اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

جلوه‌ای از انتظار و ظهور در شعر فارسی

                   

مقدمه:

آنان که حرکت جهان را تا ظهور امام زمان(عج) به سوی ظلم و جور حرکتی جبری و روزافزون ارزیابی می‌کنند، ظاهراً هرگونه کوشش در راه توقف این سیر را مفید و لازم نمی‌دانند و گویی اگر دستشان برسد چیزی بر شدت آن می‌افزایند. در برابر آنها گروهی هستند که عقیده دارند باید به کوشش خود در زمینه‌های اصلاح جامعه بیفزایند و اقتضاهای زمان را بشناسند و استضعاف را به رشد و شکوفایی استعدادها تبدیل کنند. به عقیدة اینان منتظر ظهور امام‌زمان (عج) باید حالت کسی را داشته باشد که روزگاران دراز در انتظار بازگشت مسافر عزیزی چشم به راه مانده و امید آن را دارد که این مسافر هر لحظه از راه برسد و ارمغان‌هایی شگفت‌انگیز از نور و هدایت و عدل و شکوفایی با خود همراه بیاورد.


این امید و آرزو در شعر تنی چند از شاعران در طول یک هزار سال ادب مکتوب فارسی جلوه‌گر است.

در این مقاله نمونه‌هایی از شعر شاعران در معنی باور انتظار و ظهور شرح و ارائه شده است.

***

اوضاع عمومی جهان پیش از ظهور امام زمان(عج) در کتاب‌هایی که در این موضوع تألیف یافته به دو گونه تشریح شده است و هر یک طرفدارانی دارد و طرفداران هر یک آیاتی از قرآن و احادیث و اخباری از پیامبر (ص) و امامان را در تأیید و تبیین باور خود آورده‌اند.

یک گروه می‌گویند: دنیا رو به ظلم می‌رود تا آنجا که زمین از بدعت و بی‌دینی و شر و فساد پر می‌شود و فتنه‌ها از هر سو برمی‌خیزد به طوری که هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید بس کنید و دست نگه دارید.

گروه دوم زمینه‌سازی برای ظهور امام زمان(عج) را به نوعی دیگر مطرح می‌‌کنند. اینها استیلای ظلم و جور را قبول دارند ولی ظلم و جوری از مقولة استضعاف. به این معنی که استعداد رشد و صلاحی که در مردم هست مجال بروز نمی‌یابد و عواملی در سلطة جهانی مانع شکوفایی خداشناسی و دینداری در مردم می‌شود و آنگاه که این زمینة مستعد فراهم شد امام زمان(عج) برای رفع موانع و دفع عوامل استضعاف ظهور می‌کند.

آنان که حرکت جهانی را تا ظهور امام زمان(عج) به سوی ظلم و جور و شر و فساد ارزیابی می‌کنند ظاهراً هرگونه کوشش در راه توقف این سیر جبری را مفید و لازم نمی‌دانند و گویی اگر دستشان برسد چیزی هم بر شدت آن می‌افزایند.

گروه دوم باید بر کوشش خود در زمینه‌های اصلاح جامعه بیفزایند و اقتضاهای زمان را بشناسند و استضعاف را به رشد و شکوفایی استعدادها تبدیل کنند.

به عقیدة اینان، منتظر امام زمان، حالت کسی را باید داشته باشد که روزگاران دراز در انتظار بازگشت مسافر عزیزی چشم به راه مانده و امید آن دارد که این مسافر هر لحظه از راه برسد و ارمغان‌هایی شگفت‌انگیز از نور و هدایت و عدل و شکوفایی با خود همراه بیاورد.

تا آنجا که نگارنده در دیوان‌‌های شاعران فارسی زبان به ویژه شاعران عصر صفوی ملاحظه کرده است حال و هوای شعر آن‌ها در زمینه‌ انتظار و ظهور بر پایة باور زمینه‌سازی مثبت است.

برخی از شاعران سده‌های پیشین مانند قوامی رازی‌(قرن 6) این عقیده را چنین بیان کرده‌اند:

اگر گویی‌ام غیبت آن امام

چرا مصلحت دید جبّار بار

جهانی پر از لشکر ظلم و جور

ستمکار و ناپاک و بی‌زینهار

شب و روز در غارت یکدگر

نهاده دو دیده نهان و جهار

گر ابلیس بدفعل ظاهر شود

بود سیدالقوم این روزگار

نه نیکو بود یوسف خوبروی

به چنگال گرگان زنهار خوار

بدین وقت مهدی نیاید برون

به شب شمس کی تابد از کوهسار

چو آید به سر مدت مصلحت

نشیند ز باران رحمت غبار

برون آید از کنج عیّار دین

جهان را ز عدلش بگردد عیار

ز کعبه ندا در دهد جبرئیل

که باطل نهان گشت و حق آشکار1

یکی از شاعرانی که اوضاع پیش از ظهور امام عصر(عج) را در شعر خود توضیح داده و مشابه آن در شعر شاعران دیگر کمتر یافت می‌شود ملامحمد رفیع واعظ قزوینی است، متولد سال 1027 و متوفی به سال 1089 یا 1090 هجری قمری. تذکره‌نویسان در شرح حال او نوشته‌اند: «واعظ، مسلماً در تحصیل دانش‌ها و کمالات متداول روزگار خود نیک بکوشیده و در مکتب تشیع پرورش یافته است و در حدیث و فقه و تفسیر و تاریخ و لغت و ادب عالمی عامل و فاضلی متبحر و نویسنده‌ای چیره دست و شاعری بلندپایه و خطیبی قوی مایه شده است.»2

و اینهاست نمونه‌ای از شعر او در ناپایداری روزگار و بی‌‌اعتباری دنیا و نیز در منقبت سالار دین حضرت صاحب‌الامر:

نیست در اقلیم هستی ای دل محنت قرین

آنقدر شادی که کس خندد به وضع آن و این

چون رحم‌دان تنگنای دهر پر آشوب را

روز و شب می‌بایدت خون خورد در وی چون جنین

یکه تاز ظلم،‌ میدان جهان را بسته است

هست خالی جایت ای لشکر شکن در صدر زین

تا نیاید دامن عهدت به کف ایام را

کی تواند پاک شد از گرد بدعت روی دین3

آنگاه شاعر شِکْوِه می‌کند که عرض حال غایبانه گفتن تا کی و تلقی خود را از اوضاع زمان

 چنین بیان می‌دارد  که:        درد هست ولی امکان درمان و ناله نیست. 4

بابا فغانی (متوفی 925) فغان سر می‌دهد که: «ای مهدی، آفتاب تو در چاه تا به کی5

محسن تأثیرتبریزی(1060ـ1129هـ . ق) سعدی‌وار6 تمنا می‌کند که «رخ بنما تا بدمد آفتاب»7

محسن تأثیر، در جای دیگر، ختم مجادلات ملال‌انگیز و بحث‌های بیهوده را از محضر امام زمان چنین آرزو دارد که:

از پرده برآ که پوچ گردد                        این چون و چرای آفرینش8

و هم در جای دیگر قوای آفرینش را از کار افتاده می‌بیند و نیاز به ظهور محیی و منجی را چنین به محضر

 امام عرضه می‌دارد:

رحمی که فتاد بی‌مسیحت                      از کار قوای آفرینش9

این نکته قابل ذکر است که هر دو. گروه به وجود امام زمان ایمان دارند و جزو منتظران ظهور آن حضرتند. و در باب ظهور در جستجوی دلیل و فلسفة خاصی نیستند بلکه آن را به استناد دلایل شرعی تعبداً پذیرفته‌اند. در اینجا بی‌مناسبت نیست مطلبی از کتاب ظهور شیعه از علامه طباطبایی قدس سره نقل کنیم که: «شیعه در اثبات امام غایب(مهدی علیه‌السلام) و اعتقاد به وجودش تنها نیست، بلکه از طریق اهل سنت نیز روایات بی‌شماری در این باب موجود است، به نحوی که به آسانی می‌توان دعوی تواتر آنها را نمود. حدیث «المهدی من ولدی» از کلمات جامع نبی اکرم و یکی از روایات قطعیة الصدور است که همة طوایف و طبقات مسلمین روایت کرده و پذیرفته‌اند...»

تصور ظهور مهدی، در ردیف تصور وقوع قیامت می‌باشد، و چنانکه اعتقاد به پاداش عمل، یک نگهبان داخلی است که به هر نیکوکاری امر و از هر بدکاری نهی می‌کند، همچنین اعتقاد به ظهور مهدی،‌ نگهبان دیگری است که برای حفاظت حیات درونی پیرامون واقع‌بین اسلام گماشته شده است. (ظهور شیعه، علامه طباطبایی. صفحه62 و 63)

آنچه از مجموع شعر اکثر شاعران فارسی زبان برمی‌آید و هرچه هست ظهور امام همچون فرا رسیدن بهار است. در این فصل طبیعت همة استعدادهای خود را برای حیات مجدد و رویش آماده می‌سازد و چون نسیم بهاری وزیدن گیرد، رویش و حیات مجدد آغاز می گردد. و دورة انتظار در حقیقت دورة شناخت حقایق دین و فعلیت قابلیت‌های بالقوة همة مردم برای رشد و تعالی و در نتیجه نیل به معرفت و رستگاری است.

به عبارت دیگر: «انتظار به آن معنی نیست که دربارة اجرای حقایق دین، دست روی دست گذاشته و کاری انجام ندهند چون جهاد و امر به معروف و نهی از منکر»، «روا نیست به بهانة انتظار مصلح از عمل به واجبات سرباز زد. انتظار، آمادگی یافتن و زمینه‌سازی [مثبت] برای ظهور امام (عج) می‌باشد.»

انتظار، تسلیم در برابر وضع موجود نیست. بلکه انتظار خود واجبی است که بر دیگر واجبات اضافه شده و با آنها و در کنار آنها عملی است.10

اکثر شاعران فارسی زبان که در موضوع ظهور شعر سروده و از جفای دوران شِکْوِه نموده و آرزوهای خود را فقط در ظهور امام عصر(عج) برآورده می‌بینند سخنانی بدیع به نظم آورده‌اند که اینجا به طور نمونه برخی از آن بدایع را می‌آوریم:

وحشی بافقی، رخِ طلب فقط به ردِ صاحب‌الزمان دارد و می‌گوید:

به راه او شکفد غنچة تمنایش                          هوای باغ جنان آن که در جهان دارد

کلید حب تو بهر گشاد کارش بس                     کسی که آرزوی روضه جنان دارد11

شاعری دیگر به نام ابن‌یمین امید می‌دهد که با ظهور صاحب‌زمان، هر کژی که در جهان باشد یکباره راست می‌گردد:

بعد از او صاحب زمان کز سال‌های دیر باز                       دیده‌ها در انتظار روی آن فرخ لقاست

چون کند نور حضور او جهان را با صفا                             هر کژی کاندر جهان باشد شود یکباره راست12

یکی از تعبیرات بدیع درباره ظهور حضرت صاحب(عج) این ابیات از سروش اصفهانی (1228ـ1285) است که مبین اعتقاد

 او به ظهور برپایه زمینه‌سازی مثبت است:

خالی ز خلل شرع راستین است                                   این است مرا راه راست، این است

دانی که مرا دید و داد و دین داد                                     مهدی که خداوند داد و دین است

کردارش بر گلبن شریعت                                              ماننده باران فروردین است13

همچنان که باران فروردین سرسبزی و نشاط تازه به زمین می‌بخشد و استعداد رویش و شکوفایی را در گیاه و گل از قوه به فعل در می‌آورد، ظهور، نیز چنین تأثیر حیات‌بخشی در انفاس و حیات معنوی آدمیان خواهد داشت.

با ظهور او فرّ الهی آشکار می‌شود:

روزی که آشکار شود طلعتش ز غیب                            فرّ الهی از رخ او گردد آشکار.14

در اندیشه شاعری بنام حزین لاهیجی وجود امام زمان همواره اطمینان‌‌بخش دل‌های مؤمنان و نشاط‌بخش آنان

در حالت انتظار است:

تا در چمن این سرو برازنده چمان است                           چیزی که به دل نگذرد، اندوه خزان است.15

بابا فغانی زمینه مناسب ظهور و آمادگی مؤمنان و منتظران را چنین بیان می‌کند:

گلزار اهل بیت چو باغ ارم شکفت                                      ای عندلیب دلشده آهنگ راه کن.16

وجود حضرت صاحب دافع نیش افعی فساد است:

مهدی آخر زمان که هست وجودش                                    افعی افساد را خواص زمرد.17

شاید ابیاتی از دیوان وحشی بافقی (939ـ991) زبان حال عموم منتظرانی باشد که اوضاع زمانه را برای ظهور حضرت صاحب(عج) مساعد آرزو می‌کنند تا جهان برای همگان پُر از عدل و داد گردد و چراغ هدایت پر نور شود و از گزند باد فتنه در امان بماند و چنان وضع مطلوبی پدید آید که توصیف آن در کلام نگنجد:

سپهر قصد من زار ناتوان دارد                                 که بر میان کمر کین ز کهکشان دارد

منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت                  به قصد سوختنم آتشی نهان دارد

خود آن که پشت بر اهل زمانه کرد چو ما                  رخ طلب به رهِ صاحب زمان دارد

توئی که رخش تو را از برای پای انداز                       زمانه اطلس نه توی آسمان دارد

برون خرام که بهر سواری تو مسیح                         سمند گرم رو مهر را عنان دارد

رسید عدل تو جایی که زیر گنبد چرخ                       کبوتر از پر شهباز سایبان دارد

حدیث خود به همین مختصر کنم وحشی                 کسی کجا سر تفسیر این بیان دارد.18

نیز ابیاتی از ابن‌یمین در بیان وجوب امامت و لزوم وجود شرایطی برای آن:

چون نبی بگذشت امت را امامی واجب است                        وین نه کاری مختصر باشد مر این را شرطهاست

حکمت است و عصمت است و بخشش و مردانگی                گژنشین و راست‌ می‌گو تا ز یاران این کراست 

این صفات و زین هزاران بیش و عصمت بر سری                     با وصی مصطفی یعنی علی‌المرتضاست

چون گذشت از مرتضی اولاد او را دان امام                            اولین زیشان حسن وانگه شهید کربلاست

بعد ازو سجاد و آنگه باقر و صادق بود                                   بعد ازو موسی نجی‌الله و بعد از وی رضاست

چون گذشتی زو تقی را دان امام آنگه نقی                           پس امام عسکری کاهل هدی را پیشواست

بعد ازو صاحب زمان کز سال‌های دیر باز                                دیده‌ها در انتظار روی آن فرخ‌ لقاست

چون کند نور حضور او جهان را باصفا                                     هر کژی کاندر جهان باشد شود یکباره راست.19

شور و حال انتظار در شعر عارفانه شاعری عاشق و امیدوار چون سعدی و به قولی از هُمام تبریزی مشک‌گونه

ختامی است در این ابیات که بوی لطیف آرزوی ظهور از آن به مشام می‌آید:

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم                                بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم                                به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم                                  زخواب، عاقبت آگه به بوی و روی تو باشم

حدیث روضه نگویم گُل بهشت نبویم                                    جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم

می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان                            مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم. 20

 

                                   

صفات و القاب

بسیاری از صفات و القابی که برخی از شاعران به امام زمان‌(عج) داده‌اند از بدایع ترکیباتی است که در زبان فارسی

ساخته شده است مانند این بند از ترکیب‌بند خواجوی کرمانی: (متوفی 753هـ .ق)

به مقدم خلف منتظر امام همام                                          مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شعیب مدین تحقیق حجت‌القائم                                         عزیز مصر هدی مهدی سپهر غلام

خطیب خطة افلاک منهی ملکوت                                         ادیب مکتب اقطاب محیی اسلام

شه ممالک دین صاحب‌الزمان که زمان                                   به دست رایض طوعش سپرده است زمام21

و در ترکیب‌بند دیگر خواجو گوید: (ص637)

بار دیگر بر عروس چرخ زیور بسته‌اند                                        پرده زربفت بر ایوان اخضر بسته‌اند

اطلس گلریز این سیمابگون خرگاه را                                       نقش‌پردازان چینی نقش ششتر بسته‌اند

