اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 26 ) :

اگر کسی از سرناچاری دو مرتبه پشت سرهم مرخصی می رفت ، وقتی پایش  می رسید به

 گردان هرکسی یه چیزی بارش می کرد .

– فلانی معلوم هست کجایی ؟

- توخط تهران

– اندیمشک کار می کنی ؟!

بعضیا هم می گفتند :

با دو روز مرخصی اومده جبهه چکارش دارید ؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
دریچه ای رو به هنر و فرهنگ جمعه 29 مرداد 1395 ساعت 20:59

در کوی خرابات، کسی را که نیاز است

هشیاری و مستیش همه عین نماز است

آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز

آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است

اسرار خرابات به جز مست نداند

هشیار چه داند که درین کوی چه راز است؟

تا مستی رندان خرابات بدیدم

دیدم به حقیقت که جزین کار مجاز است

خواهی که درون حرم عشق خرامی؟

در میکده بنشین که ره کعبه دراز است

هان! تا ننهی پای درین راه ببازی

زیرا که درین راه بسی شیب و فراز است

از میکده‌ها نالهٔ دلسوز برآمد

در زمزمهٔ عشق ندانم که چه ساز است؟

در زلف بتان تا چه فریب است؟که پیوست

محمود پریشان سر زلف ایاز است

زان شعله که از روی بتان حسن تو افروخت

جان همه مشتاقان در سوز و گداز است

چون بر در میخانه مرا بار ندادند

رفتم به در صومعه، دیدم که فراز است

آواز ز میخانه برآمد که: عراقی

در باز تو خود را که در میکده باز است///استاد سلام وسپاس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد