اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شهادت حضرت علی ( ع ) تسلیت ...... 2


عکس پروفایل شهادت امام علی علیه السلام

دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت

از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت

تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت

حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت

کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت

خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت

شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت

با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت

می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت


***علی اکبر لطیفیان***

یک شهید، یک خاطره


گالری عکس گل رز سفید؛ عکس هایی فوق‌العاده زیبا و با کیفیت - ستاره

روزه‌داری در مأموریت

ماه مبارک رمضان بود و هوا بسیار گرم. یک روز با محمود به تایباد که منطقة پرخطری است رفتیم. چند نفر از دوستان گفتند: «شما نمی‌خواد روزه بگیرین. شرایط منطقه طوریه که اگه روزه بگیرین نمی‌تونید دوام بیارین.»

رو به محمود پرسیدم: «حالا چه کارکنیم؟»

با قیافه‌ای خونسرد جواب داد: «من که روزه می‌گیرم.»

دوباره پرسیدم: «چه طوری؟»

- با روحانی محله‌مون درباره این موضوع صحبت کردم و گفتم کارم در کمیته هست و مدام می‌رم مأموریت. اون هم گفت: «شما مثل راننده‌ها هستین و می‌تونین روزه بگیرین.»

با این حرف دیگر جای سؤال برایم باقی نگذاشت.

محمود خیلی به روزه گرفتن اعتقاد داشت و تمام ماه مبارک را با همان وضعیت روزه گرفت...

بر اساس خاطره‌ای از شهید محمود پایدار کاظم‌آبادی

راوی: جواد تقوی رمضانی، دوست شهید

مریم عرفانیان

شهادت حضرت علی ( ع ) تسلیت ...... 1


عکس برای استوری شهادت حضرت علی - عکس نودی

باز امشب منادی کوفه،از امامی غریب می خواند
گوشه ی خانه دختری تنها،دارد اَمن یجیب می خواند

مثل اینکه دوباره مثل قدیم،چشم اَز خون دل تری دارد
این پرستار نازنین گویا،باز بیمار بستری دارد

چادر پُر غبار مادر را،سرسجاده برسرش کرده
بین سر درد امشب بابا،یاد سر درد مادرش کرده

آه در آه ،چشمه در چشمه،متعجب زبان گرفته!پدر
خار درچشم، اُستخوان به گلو،درگلوم اُستخوان گرفته پدر

آه بابا به چهره ات اصلاً،زخم ودرد و وَرم نمی آید
چه کنم من شکاف زخم سرت،هرچه کردم به هم نمی آید

باز سر درد داری وحالا،علت درد پیکرم شده ای
ماه «اَبرو شکسته» باباجان،چه قَدَر شکل مادرم شده ای

سرخ شد باز اَز سر این زخم،جامه تازه تنت بابا
مو به مو هم به مادرم رفته،نحوه راه رفتنت بابا

پاشو اَز جا کرامت کوفه،آنکه خرما به دوش می بردی
زود در شهر کوفه می پیچد،که شما بازهم زمین خوردی

دیشب اَز داغ تا سحر بابا،خواب دیدم وَگریه ها کردم
اَز همان بُغچه ای که مادر داد،کَفنی باز دست وپا کردم

کاملاً در نگاه تو دیدم،مثل اینکه مسافری این بار
گر شما می روی برو اما،بهر ما فکر معجری بردار

کودکانی که نانشان دادی،روزگاری بزرگ می گردند
می نویسند نامه اَما بعد،بی وفا مثل گرگ می گردند

یا زمین دار گشته و آن روز،همه افراد خیزران کارند
یا که آهنگری شده آن جا،تیرهای سه شعبه می آرند

وای اَز مردمان بی احساس،دردهای بدون اندازه
وای اَز آن سوارکاران و،نعل اسبی که می شود تازه

وای اَز دست های نامَحرم،آتش ودود وچادر و دامان
وای اَز کوچه ی یهودی ها،سنگ باران قاری قرآن...


***علی زمانیان***