یا ز بهر حجة الحق مهدی آخر زمان                                        نقره خنگ آسمان را زینی از زر بسته‌اند

در همین مقدار مختصری که از دیوان‌ها دربارة حضرت حجت‌ استخراج شده بیش از هشتاد لقب برای آن حضرت در

اشعار به کار رفته است که به ترتیب الفبایی از این قرار است:

1- آفتاب روز افروز. حاج میرزا حبیب خراسانی

2- ابر سیراب ولایت. رایج سیالکوتی22

3- ادیب مکتب اقطاب. خواجوی کرمانی 618

4- واعظ قزوینی 522

5- امام. قوامی رازی 144

6- امام امم. حزین لاهیجی 631

7- امام عصر. سروش اصفهانی 290

8- امام همام. خواجوی کرمانی 618

9- بحر زخار امامت (موج واپسین بحر زخار امامت).

10- بقیه الله. سروش اصفهانی 264

11- پرده‌نشین دل و جان. حزین لاهیجانی 629

12- پیشوای شرع و دین. واعظ قزوینی 525

13- حامی اسلام. سروش اصفهانی 69، ج اول

14- حجت (به بقای آفرینش). محسن تأثیر 128 و 82

15- حجة الحق. خواجوی کرمانی 618

16- حجت القائم. خواجوی کرمانی 618

17- حجت حق (حجت الحق). واعظ قزوینی 522

18- حجت قاطع. محسن تأثیر 89

19- حجت یزدان. سروش اصفهانی 521، ج اول

20- خانه خدای آفرینش. محسن تأثیر 82

21- ختم ولایت (حضرت). بابا فغانی شیرازی 42

22- خداوند داد و دین. سروش اصفهانی 69، ج اول

23- خطیب خطة افلاک. خواجوی کرمانی 618

24- خلف منتظر. خواجوی کرمانی 618

25- خلیل کعبه مُقام. خواجوی کرمانی 618

26- خورشید ایوان جمال. بابافغانی 42

27- خورشید تابان. واعظ قزوینی 522

28- دار شفای آفرینش. محسن تأثیر 82

29- دلدار. حزین لاهیجی 629

30- رشک ایوان جلال. بابافغانی 42

31- روح جهان. سروش اصفهانی 290

32- روح مجرد. حکیم شفایی اصفهانی 47

33- رهبر دین. حزین لاهیجی 629

34- زنگ زدای آفرینش. محسن تأثیر 82

35- سالار دین. واعظ قزوینی 520

36- سرو برازنده. حزین لاهیجی 629

37- سلطان جهان. حزین لاهیجی 629

38- سمی نبی. محسن تاثیر 128

39- شاه گزین. واعظ قزوینی 526

40- شعیب میدن تحقیق. خواجوی کرمانی 618

41- شمع شبستان خیال. بابافغانی 42

42- شمع هدای آفرینش. محسن تاثیر 82

43- شه حقایق. حکیم صفای اصفهانی 52

44- شه دنیا و دین. واعظ قزوینی 523

45- شخ سریر ولایت. وحشی 160

46- شه ممالک دین. خواجوی کرمانی 619

47- شه والانسب. محسن تاثیر 128

48- صاحب. محسن تأثیر 128

49- صاحب. محسن تأثیر 89

50- صاحب الامر. واعظ قزوینی 522

51- صاحب الزمان (صاحب زمان). ابن‌یمین 39 و وحشی بافقی 160، خواجوی کرمانی 619

52- صاحب عالم. حکیم شفایی اصفهانی 47

53- صاحب عصر. حزین لاهیجی 631

54- صاحب غایب. سروش اصفهانی 290

55- صالح، محسن تأثیر 128

56- عزیز مصر هدی. خواجوی کرمانی 618

57- عندلیب. بابافغانی شیرازی 60

58- عیّار دین. قوامی رازی 144

59- غنچة باغ احمدی. حاج میرزا حبیب خراسانی

60- فرّ خدای. سروش اصفهانی 290

61- فرمانده کل قطب آفرینش. سروش اصفهانی 264

62- قائم. محسن تأثیر 128

63- لشکر شکن. واعظ قزوینی 523

64- مبدأ. حاج میرزا حبیب خراسانی

65- محیی اسلام. خواجوی کرمانی 618

66- مسیح خضر قدوم. خواجوی کرمانی 618

67- موج واپسین بحر زخّار امامت. واعظ قزوینی 522

68- مهدی. حزین لاهیجی 629 و 631، بابا فغانی 60، محسن تأثیر 82، رایج سیالکوتی 33، اهلی شیرازی 523، سروش اصفهانی 521 ج اول و 69، قوامی رازی 144

