اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" بیا که صاف شود این هوای بارانی "

والپیپر دشت گل های شقایق  poppy wallpaper

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی

ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی


دوباره پلک دلم می‌پرد نشانه ی چیست؟
شنیده ام که می‌آید کسی به مهمانی


کسی که سبزتر است از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنان‌که می‌دانی


کسی که نقطه ی آغاز هرچه پرواز است
تویی که در سفر عشق خط پایانی


تویی بهانه ی آن ابرها که می‌گریند
بیا که صاف شود این هوای بارانی


تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد
بیا که می‌رود این شهر رو به ویرانی


کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

" دکتر قیصرامین پور "

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا سادات گربندی یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 16:16

بیا که دل ها بارانی است

نسیم ظهورت وزیدن گرفته

ز شوقت پریدن گرفته

رویا سرگشته یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 16:25

در کوچه های عاشقی با شماطی الارض کردم

جز عشق ندیدم

وادی به وادی

منزل به منزل

هفت مرحله طی شد

ای پیر

کی می آیی

من آواره ی آواره ترینم

ای دوست ، یار سفر کرده از ره می رسد؛ دلتنگ نباش

شاید همین فردا ...........

بوی نرگس را می شنوی

الهه رضوان یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت 22:02

(( شهدا رفتند که تو بیایی

اما

ما چه کردیم

شرمنده ایم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد