همان.

47. www.niksalehi.com/news/archives/005457.php 48.

http://sabz.iran-emrooz.net/index.php?/sabz/more/13900/ 49.

http://news.mongabay.com/2006/1213-nasa_water.html 50. روزگار رهایی، ص 588

51. همان.

52. همان.

53. شش ماه پایانی، ص 126

54. همان، ص 133

55. نور

55 56. انبیاء 105

 57. مزامیر، مزمور 37

58. الغیبه نعمانی، صص 250 و 251

" پاداش ده برابر برای آیت‌الله مشکینی " :

 

آیت‌الله مشکینی نقل می‌کند: در سال‌های آغاز طلبگی، روزی در جیبم فقط پنج ریال داشتم.
در خیابان راه می‌رفتم. یکی از طلاب به من رسید و گفت :«پنج» ریال داری به من قرض
بدهی؟
با خودم گفتم اگر این پول را به او بدهم خودم بی‌پول می‌مانم ولی دیدم که با این پول، کار این
 بنده خدا را راه می‌اندازم، خداوند رحیم است، ان شاء الله من هم بی‌پول نمی‌مانم.
 
این بود که پول را به او دادم.. چند قدمی که رفتم یکی از همشهری‌های من، از اهالی مشکین
 شهر به بنده رسید، با هم سلام و احوال پرسی کردیم، موقع خداحافظی مقداری پول در دست
من گذاشت و رفت، وقتی نگاه کردم، دیدم 5 تومان است.
از قضا در ادامه مسیر یکی دیگر از طلاب به من رسید و از من 5 تومان قرض خواست، این
دفعه نیز گفتم خدا کریم است، اکنون که این آقا معطل است باید کار او را راه بیندازم و پول را
 به او دادم. مدت زیادی نگذشت که یکی دیگر از دوستان خود را دیدم، پس از احوال پرسی و
 به هنگام خداحافظی، مقداری پول به من داد، نگاه کردم دیدم 50 تومان است.
ناگهان یاد این آیه شریفه افتادم که می‌فرماید: «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» (انعام، 160؛
یعنی هر کس عمل نیکی انجام دهد، ما 10 برابر به او پاداش می‌دهیم)، بار اول 5 ریال داشتم،
چون به یک نیازمندی قرض دادم، خدای کریم 50 ریال (5 تومان) رساند و وقتی 5 تومان را
 قرض دادم، خداوند کریم در عوض 50 تومان یعنی درست 10 برابر رسانید.
بعد از آن دعا کردم که یکی پیدا شود و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان
 گیرمان بیاید، ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.! این‌گونه است که علم ایشان
 به این آیه کریمه والبته عمل معظم ‌له به آن، این حکایت درس آموز را پدید آورده است.
 
از: فارس

" تولد حضرت فاطمه معصومه ( س ) ، گل بهشتی مبارک " :

 

 

 

 
آن شب زمین هوای بهشتی دوباره داشت
آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
 
چشمان ابر روی زمین را گرفته بود
هر قطره با خودش سبدی پرستاره داشت
 
دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت
 
باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس
بر بارش دوباره کوثر اشاره داشت
 
این بار حق به دامن موسی عطا نمود
آن کوثری که بال ملک گاهواره داشت
 
این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است
این دختر یگانه موسی بن جعفر است
 
مثل بهار بود هوای رسیدنت
باران چکید از رد پای رسیدنت
 
در پشت درب خانه تان جمع میشوند
خیل فرشتگان که برای رسیدنت_
 
-آماده اند از طرف ذات کردگار خود را فدا کنند
فدای رسیدنت خاک بهشت بهر قدمگاه تو کم است
 
آغوش نجمه بود سرای رسیدنت
قلب برادرت ز تب شوق آب شد
 
در التهاب ثانیه های رسیدنت
در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
 
گلخنده امام رضا را نگاه کن
از آن زمان که خواهر سلطان ما شدی بانو
، شما ملیکة ایران ما شدی
 
از آسمان وجود تو بر ما نزول کرد
تا کوثر دوباره قرآن ما شدی منت گذاشت
 
بر سر ما ناز مقدمت وقتی که آمدی
تو و مهمان ما شدی
 
با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای
یعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی
 
بانی خیر و برکت این خطه گشته ای
وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی
 
یعنی فقط نه جزء محبان حیدریم
«از شیعیان کشور موسی بن جعفریم»
 
وقتی تویی که آینه ذات کوثری
زیبد به خادمان حریمت پیمبری
 
عصمت به پای عصمت تو سجده می کند
معصومه ای و عصمت کبرای دیگری ای
 
زینبی که عالمه بی معلمی زین رو کنی
به شهر خودت علم پروری
 
ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان کنیم
تو بازهم از آنچه که گفتیم
 
برتری بی تو کمیت محشریان لنگ می شود
یک وقت اگر که روی به محشر نیاوری
 
زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای زهرا شدی
و روز قیامت شفیعه ای خود ظلمتیم
 
، اگرچه سپیدیم با شما یأسیم اگر ،
سراسر امیدیم با شما مست اجابتند
 
دعاها کنارتان ما حاجت نداده ندیدیم
با شما وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
 
جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما
در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
 
تصویری از بهشت کشیدیم
با شما پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
 
یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما
امشب که عشق می پرد از کنج سینه ام
 
در محضر تو زائر شهر مدینه ام
 
***محمد علی بیابانی***

طنز جبهه ( 28 ) :

 

می گفت : چون صدام جنگ رابرماتحمیل کرده ،

پس بایدخرج ماراهم بپردازد !

اسلحه ، پوتین ، فشنگهایش و ...

همه مایحتاجش رو از اموال دشمن تامین کرده بود !

" میلاد کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه ( س ) مبارک " :

 

زائری دل شکسته ام آه معصومه جان سلام

دل به مهر تو بسته ام بانوی مهربان سلام

 

ای ضریحت حریم مهر یاد سبزت شمیم دل

نام پاکت نسیم مهر رحمت اسمان سلام

 

روی تو قبلگاه دل لطف تو شمع راه دل

آستانت پناه دل ای دل بی دلان سلام

 

هرکه یکسردلش شکست از طبیبان نظر گسست

آمد رشته بر تو بست ای امید جهان سلام

 

هم شفا هم شفاعتی هم دعا هم اجابتی

هم ولا هم ولایتی ای زمین را آمان سلام

 

آنکه مهرتوبرگرفت ورغمت شور شر گرفت

بیکران زیرپرگرفت بر تو تا بیکران سلام

 

بارگاهی که به شهر قم به پاست،

هم برای نجف هم کربلاست،

 

خاک اورا غرق بوسه می کنم،

چون که جای پای اربابم رضاست.

 

از جوار دخت بی بی فاطمه

می‌شوم نائب زیاره از همه

 

یا رب چه قشنگ است و چه زیبا حرم قم

چون جنت اعلا، حرم محترم قم

 

بانوی جنان، اخت رضا، دختر موسی

دردانه زهرا و ملائک خدم قم

 

این مژده بس او را که بهشت است جزایش

هر کس که زیارت کندش در حرم قم

 

اى دختر عقل و خواهر دین عصمت شده پاى بند مویت

اى میوه شاخسار توحید وى گوهر تاج آدمیّت

 

شیطان به خطاب ز قم براندند کاین خانه بهشت و جاى حوّاست

اندر حرم تو عقل مات است جسمى که در این زمین نهان است

 

این ماه منیر و مهر تابان ایران شده نور بخش ارواح

هر کس به درت به یک امیدى است وى گوهر دُرج عزّ و تمکین

 

اى علم و عمل مقیم کویت همشیره ماه و دخت خورشید

فرخنده نگین خاتمیّت پس تخت تو را به قم نشاندند

 

ناموس خداى جایش اینجاست زین خاک که چشمه حیات است

جانى است که در تن جهان است عکسى بود از قم و خراسان

 

مشکات صفت عرش و کرسی محتاج تر از همه «وحیدى» است

کاریکاتور / نصب بنر تسلیت، ممنوع!

 

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

 

طنز جبهه ( 27 ) :

 یکسره مشغول عبادت بود .

عنوان سربندش " یازیارت یا شهادت " بود .

داوطلب پاکسازی میدان مین می شد اسمش در نمی آمد .

خط مقدم می رفت ، توعملیات و .... فایده نداشت .

آخر جنگ بچّه ها روی یک پارچه نوشته بودند:

کمک کنید ، روی دست خدا باد کرده ، دعا کنید تیرغیب بخورد و شهید شود .

 

          " شادی روح شهدا صلوات "

" کار تمام‌ وقت چه بر سر مغز می‌آورد؟ "

      

مطالعات جدید نشان می‌دهد بیش از 25 ساعت کار در هفته در افراد بالای 40 سال تأثیرات عملکردی منفی به دنبال دارد. در این مطالعه که توسط مؤسسه اقتصاد کاربردی و تحقیقات اجتماعی در ملبورن انجام شد، پژوهشگران از بیش از شش هزار کارمند بالای 40 سال آزمون خواندن، الگوشناسی و حافظه گرفتند. هدف این آزمون‌ها بررسی تأثیر مقدار ساعات کار هفتگی روی توانایی‌های شناختی کارمندان اعلام شد.

طبق نتایج به دست آمده، 25 ساعت کار در هفته (پاره‌وقت یا سه روز در هفته) مطلوب‌ترین مقدار برای عملکرد شناختی بهینه گزارش شده است، در حالی که گفته می‌شود کمتر از این مقدار روی چابکی مغز کارمندان مرد و زن به یک اندازه تأثیر منفی خواهد گذاشت.

به گفته کالین مَکنزی، مدرس علوم اقتصاد در دانشگاه کیو در توکیو، کار کردن موجب تحریک فعالیت‌های مغزی شده و به کارمندان سالخورده‌تر کمک می‌کند توانایی‌های شناختی خود را برقرار نگه دارند، این در حالی است که ساعات کاری بیش از حد طولانی در همین افراد به خستگی و استرس‌های جسمی یا روحی خواهد انجامید و در نتیجه، عملکرد شناختی‌شان را مختل می‌کند.

چرا 40 سالگی؟

هوش سیال که در پردازش اطلاعات کمکمان می‌کند از حدود 20 سالگی شروع به افت می‌کند، اما زوال هوش متبلور یا همان توانایی استفاده از مهارت‌ها، دانش و تجربه بعد از30 سالگی آغاز می‌شود. مکنزی می‌گوید بیشتر 40 ساله‌هایی که در این مطالعه شرکت کردند، در آزمون‌های حافظه، الگوشناسی و تمرینات چابکی ذهنی ضعیف‌تر ظاهر شدند.

همچنین باید توجه داشت سن بازنشستگی در بسیاری کشورها افزایش یافته است. به عبارت دیگر، کارمندان در سنین بالاتر واجد شرایط دریافت حقوق بازنشستگی می‌شوند. از این رو، یافته‌های اخیر تیم پژوهشی مکنزی پیرامون زوال توانایی‌های شناختی در کارمندان بالای 40 سال حائز اهمیت شناخته شده است. مکنزی تصریح می‌کند کار کردن مانند شمشیر دولبه‌ای است که از یک طرف موجب تحریک فعالیت‌های مغزی می‌شود، اما همزمان ساعات کاری طولانی و انواع مشخصی از وظایف به دلیل ایجاد خستگی و اضطراب به تخریب توانایی‌های شناختی می‌انجامند.

نتایج به دست آمده در مطالعات اخیر از این جهت حائز اهمیت است که نشان می‌دهد زوال توانایی‌های شناختی نه فقط در کارمندانی که اضافه‌کاری می‌کنند، بلکه در افراد بالای 40 سال که پنج روز هفته اما بدون اضافه‌کاری کار می‌کنند نیز قابل مشاهده است.

عوامل مخرب ذهن

خیلی از ما مجبوریم به دلیل مشکلات اقتصادی به ساعات کاری طولانی تن دهیم. این در حالی است که ذهن ما انسان‌ها از 40 سالگی به بعد نسبت به استرس و انجام وظایف تکراری ناشی از کار تمام‌وقت واکنش منفی نشان می‌دهد.

پژوهشگران در مطالعات قبلی نیز مشاهده کرده بودند کارمندان سنین مختلف ممکن است در اثر کار بیش از حد به استرس مزمن، اختلالات شناختی و بیماری‌های ذهنی دچار شوند. براساس یافته‌های پژوهشی که بیش از ده سال پیش در دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه بوستون انجام شد، کار بیش از حد روی سلامت ذهنی کارمندان کارخانجات اتومبیل‌سازی، مثلا آنهایی که در خط تولید کار می‌کنند، تأثیر منفی می‌گذارد.

آثار مخرب استرس روی ذهن در پژوهش‌های عصب‌شناختی به دقت بررسی شده است. استرس در وهله اول از طریق ایجاد اختلال در سطح هورمون‌ها بویژه هورمون‌های استروئیدی و هورمون کورتیزول به زوال توانایی‌های شناختی منجر می‌شود. اختلال در سطح این هورمون‌ها روی حافظه کوتاه‌مدت، تمرکز، مهار احساسات و تفکر منطقی تأثیر خواهد گذاشت.

استرس نگهداری از فرزندان و والدین

تیم پژوهشی مکنزی ‌اکنون در حال بررسی عوامل دیگری غیر از استرس هستند که 40 سالگی را به نقطه عطف مطالعات اخیر تبدیل کرده است. گفته می‌شود بسیاری از کارمندان بالای 40 سال، علاوه بر این که مجبورند تمام‌وقت سر کار باشند، ‌باید از فرزندان یا والدین سالمندشان نیز نگه‌داری کنند. این یعنی انباشتگی کار، آن هم به شکلی که فرد فرصت نفس کشیدن هم نخواهد داشت. در پژوهشی که سال گذشته در ایالات متحده آمریکا انجام شد، پژوهشگران دریافتند زنان کارمند 49 ساله این کشور معمولا از یک سالمند 69 ساله زن که به مشکلات جسمی دچار است مراقبت می‌کنند. این قبیل کارمندان زن علاوه بر وظایف شغلی و خانوادگی، 4/24 ساعت در هفته به مراقبت از عضو خانواده سالمندشان مشغول هستند و به طور میانگین چهار سال است که به همین روال زندگی می‌کنند.

افزون بر استرس و مراقبت از سالمند، خواب کافی نیز نقش بسزایی در تحمل کار تمام‌وقت دارد. افرادی که موقعیت‌‌ شغلی مهمی دارند معمولا به اندازه کافی نمی‌خوابند. مارگارت تاچر، نخست‌وزیر سابق انگلستان، گفته بود فقط با چهار ساعت خواب شبانه می‌تواند به طرز کارآمدی از پس وظایف شغلی خود بربیاید. همچنین آریانا هافینگتن، سردبیر مجله خبری هافینگتن‌پست، اعتراف کرده است در گذشته فقط پنج ساعت در شب می‌خوابیده تا این که متوجه شده کم‌خوابی برای سلامت مضر است.

یعنی کمتر کار کنیم؟

همه دلشان می‌خواهد کمتر کار کنند، اما کاهش ساعات کاری به دلیل مشکلات اقتصادی امکان‌پذیر نیست. از طرف دیگر، بسیاری از افراد که در دهه 40 عمرشان به سر می‌برند، خودشان حاضر به کمتر کار کردن نیستند. ریچارد سَلیزبِری 85 ساله که در شهری در غرب سیدنی زندگی می‌کند چنین دیدگاهی دارد. وی که سال‌ها به عنوان مدیر فناوری اطلاعات فعالیت کرده، فکر نمی‌کند کاهش ساعات کاری به بهبود سطح عملکرد بینجامد. ریچارد می‌گوید از وقتی پا به سن گذاشته و تجربه کاری بیشتری به دست آورده، راحت‌تر با ساعات کاری طولانی کنار آمده است. به گفته ریچارد، بیشتر افرادی که به واسطه شغلش با وی تماس دارند، هیچ‌ یک در اثر کار هفتگی 35 یا 40 ساعته دچار اختلالات شناختی قابل توجهی نشده‌اند.

پِنی ایوانز، مشاور سیاستگذاری یک مؤسسه خیریه در لندن است که چهار روز در هفته سر کار می‌رود، در حالی که قبل‌ترها سه روز در هفته (یعنی 25 ساعت در هفته) کار می‌کرده است، اما پنی مطمئن نیست بیش از 25 ساعت کار در هفته روی سطح عملکردش تأثیر مخرب گذاشته باشد. وی معتقد است سه روز کار در هفته موجب ایجاد تعادل بین کار و زندگی می‌شود، اما ممکن است ارتباط‌تان را با محل کار کمرنگ کرده و باعث شود در شغل‌تان آن طور که باید دیده نشوید. پنی می‌گوید از زمانی که چهار روز در هفته سر کار می‌رود، خیلی بیشتر با اعضای خیریه ارتباط برقرار کرده و چون به غیر از دو روز تعطیلات آخر هفته یک روز دیگر هم تعطیل است، برای سامان دادن به سایر وظایفش فرصت کافی در اختیار دارد. وی رمز موفقیتش را در انعطاف‌پذیری می‌داند. به گفته پنی، تمام کارمندان خیریه پذیرفته‌اند رأس ساعت شش عصر محل کارشان را ترک کرده و فشار و استرس کاری خود را مدیریت کنند.

چه مقدار خواب شبانه کافی است؟

به توصیه بنیاد ملی خواب در ایالات متحده، افراد بالای 26 سال مطلوب است که شب‌ها بیشتر از هفت ساعت بخوابند. کارل اِریکسون، روان‌شناس در دانشگاه ایالتی فلوریدا، تأکید می‌کند خواب آرام و کافی در بهبود سطح عملکرد نقش اساسی دارد. نتایج مطالعات اریکسون نشان داده است بیش از 40 ساعت کار در هفته موجب کاهش سطح بهره‌وری می‌شود. وی مشاهده کرد نیروهای متخصصی که سه تا پنج ساعت در روز و در مجموع 21 تا 35 ساعت در هفته کار می‌کنند، عملکرد مطلوب‌تری دارند. این افراد اگرچه می‌توانند مجموع ساعات کاری‌شان را در هفته افزایش دهند، خودشان می‌دانند که عملکردشان وقتی زیر 40 ساعت در هفته کار می‌کنند مطلوب‌تر است.

حفظ سلامت در محیط کار

عده‌ای از پژوهشگران هنوز معتقدند بهبود عملکرد کارمندان سالخورده‌تر لزوما با کاهش ساعات کاری اتفاق نمی‌افتد. سال گذشته، جایزه سالم‌ترین محیط‌های کاری انگلیس به شرکت‌های تولیدکننده محصولات ورزشی، دارویی و نیز شرکت‌های فناوری اطلاعات اختصاص یافت. مشاهده شد در سالم‌ترین محیط‌های کاری منتخب، کارمندان می‌توانند در ساعات مشخصی از روز میز محل کارشان را ترک کنند تا مجبور نباشند یکسره در حالت نشسته باقی بمانند. ساعات کاری انعطاف‌پذیر در بعضی از این شرکت‌ها به کارمندان اجازه می‌دهد زودتر از موعد مقرر محل کارشان را ترک کنند. یا مثلا در شرکت سوئیتی بِتی، تولیدکننده لباس‌های ورزشی زنانه، برای کارمندان در وقت استراحت ناهار کلاس‌های ورزشی در نظر گرفته شده است. با این اوصاف به نظر می‌رسد کاهش ساعات کاری به خودی خود موجب افزایش بهره‌وری نخواهد شد، بلکه توجه به سلامت جسمی و روحی کارمندان هنگام حضور در محل کار نیز ضرورت دارد.

منبع: BBC

مترجم: صدف دژآلود

" آثار اطاعت و نافرمانی خدا " :

 
«ایّما عبداطاعنی، لم اکله الی غیری،
و ایّما عبد عصانی و کلته الی نفسه،
ثم لم ابال بایّ وادهلک»
خدای متعال در حدیث قدسی می‌فرماید:
هر بنده‌ای که مرا اطاعت کند،
او را به غیر خود واگذار نکنم،
و هر بنده‌ای که مرا نافرمانی کند،
او را به خودش وا می‌گذارم.
و اهمیت نمی‌دهم که در کدام وادی هلاک شود.(1)
____________________
1- سخن خدا (کلیات احادیث قدسی)، آیت‌الله سید حسن شیرازی، ص 194
 

با من کنون ز وسعت دریا سخن بگو .........

 

  با من کنون ز وسعت دریا سخن بگو

از رویش دوباره ی گل ها سخن بگو


کتمان مکن که سر به فلک می زند امید

از نخل پا گرفته ز خرما سخن بگو


باور مکن ز محبس تقدیر آمدی

از جلوه های عالم پیدا سخن بگو



دیگر مترس از خطر پنجه های موج

چون ساحلی به وسعت دریا سخن بگو


هستی شمیم عطر نفس های عشق بود

از عشق ، این سروده ی زیبا سخن بگو


دیگر مگو که تشنه ی آب است این کویر

در بارش سپیده ، ز صحرا سخن بگو


همزاد ، چشم خویش ز بیگانگی بشست

با او ، ز جلوه های ثریا سخن بگو.


حمید حمیدی زاده

بهترین عینک برای چهره شما کدام است ؟

اینفوگرافیک

                           

در اینفوگرافیک زیر اطلاعات جالبی در خصوص انتخاب بهترین عینک متناسب با چهره شما
 و همچنین اطلاعاتی در خصوص انواع صورت ها، آمده است.
           
 ****************
                    

به گزارش جام جم سرا ، حتما برای شما هم پیش آمده که در عینک فروشی، میان ده ها مدل فریم

هاج و واج بمانید.

هر لحظه یک فریم را روی صورت تان بگذارید و بعد بگویید «نه، بهتر از بعدی را هم امتحان کنم.»

ولی هر چه قدرمدل های فریم بیشتری را امتحان کنید، بیشتر گیج می شوید و انتخاب برایتان

دشوارتر می شود.

 انتخاب فریم عینک  اصولی دارد که در اینفوگرافی زیر به آن پرداخته ایم.

طنز جبهه ( 26 ) :

اگر کسی از سرناچاری دو مرتبه پشت سرهم مرخصی می رفت ، وقتی پایش  می رسید به

 گردان هرکسی یه چیزی بارش می کرد .

– فلانی معلوم هست کجایی ؟

- توخط تهران

– اندیمشک کار می کنی ؟!

بعضیا هم می گفتند :

با دو روز مرخصی اومده جبهه چکارش دارید ؟!

" خاطرات پادگان امام حسین 6 " :

با تعجب به پرستار گفت:

تو حوری هستی؟            

 
داوود آبادی در خاطراتش نوشته است؛ سید علی ولی زاده بعد از انتقال به بیمارستان وقتی چشمهایش را باز کرد دید یک زن با لباس سفید بالای سرش ایستاده. با تعجب گفت تو حوری هستی؟ که پرستار زد زیر خنده و گفت: اشتباه گرفتی.            
                 

در کنار سنگر بچه‌های بسیج، سنگر نیروهای ارتشی قرار داشت که خدمه یک دستگاه تانک ام 60 بودند «ولی بک ناصری» از اکراد مومن و باصفای کرمانشاه فرمانده تانک بود. در سرکوب تحرکات دشمن، لحظه‌ای آرام و قرار نداشت. آن روز بعد از ظهر طبق روال هر روز برای کوبیدن سنگرهای دیده‌بانی دشمن، به سکوی شلیک رفت و پس از پرتاب چندین گلوله، به طرف آشیانه برگشت. تانک را کنار جیپ 106 که در سینه‌کش تپه ایستاده بود پارک کرد و از آن خارج شد خدمه تانک هم به سنگر خود رفتند. رمضانعلی آپرویز یکی از بچه‌های بسیجی شمال که مسئول جیپ 106 بود آن روز از مرخصی برگشت.

آن طور که خودش میگفت برای عروسی رفته بود چند دقیقه‌ای برای احوالپرسی پهلوی ولی بک ناصری رفت. در همین حین، علیرضا قوچانی که از بچه‌های سپاه تهران، و امدادگر محور بود به جمع‌شان پیوست. ناگهان خمپاره‌ای در پشت سرشان منفجر شد و آنها سراسیمه به داخل تانک رفتند. دقیقه‌ای در سکوت گذشت. از تانک خارج شدند و بین جیپ 106 وتانک که فاصله‌ای حدود 2.5 متر داشتند قرار گرفتند.

ناگهان سه گلوله خمپاره 120 در کنار هر سه‌شان منفجر شد تپه را دود باروت فرا گرفت. گلوله‌های خمپاره 60 هم بالای تپه را زیر آتش گرفتند. یکی دو تا هم آنجا مجروح شدند دمی بعد، آرامش کامل برقرار شد.

بچه‌ها سراسیمه به طرف تانک دویدند بدن‌های آن سه تا متلاشی شد و به اطراف پخش شده بود. خرج‌های گلوله 106 آتش گرفته و بر روی تکه‌های اجساد، پاشیده شده بود و می‌سوخت. هوا رو به تاریکی می‌رفت که گریان و دستپاچه، اجساد تکه تکه شده را داخل آمبولانس گذاشتیم و به طرف شهر فرستادیم. فردای آن روز کیسه گونی‌ای به دست گرفتم و تکه‌های بدن آنها را که در اطراف پخش بود جمع کردم.

گونی پر شد هر چه فکر کردیم هیچ راهی بهتر از این به ذهن‌مان نرسید: گونی را در همان خط مقدم خاک کردیم بعد، سپر تکه شده جیپ106 را بر روی آن نصب کردیم و بر تخته سنگی نوشتیم: سه تن از یاران حسین(ع) رمضان علی‌آپرویز(بسیجی) ولی بک ناصری (ارتشی) علیرضا قوچانی (سپاهی) ریشه قضیه برمی‌گشت به یکی از نیروهای نفوذی. جوان کردی بود حدود22 ساله که به تنهایی در یک سنگر زندگی می‌کرد نه قبول می‌کرد با کسی همسنگر شود و نه کسی جرات می‌کرد با او در یک سنگر زندگی کند. وضع برخورد و اخلاق او برای همه مشکوک بود با کسی حرف نمی‌زد نگاه نافذ و تندی داشت. شاید کمتر کسی می‌توانست به چشمانش زل بزند. ابروان پرپشت و مشکی‌اش خشونت چهره‌اش را دو چندان کرده بود کمتر د رجایی که نیروها بودند آفتابی می‌شد حتی برای آب تنی که می‌رفت با کسی همراه نمی‌شد یکی از شب‌ها که با علی مشاعی سرپست بودیم متوجه او شدیم که به بالای تپه رفت و با خاموش و روشن کردن چراغ قوه علاماتی به داخل شیار رو به رو داد.

ساعتی نگذشته بود و ما انتظار تعویض پست را می‌کشیدیم که حضور گشتی‌های دشمن، داخل شیار، مسلم شد با آتش به موقع و سنگین، دشمن به مواضع خود برگشت. همان شب جریان را به فرمانده تپه اطلاع دادیم از آن به بعد بیشتر تحت نظر بود عاقبت پس از شهادت سه تن از نیروهای خودی که باید اعتراف کرد خمپاره‌ها با گرایی دقیق و حساب شده و با در نظر گرفتن زمان خاص شلیک شده بودند کسی او را ندید. آب شد و رفت در تاریکی‌ها. به قول عده‌ای احتمالا به عراق پناهنده شد.

از بچه‌های ارتشی که دل شیری داشت و بیشتر به بسیجی می‌ماند تا سرباز محمود معظمی‌نژاد بود جوان سرزنده و بشاشی بود اهل شوشتر بود و خدمت سربازی‌اش را در گردان تانک می‌گذراند دوش به دوش شهید ناصری عراقی‌ها را راحت نمی‌گذاشت. ساعت 5 صبح تانک را روشن می‌کرد و می‌رفت سر وقت عراقی‌ها. در طی مدتی که بامحمود آشنا بودم توانستم رانندکی تانک را یاد بگیرم نه من که بقیه بچه‌های بسیج هم محمود، چند وقتی را در هندوستان تحصیل کرده و با شروع جنگ به ایران برگشته بود. تاحدودی با زبان هندی هم آشنا بود.

استعداد خوبی در نوشتن داشت گاهی با سرعت، چند صفحه نامه می‌نوشت بی‌آنکه یک نقطه در آن بگذارد. سپس شروع می‌کرد به نقطه‌گذاری نامه. از سرگرمی‌های او در خدمت پاسخ دادن به نامه‌هایی بود که از شهرهای پشت جبهه خطاب به رزمندگان اسلام می‌آمد. یکی از آن نامه‌ها که برای خود جذابیت خاصی داشت از دختری مسیحی بود.حدود 13 ساله به مناسب روز عید نوروز کارت پستالی فرستاده بود که نقش حضرت مسیح را بر صلیب نشان می‌داد در پشت آن نامه‌ای به این مضمون نوشته بود؛ من به عنوان یک هموطن مسیحی شمافرا رسیدن سال نو را به تمامی شما رزمندگان که در جبهه‌ها از دین و میهن ما دفاع می‌کنید تبریک عرض می‌کنم.

یک بار که خیلی اصرار کردم محمود، از عملیات مطلع الفجر و آنچه که شاهد بود برایم سخن گفت او همیشه از آن عملیات با ناراحتی یاد می‌کرد که علت آن را پس از شنیدن خاطره‌اش فهمیدم می‌گفت: شب عملیات ما راه افتادیم رفتیم جلو. موضع می‌گرفتیم و شلیک می‌کردیم و مجددا جلو میرفتیم ناگهان متوجه شدم مقابلمان چند جسد افتاده. سر تانک را به سمتی دیگر کج کردم آنجا هم چند جنازه افتاده بود در تاریکی هوا نمی‌شد تشخیص داد متعلق به کدام طرف هستند.

باید هر چه سریع‌تر خود را به جلو می‌رساندم جریان را به فرمانده تانک اطلاع دادم و او هم با بی‌سیم کسب تکلیف کرد ک دستور دادند: بدون توجه به هر چیزی سریعا بروید جلو و به نیروها کمک کنید من هم پا را بر گاز گذاشتم و با اکره حرکت کردم ساعتی بعد که در جایی موضع گرفتیم از تانک پیاده شدیم نگاهی به شن آن انداختیم در زیر نور کم منور، تکه‌های بدنی را که لای شنی گیر کرده بود دیدم. ناگهان چشمم به تکه‌هایی از یک لباس فرم سپاهی افتاد که میان زنجیره‌های شنی تانک بود...

درجه‌داری که جانشین شهید ولی بک ناصری شد برخلاف او خیلی ترسو بود با وجود این چون فرمانده گردان زرهی مسئولیت تانک را به محمود واگذار کرده بود دیگر خدمه هم با او در عملیات همراه می‌شدند.

پایین سنگر دیده بانی عراق، رو به روی محور ما، جنازه‌ای از نیروهای خودی افتاده بود که مربوط ‌می‌شد به عملیاتی که حدود 2 ماه قبل، درآن منطقه انجام شده بود. عاقبت یک روز، بچه‌های اطلاعات عملیات، در حالی که با آتش تانک پشتیبانی می‌شدند، در روشنایی روز، نزدیکت سنگر دیده بانی دشمن شدند. به دلیل شدت آتش تانک، دشمن، سنگر را خالی کرده بود. به همین خاطر، بچه‌ها به راحتی سر وقت جنازه رفتند و برای اینکه مطمئن شوند جنازه تله نشده است، طنابی به پایش بستند و آن را قدری به طرف خودشان کشیدند که هیچ اتفاقی نیفتاد. جنازه‌ را که به خط آوردند، همه متعجب به او نگاه می کردند. پیکری که دو ماه تمام در معرض آفتاب، برف و باران و هجوم حیوانات درنده قرار داشت، از لحاظ ظاهری، کاملا بی عیب و سالم مانده بود.

به دلیل اینکه تعدادی از اجساد شهدا و همین طور اجساد سربازان عراقی در شیارها و سینه کش کوهها مانده بود و چون امکان انتقال آنها وجود نداشت، بچه‌ها لاشخورهایی را که باری خوردن آنها می آمدند با تیر می‌زدند.

جنازه که به تپه کرجیها آمد. حسین علی پور از بچه‌های بسیجی بابل که پسر عمویش در عملیات مطلع الفجر مفقود الاثر شده بود و هیچ اطلاعی از او در دست نبود در کمال تعجب، پسر عمویش را شناخت و با ناباوری، گریه کنند، خود را بر روی جنازه انداخت و ...

با آمدن بچه‌های آذربایجان و رفتن عشایر بومی منطقه، وضع ما بهتر شد. بعضی شبها سر پشت نگهبانی خوابم می برد. یک شب شیف الله امامیان که پاسبخش بود، لوله ژ-ث را روی کتفم قرار داد و گلوله‌ای شلیک کرد. هیچ چیز احساس نکردم. گلوله بعدی را که زد صدایی به گوشم خورد و در حالی که چشمانم را می‌مالیم. از خواب بلند شدم و خونسرد و بی توجه به آنچه گذشته است، گفتم: چی شده؟ صدای چی بود؟ سیف الله که بدجوری شاکی شده بود، داد زد: خودت رو مسخره کردی یا منو؟ دو تا تیر زدم بلغل گوشت، تازه می گی صدای چی بود؟

شب بعد شنیدم ولی زاده قصد دارد هنگامی که سر پست خوابم می‌برد در لباسم تفت بریزد، آن شب، به هر زوری که بود، پلکهایم را باز نگه داشتم و شاید همان جریان باعث شد که از آن به بعد دیگر سرپست نخوابم و زود از خواب بپرم.

پس از اصرار فراوانی که به نوروزی و ولی زاده کردیم، رضایت دادند من و علی هم برای گشت، همراهشان برویمف من، محمود، علی، مقدم از بچه‌های تهران، ولی زاده و یکی دو نفر دیگر با تریک شدن هوا از طریق شیارها به داخل مواضع رو به رو رفتیم که ساعتی بعد، با روشن شدن اولین منور در بالای سرمان، متوجه شدیم ب حضورمان پی برده‌اند و از همانجا راه بازگشت را در پیش گرفتیم.

تعداد زیادی گلوله تانک‌ام 60 در محوطه باز کنار تپه - که در دید دشمن قرار داشت - کنار خاکریزی ماننده بود. تصمیم گرفتیم آنها را بیاوریم در تاریخی شب، آوردن آنها خطر داشت؛ چون امکان داشت یاپمان لیز بخورد و گلوله از دستمان بیفتد و خطر ایجاد کند. با وجودی که دقایقی پس از شروع کارمان، دشمن، منطقه را با خمپاره 60 زیر آتش گرفت، سعی خود را کردیم و دوان دوان، در روشنایی روز گلوله‌های سنگین را به دوش گرفتیم و به انبار مهمات آوردیم.

یکی از روزها با علی داخل سنگری نشسته بودیم که چشممان به نوشته‌ای بر روی تخته سنگ افتاد. با ماژیک سبز رنگی نوشته بود: یادگاری از سعید مسجدی اهل تهران آذر ماه سال هزار و سیصد و شصت. جا خوردم. سعید مسجدی از بچه‌های محلمان بود که در عملیات مطلع الفجر مفقود الاثر شده بود. سراغ او را از بچه‌هایی که قدیمی تر بودند، گرفتم. ولی زاده او را می‌شناخت. خاطراتی از همسنگری با او و شهادتش را برایم گفت و اینکه چگونه در بین عملیات متجه شد سعید غیبش زده و آنجا بود که فهمید او شهید شده.

شب‌ها پارس سگ‌هایی که بچه های قدیمی می ‌گفتند مال سگ های شناسایی عراقی‌هاست در شیارها می‌پیچید. یکی از روزها تانکر آب بر اثر خمپاره سوراخ شد. چند روز از آب خوردن خبری نبود. ماشینی که آب برای خط می آورد هر چند روز یک بار پیدایش می شد. مسافت تپه تا رودخانه هم کم نبود. یکی از شب‌ها که هوا بارانی بود، کلاه آهنیف قوطی‌های خالی کموپت، کاسه‌ای چرب و نشسته روزهای قبل و هر چه را که دم دست بود روی سقف گذاشتیم. ساعت به ساعت آبها را داخل دبه پلاستیکی جمع می‌کردیم تا بتوانیم حداقل آبی برای خوردن فراهم کنیم هر چند کمی شور!

نامه هایی که به مناسبت دهه فجر و نوروز، از پشت جبهه برایمان می آمد یکی از خاطرات فراموش نشدنی و جال آنجا بود هر وقت مسئول تدارکات برای گرفتن نامه هایی که از خانواده ها می امد، به بنیاد شهید شهر می‌رفت تعدادی از آن نامه ها را با خود می آودر. بچه‌ها بش از اینکه منتظر شنیدن خبر آمدن نامه از خانواده هایشان باشند، باری آمدن نامه‌های مردمی انتظار می‌کشیدند. بعضی وقت‌ها بچه‌ه این نامه ها را برای هم می‌خواندند. گاهی هم اتفاق می‌افتاد فرستند نامهف هم محلی یکی از پچه‌ها بود. در آن صورت، او جواب نامه را می‌نوشت تا چند روز پس آمدن نامه‌های امت حزب الله بچه‌ها سرشان گرم پاسخ دادن به آنها بود که در این میان، محمد معظمی نژاد، گوی سبقت را از بقیه ربوده بود. همیشه در چیبش چند تایی از آن نامه ها داشت و یا به بچه‌ها می‌گفت برای کسی که او جواب نامه اش را داده است، آنها نیز نامه بنویسند. اکثر نامه ها از دانش آموزانی بود که با قلم شیوا و شیرین خود، آنها را می‌نوشتند.

به مناسب سال نو، بسته‌هایی به عنوان هدیه، برای خط مقدم آورده شد. یکی از این بسته ها که حاوی بیسکویت، کارت پستال امام (ره) دو خودکار و یک دفترچه یادداشت کوچک بود، به من رسید. با شور و شوق فراوان کیسه را باز کردم. در صفحه اول دفترچه مطلبی نوشته بود: سلام ای برادر عزیز رزمنده که با رشادت و از خود گذشتگی خود، میهن عزیز ما ایران را از چنگال شیطان‌های خونخوار جهانی مانند صدام در آورده اید و با صدامیان مبارزه و ستیز می‌کندی. این جانب جواد مهر علیان خواستار پیروزی و سلامت تو و دیگر رزمندگان می‌باشم و پیام من برای شما عزیزان و دلاوران این کشور و ملت این است که با رشادت هر چه بیشتر با صدامیان بجنگید و آنان را از خاک و میهن ما بیرون کنید و ایمان خود را از دست ندهید. باشد که ما نیز بتوانیم در پشت جبهه و در مدارس، با ابرقدرتها و شیاطین آنها بجنگیم. خداحافظ خواهشمندم اگر پیامی برای ما دارید، به این نشانی بفرستید؛ اصفهان - خیابان آتشگاه - مدرسه حسین محمدی ناحیه 1 کلاس دوم متشکرم.

شهر گیلانغرب با وجودی که مدام زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشت، گهگاه هدف بمب و راکت هواپیماها نیز قرار می‌گرفت با همه این اوضاع و احوال بحرانی، تمام مغازه‌های شهر، بدون استثنا کار می کردند. شهر، حالت عادی خود را داشت؛ پنداری که هیچ واقعه ای رخ نداده است. بچه‌ها در کنار خیابان و کوچه‌ها مشغول بازی‌های کودکان خود بودند. مادرها نیز مشغول امور خانه و گاه کشاورزی. از لحاظ مقاومت و ایستادگی می توانم ادعا کنم این شهر در میان دیگر شهرهای مرزی، بی نظیر می‌باشد و جا دارد به عنوان اسوه مقاومت رو در رو با دشمن شناخته شود؛ چرا که دشمن از قله کله قندی، به راحتی شهر را دیده بانی می کرد و محل‌های تجمعی همچن بازار را هدف گلوله های توپ 130 قرار می داد اما شهر، همان اوضاع خود را داشت فقط برای ساعتی تا قطع شدن گلوله باران، مغازه‌ها تعطیل می شد و مردها به خانه خود نزد زن و بچه‌شان می رفتند. کسی از شهر نمی گریخت . همه می ایستادند.

یکی از روزها برای رفتن به حمام و خرید بعضی لوازم به شهر رفتیم ساعتی را در شهر چرخ زدیم. با وجود اینکه شهر گیلانغرب جای دیدنی و تفریحی و ... نداشت و شاید در عرض 15 دقیقه به راحتی می شد کل شهر را گشت، ولی عادت داشتم هر گاه به شهر می‌روم، سر تا ته شهر را بگردم و مردم را که به امور عادی روزمره خود مشغول بودندف نظاره کنم آنها هیچ کدام نه برای پول - که اگر می‌خواستند، در شهرهای امن هم یافت می‌شد - که برای مقاومت و دفاع از خانه و کاشانه‌شان مانده بودند. نانوایی صلواتی و مرکز رفاه رزمندگان اسلام جلو خاصی به شهر داده بود با همت کمیته امداد امام خمینی و کمک مردم شهر، این مرکز برای رفاه نیروهای خط تشکیل شده بود. بعدها امثال این مرکز، با نام صلواتی در تمام جبهه‌ها ایجاد شد. یک پرس غذای گرم در آنجا فقط 20 ریال بود؛ البته فقط برای رزمندگان. یعنی خود مردم هم از ورود غریبه ها به آنجا ممانعت می کردند.

پس از اینکه با علی گشتی در شهر زدیم، و سری به بنیاد شهید رفتیم و چند نامه امت حزب الله گرفتیم، به اعزام نیرو رفتیم تا با وانت تدارکات، به خط برگردمی سر و کله وانت پیدا شد. همه آنهایی که می‌خواستند به خط بروند، سوار شدند. دژبانی جاده کربلا را که رد کردیم و در جاده آسفالت نی پهن قرار گرفتیم، غرش هواپیمایی که وحشیانه سینه صاف و آبی آسمان را می‌شکافت و به طرف شهر می‌رفت، هراس را در نگاههایمان جای داد. رد هواپیما را با نگاههای هراسان دنبال کردیم که به شهر رسید. ناگهان صدای انفجاری عظیم، از شهر بلند شد. دود غلیظ خاکستری رنگی از شهر برخواست. همه صحنه‌هایی را که تا دقایقی پیش در شهر دیده بودم، جلوی چشمانش به تصویر در آمد. کودکانی که در پایده رو کنار حمام بازی می کردند. زنانی که لب بازار، سبدهای علفی را جلوشان گذاشته بودند و تخم مرغ رسمی می‌فروختند. ای وای! مرکز رفاه رزمندگان که مملو بود از بچه های بسیجی و ارتشی. دو حمان شهر و ...

هر چه اصرار کردیم، بی فاید بود. راننده پا را بر پدال گاز فشار داد و به طرف خط رفت. شب را تا صبح در هول و ولا به سر بردم. دلم آرام نداشت. دوست داشتم هر چه زودتر صبح شود، تا به شهر بروم. افسوس که فاصله زیاد بود و گرنه پیاده می رفتم. هر چه می ‌کردم، خوابم نمی برد. یک لحظه هم آنچه را که صبح در شهر دیده بودم از ذهنم محو نمی ‌شد.

صبح اول صبح، به هر زوری که بود مرخصی گرفتم و با ماشین تدارکات، به شهر رفتم . آنچه را که می‌دیدم، باور نمی کردم. چند جای شهر بمباران شده بود. چند نقطه بدن شهر زخمی شده بود. چند نهال استقامت شهر شکسته بود. حمامی که صبح روز قبل، ساعتی قبل از بمباران، در آن بودیم با خاک یکسان شده بود و چند بسیجی ،‌در همان جا به شهادت رسیده بودند.

هنوز از خانه های ویران دود بر می‌خواست. اجساد شهدا را به بیمارستان برده بودند. حدود 40 نفر، فقط از مردم بومی شهر، شهید شده بودند. از همه جالبتر، چهره شهر بود که با وجود بمباران وحشیانه روز قبل، لحظه به لحظه عادی تر می‌شد. مغازه‌ها یکی پس از دیگری باز می شد و شهرف حالت هر روز را به خود می‌گرفت. انگار نه انگار که روز گذشته آنجا را بمباران کرده اند. هنوز بوی بارون به مشام می‌رسید.

عکاسی در شهر بود که چند روز پس از بمباران، توسط سپاه دستگیر شده. ولی یک دستگاه بیسیم با خود داشت و با آن موقعیت شهر را بهتر از آنچه که دشمن از قله های مشرف بر شهر می دید. برایشان گزارش می داد. هر گاه قرار می شد عراق، شهر را با توپخانه بزند، یا بمباران هوایی کند، یک ساعت قبل از آن، شهر را ترک می کرد و پس از بمباران، مجددا به سر کار خود برمی‌گشت و گزارش جنایات را به عراقی‌ها اطلاع می‌داد.

گروهی از بچه‌های بابل، جایگزین نیروهای کرد شدند. سیف الله امامیان، حسین قاسمی، حسین علی پور، مهدی چوپانیان و چند تایی دیگر از بچه‌های صاف دل خطه شمال، حال و هوای خاصی به تپه کرجی‌ها داده بودند. یک ماه آخر را با آنها همسنگر بودیم. مزاح‌ها و شوخی‌ها و بازگویی خاطرات گذشته در جمع بچه‌های شالیزار، صفای خاصی داشت.

تعدادی از نیروهای آذربایجان نیز به نیروهای خط اضافه شدند. با آمدن آنها بساط شوخی و مزاح بالا گرفت. در سنگر اجتماعی نماز جماعت مغرب و عشا بر پا بود. حدود 20 نفر به راحتی می توانستیم نماز جماعت بخواهیم. یکی از برادران جلو رفت و شروع کرد به خواندن نماز. بقیه هم به او اقتدا کردند. رکعت دوم را که خواند، نشست تا تشهد بگوید. در همین حین یکی از بچه‌های آذربایجانی که آن لحظه نماز نمی خواند و فقط برای اذیت در صف اول، پشت سر امام جماعت ایستاده بود با سوزن و نخ انتهای پیراهن او را با پتوی کف سنگر دوخت و به همان حال، در جای خود نشست . بقیه که متوجه کار او شده بودند به خود فشار می آوردند تا جلوی خنده‌شان را بگیرند تشهد که گفته شد امام جماعت خواست برای خواندن رکعت سوم بلند شود که احساس کرد لباسش به جای گیر کرده است بریده بریده گفت: بحول... بحول ... بحول ... ا..ا.. و نتوانست بلند شود ناگهان صدای انفجار خنده در سنگر پیچیده و همه به دنبال او که این کار را کرده بود، دویدند که از سنگر در رفت.

سرانجام آخرین ایام استقرارمان در خط رسید. آخرین روز، سری به رودخانه زدیم و آب تنی کردیم. خنده دار بود که یکی از بچه‌ها برای شستن سرش صابون پیدا نکرده بود و بالاجبار موهای فرفری و بلندش را با تاید می‌شست. یکی از راههای که غالبا از آن طریق برای مرخصی به شره می رفتیم، شیارهای اطراف بود. البته فاصله کمی نبود. ولی هنگامی که مجبور بودیم پیاده می‌رفتیم.

یکی از روز‌ها، دو نفر از نیروها که پیاده به شهر می‌رفتند در رودخانه‌ای خشک، متوجه جسد سربازی شدند که در عمق رودخانه افتاده بود و نصف بدنش زیر خاک بود و کارت شناسایی و مدارکش را که از جیب لباس پوسیده‌اش در آوردند معلوم شد بچه خیابان آزادی تهران است از بدنش چیزی جز اسکلت نمانده بود.

یک هفته از سال جدید، سال 61 را پشت سر گذاشتیم بودیم که نیروهای تعویضی وارد خط شده جایگزین شدند. به ولی زاده گفتم: تو و محمد مگه نمی آیید عقب؟ گفت چرا، ولی ما اول نیروهای جدید را توجیه می کنیم بعدا می آییم خداحافظی کردیم و سوار بر وانت به شهر رفتیم.

هنوز از وانت پیاده نشده بودیم که آژیر آمبولانس همه را به بیرون دفتر اعزام نیرو کشاند. آمبولانس تپه کرجی‌های بود. به دنبالش به بیمارستان رفتیم هوا می خواست تاریک شود. 3 جسد را از ماشین پایین گذاشتند. محمد مقدم بچه تهران سید علی ولی زاده بچه کاشان و یکی دیگر که بچه تبریز بود. باورم نمی شد. آخر ، ساعتی قبل، پهلوی آنان بودیم و منتظر بودیم تا خودشان بیایند، نه اجسادشان، قضیه را که از راننده آمبولانس پرسیدم، گفت؛

- سه تایی داشتند به پایین تپه می رفتند که یک خمپاره شصت خورده پشت سرشان و شهید شدند. ترکش، از پشت، سرشان را شکافته بود.

سید علی ولی زاده هشت ماهی می شد که در گیلان غرب بود. بالای جسدش که نشستم خاطرات اولین شبش در خط مقدم را که برایم گفته بود، در نظر تکرار شد؛

اولین شبی که قرار شود توی سنگر، پست بدم، با یکی از بچه‌های تهرا بود. یکدفعه دیدم یک چیز قرمزی بالای سرمون روشن شد. من هم که بدجوری ترسیده بودم. دستامو گرفتم روی سرم و داد زدم بخواب، الان می ترکه . ولی برادری که باهم بود، زد زیر خنده و گفت: نترس بابا، این منوره، فقط بیابان رو روشن می کند. کاری به ما ندارد. یواش یواش نگاهی بهش انداختم دیدم راست می‌گوید.

در چغالوند که بود، بر اثر اصابت گلوله قناصه به بالای ابروی سمت چپش بیهوش شده بود. خودش با آن لهجه شیرین کاشانی تعریف می کرد؛

وقتی تیر خوردم، نفهمیدم چی شد. هیچی احساس نمی کردم. فقط چشماهیم را که باز کردم دیدم یک زن با لباس سفید بالای سرم ایستاده. جا خوردم خوب نمی دیدم با تعجب گفتم تو حوری هستی؟ که زد زیر خنده و گفت: اشتباه گرفتی. من پرستارم، نه حوری. اینجا هم تهران است و تو زنده ای بد جوری حالم گرفته شد.

مثل اینکه ترکش هم می دانست که از رو به رو بر او کارگر نیست و این بار، از پشت سرش را شکافته و این بار، از پشت، سرش را شکافته بود. اجساد، کنار پیاده رو بر روی برانکارد بودند. محوطه با نور کم ماشین روشن شده بود. سفیدی مغز ولی زاده بر زردی چهره و رنگ آبی چشمانش غلبه کرده بود.

روز بعد، نادری محمدی همراه با دو تا دیگر از بچه‌های محله مان به گیلانغرب آمدند. آن روز صبح، همراه با نادر، یک سری هم به خط مقدم زدیم و برگشتیم. در شهر گشت می‌زدیم که ناگهبان نادر بر روی صندلی وسط میدان نشست، صورتش را میان دستهایش گرفت و شروع کرد به گریه کردن، با تعجب پرسیدم: نادر چی شده؟ مگه اتفاقی افتاده؟ گفت: حمید مون شهید شد!

حمیدگف برادر بزرگترش در جبهه جنوب بود. عملیات فتح المبین هم در آنجا جریان داشت. گفتم مکه کسی خبر داده ؟ گفت؟ نه کسی خبر نداده ولی الان یکدفعه احسا کردم دلم گرفت. فهمیدم حمیدمون شهید شده دست خودم نیست!

به تهران که آمدیم، همان شب نادر را دیدم که به دیوار مسجد تکیه داده گریه می کند با تعجب جلو رفتم و گفتم نادر چی شده؟ چرا گریه می کنی؟ هق هق کنان سرش را بلند کرد و گفت: یادته تو گیلان غرب بهت گفتم حمیدمون شهید شده؟ فردا جنازه‌اش رو می آرن. و اینچنین بود اولین تجربه جنگی من.

منبع خبرگزاری فارس