69- مهدی آخر زمان. حکیم شفایی 47

70- مهدی سپهر غلام. خواجوی کرمانی 618

71- مهدی صاحب زمان. بابافغانی شیرازی 42

72- مهدی فرخنده‌پی. سروش اصفهانی 290، جلد اول

73- مهدی مظفر. سروش اصفهانی 69، ج اول

74- مهدی‌هادی. محسن تأثیر 128

75- منهی ملکوت. خواجوی کرمانی 618

76- منتظر. محسن تأثیر 128

77- مهر جانفروز. حزین لاهیجی 629

78- ناموس بزرگ خدای اکبر. سروش اصفهانی 264

79- نور دیده‌های اولین و آخرین. واعظ قزوینی 526

80- نور مطلق. واعظ قزوینی 522

81-‌ هادی طریقت. محسن تأثیر 82

82- شادی مهدی. حزین لاهیجی 629

 

پی نوشت:

1ـ دیوان قوامی رازی (از گویندگان نیمة اول قرن ششم هجری) به تصحیح و اهتمام میرجلال‌الدین حسینی ارموی. انتشارات سپهر، 1324 شمسی، ص141

2ـ نقل از مقدمه دیوان واعظ قزوینی به کوشش دکتر سیدحسن سادات ناصری، از انتشارات علمی، تهران 1359، ص57

3ـ دیوان واعظ قزوینی، ص520 تا 526

4ـ مأخذ پیشین، صفحة 520 تا 526

5ـ دیوان بابافغانی شیرازی ـ به سعی احمد سهیلی خوانساری ـ ص42

6ـ شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

(کلیات سعدی چاپ فروغی، طیبات، صفحه569)

7ـ دیوان محسن تأثیر تبریزی به تصحیح امین پاشا اجلالی ـ انتشارات مرکز نشر. ص128

8 ـ مأخذ پیشین، ص82

9ـ مأخذ پیشین، ص82

10ـ نقل از کتاب در انتظار امام از عبدالهادی الفضلی، ترجمة محمد امینی. از انتشارات مؤسسه الامام المهدی، 1399هـ.ق.

11ـ دیوان وحشی بافقی (939ـ991) به کوشش پرویز بابایی. انتشارات نگاه. صفحه160.

12ـ دیوان ابن‌ یمین به تصحیح و اهتمام حسینعلی باستانی‌راد. ص29.

13ـ دیوان سروش اصفهانی. جلد اول به اهتمام محمدجعفر محجوب. ص 521.

14ـ مأخذ پیشین. ص290.

15ـ مأخذ پیشین. ص82.

16ـ دیوان بابافغانی شیرازی. به سعی و اهتمام احمد سهیلی خوانساری. ص 42.

17ـ دیوان حکیم شفایی اصفهانی (متوفی 1037هـ .ق). به تصحیح دکتر لطفعلی بنان. ص 47. چاپ اداره ارشاد اسلامی آذربایجان‌شرقی.

18ـ دیوان وحشی بافقی. به کوشش پرویز بابایی. انتشارات نگاه. ص 160.

19ـ دیوان ابن‌یمین. به تصحیح حسینعلی باستان راد. ص39.

20ـ سعدی. کلیات چاپ فروغی. ص 682.

21ـ نقل از کتاب گنج وحدت گردآورنده سیداحمد بهشتی شیرازی با مقدمه دکتر حسین‌ الهی قمشه‌ای. ص635.

22- سیالکوب یکی از شهرهای قدیم پنجاب پاکستان است. درقدیم آن را سل‌کوت می‌گفتند که زادگاه علامه اقبال بوده است.

* استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران

برگرفته از روزنامه اطلاعات

دکتر غلامرضا ستوده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد