به نام خدایی که از لطف وی
بهاران رسد بعدِ سرمای دی
بهاران رسد سبز و سرخ و سپید
گل از گل شکوفد به یاد شهید
شهیدان پاک جان و روشن روان
سفیران نور، مشعل کاروان
علیرضا چخماقی
به نام خدایی که از لطف وی
بهاران رسد بعدِ سرمای دی
بهاران رسد سبز و سرخ و سپید
گل از گل شکوفد به یاد شهید
شهیدان پاک جان و روشن روان
سفیران نور، مشعل کاروان
علیرضا چخماقی
مادر قدرتالله میگفت:
- از کلاس دوم به بعد، همیشه با وضو بود و خدا هم او را هدایت کرد و به راه پاکی رفت.
او وقتی به خانه میآمد اجازه نمیداد بلند شویم و کاری انجام دهیم. میگفت:
- شما سرجایتان بنشینید. من به خدمتتان میآیم. بعد هم که پیشم میآمد، روسریام را کنار میزد و سه بار زیر گلویم را میبوسید و شروع به احوالپرسی میکرد. خداوند با شهادت مزد وضو و ادبش را داد.
موضوع: شهید قدرتالله عبدیان
ابوالقاسم محمدزاده
دار و ندار حضرت دادار مجتباست
سبط نبی ومخزن الاسرار مجتباست
گویند هر کسی نظری سویش افکند
کافر شود که احمد مختار مجتباست
اولاد فاطمه همگی شبه حیدر اند
اما به واقع حیدر کرار مجتباست
تضمین کنم برای حسن شعر بهتری
زیبایی تمامی اشعار مجتباست
عباس هم بدست حسن مرد رزم شد
استاد فن رزم علمدار مجتباست
جنگ جمل بدست حسن ختم گشته است
از قاتلان لشگر کفار مجتباست
برتن زره نکرده به مانند مرتضی
وقت نبرد مرد جگردار مجتباست
از لطف اوست اشک دوچشم حسینیان
درمجلس حسین میاندار مجتباست
مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اقدام به انتشار صوتی از شهید احمد کاظمی کرده است.
در این صوت که برای اولین بار منتشر شده است، سردار شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر 8 نجف اشرف، در چهاردهم اسفندماه سال 1363 در حین طراحی و آمادهسازی عملیات بدر در مقر تاکتیکی جزیره در خصوص به یقین رسیدن شهدا قبل از شهادت سخن گفته است.
در این صوت میشنویم:
«چرا میگویند شهدا به یقین میرسند و از دنیا میروند؟ خُب! شهید واقعاً در آخرین لحظه از سختیها قرار میگیرد، به خدا متوسل میشود، در همان توسل در آن حینی که دارد از دنیا میرود همهچیز برایش مشخص میشود. این دلیل واضحی برای این است که شهدا به یقین میرسند. شاید یک بُعدش هم ایمان باشد، تکامل ایمانش از قبل باشد ولی خُب مگر نگفتند وقتی یک نفر در جبهه زخمی میشود همه گناهانش بخشیده میشود؟ وقتی اولین قطره خون از بدنش میریزد تمام گناهانش بخشیده میشود؟ اگر ما به این مطلب اعتقاد داریم میگوییم که آنوقتی هم که به یک شهیدی فشار میآید، در لحظات خیلی سخت است به خدا متوسل میشود و در همان توسلش خدا را میشناسد، در همان توسلش اعتقاد یقین پیدا میکند.»
محمود میگفت:
- بچههای گروه تفحص شهداء در گرما و سرما، در جستوجوی پیدا شدن پیکرهای مطهر پاک شهیدان جاویدالاثر هستند.
خیلی زحمت میکشند و هر روز به امیدی برای پیدا نمودن پیکرشهدای عزیز میروند که بعضی وقتها روزها و هفتهها و شایدم ماهها نمیتوانند پیکر شهید عزیزی را پیدا نمایند و با دل شکسته دست خالی بر میگردند.
پیدا نشدن آنها بستگی دارد به خواست شهید که در خلوت و مناجاتهایش با معشوق و خدای خود چه گفته و خدا چه خواسته است. خیلی از شهدا اینگونه شهید شدند که اثری از آنها نماند.
بعضی رازشان فاش شد و بعضی هم رازشان سربه مهر ماند که در«یوم تبلی السرائر» معلوم خواهد شد که آنها از خدا چه خواستند، و چه گرفتند.
عقل و فهم ناقص ما از فهم و درک رابطه عاشق و معشوق عاجز است. اللهم احشرنا مع الشهداء والصالحین
آمین.
موضوع: تفحص شهدا
راوی: محمود نجیمی
ابوالقاسم محمدزاده
هدف از روزه ماه رمضان، بنا بر تصریح آیه قرآن، عبارت است از تقوا و افزایش این ذخیره معنوى در وجود انسان.
این ماه، ماه ضیافت الهى است. پذیرایى خداوند از بندگان خود در این ماه ـ که یک پذیرایى معنوى است ـ عبارت است از گشودن درهاى رحمت و مغفرت و مضاعف کردن اجر و ثواب اعمال خیرى که بندگان در این ماه انجام مىدهند. روزه ماه رمضان هم یکى از مواد همین ضیافت عظیم الهى است که مایه تصفیه روح انسان و ایجاد زمینه طهارت قلبى روزهدار است. امام سجّاد(ع) در خطبه اى فرمود: شهر الطّهور و شهر التمحیص (صحیفه سجّادیه، دعای 44)؛ رمضان، ماه پاک شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است؛ چون خداى متعال استغفار را در این ماه بیش از دیگر ایّام سال مورد لطف و عنایت خود قرار مىدهد. لذا در یک روایت وارد شده است که: فمن لم یغفر له فى رمضان ففى اىّ شهر یغفر له(امالی (صدوق)، ص 53.)؛ اگر کسى در ماه رمضان ـ که درهاى رحمت و مغفرت الهى به روى انسانها گشوده است ـ نتواند به مغفرت و رحمت الهى دست پیدا کند، پس کِى چنین توفیقى نصیب او خواهد شد؟ (1)
رمضان؛ بهترین فرصت برای بازگشت به خدا
چقدر مناسب و بجاست که با تحوّل سال و با ورود در آستانه ماه مبارک رمضان که ماه رحمت و مغفرت الهى است ما هم از کاستیها و کجىها و زشتیها و بدیها در درون و وجود خودمان رو برگردانیم؛ یعنى استغفار کنیم. استغفار و توبه، یعنى برگشتن به خدا، یعنى پشت کردن به بدیها، یعنى همین ایجاد تحوّل. و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه یمتّعکم متاعاً حسناً الى اجلٍ مسمّى و یؤت کلّ ذى فضل فضله؛ و از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید، [تا اینکه] شما را با بهرهمندى نیکویى تا زمانى معیّن بهرهمند سازد و به هر شایسته نعمتى از کَرَم خود عطا کند، (هود، آیه 3) استغفار و برگشتن به خدا و اصلاح درونى در وجود خود ما، موجب خواهد شد که خداى متعال فضل و رحمت و برکت و قوّت و عزّت خود را بیش از پیش بر ما نازل کند. همه قشرها، چه امثال من و کسانى که مسئولیتى دارند ـ که ما بیش از دیگران باید به خودمان برگردیم و در خود تجدید نظر کنیم و حاکمیت هوى و هوس را در وجود خویش از بین ببریم ـ و چه آحاد مردم، به این برگشت و اصلاح نیاز دارند.
رمضان؛ بهار انس با خدا
امسال اتّفاقاً بهار طبیعت، با بهار دعا و قرآن، همزمان شده است. ماه مبارک رمضان شروع بهار نوسازى و خودسازى انسان و بهار انس با خداست. مگر مىشود از این جنبه کار غافل ماند؟ همه خطاها و اشتباهات، ناشى از نپرداختن به این جنبه کار است. آن که خطایش کمتر بود، آن که دلش به نور معرفت و هدایت خدا منوّر بود، آن که اشارهاش براى این ملّت و براى ما و براى عشّاق اسلام در عالم، راهگشا و راهنما بود یعنى امام راحل عظیم ما، به این جهت اینطور بود که رابطه او با خدا، تأمین شده بود.
در دنیا، انقلابها، حکومتها، ادارهها و ریاستها از آنجا عیب پیدا مىکند و منحرف مىشود که از این جنبه یعنى جنبه معنویّت، جنبه رابطه با خدا، جنبه ارتباط و اتّصال قلب به خدا غافل ماندند و غافل مىمانند. ما هم اگر دقّت کنیم، آنجایى که پیش رفتیم، موفق شدیم، خوب عمل کردیم و راضى هستیم، آنجایى است که این جنبه را تأمین کردیم. هرجا هم ضربه خوردیم، بهخاطر ضعف در این جنبه کار است.(2)
____________
1. بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ـ 29/7/1384.
2. بیانات در خطبههاى نماز جمعه تهران ـ 10/ 01/ 1369.
سعید رضایی
پیرمرد سرش را بالا گرفت و به دو تابلوی نقاشی شده چهره فرزندان شهیدش روی دیوار نگاه کرد و گفت: از کدامشان میخواهی بدانی از محسن؟
محسن با برادرش در منطقه بودند، البته پسر بزرگم هم در جبهه بود، اما چون مجروح شده بود او را به عقب منتقل کرده بودند.
لحظه شهادت محسن دو برادر با هم در گردان صابرین و در خط مقدم بودند، آن یکی پستاش را به محسن تحویل میدهد و تا برای استراحت به سنگر برگردد متوجه آتش توپهای ضد هوائی عراقیها میشود.
بعد از نیم ساعت که آتش خوابید، برادرش برای سرکشی به محل نگهبانی محسن میرود و میبیند او و همرزمش در خون خود روی زمین غوطه میخورند. نمیتوانی شما صحنه را مجسم کنی بچه 16 - 17 ساله روی جسد برادرش خم شده بوده است و صدایش میزده و جان دادن او را دیده و فریاد میزده کمک کنید اما آنجا امدادگری نبوده که کمک کند، خودش پیکر برادرش را با یک ماشین تا معراج شهدا آورده بود....
***
شهید محسن قیومی متولد 1345 در محله نظامآباد تهران است. کودکیهایش با محرومیت و در عین حال محبت عمیق درون خانوادهای گرم و مذهبی آغشته است.
او دوره ابتدائی و راهنمایی را میان بچههای همسن و سال خود در محله نظامآباد پشتسر گذاشت و آن دوران بهدلیل اوج حرارتهای انقلابی مردم و پیروزی انقلاب اسلامی حضور در راهپیماییها و تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی از ویژگیهای خاصی برخوردار بود.
اوپس از انقلاب اسلامی در انجمن اسلامی مدرسه و در بسیج محل فعالیت داشت و همچنین به دلیل علاقهای که به فراگیری علوم اسلامی داشت به حوزه بعثت رفت.
در آن مدرسه جامعالمقدمات و صرف را آموخت و پس از آن به حوزه علمیه قم رفت و تحصیلات حوزوی را تا سطح ادامه داد.
او در فرم گزینش پذیرش حوزههای علمیه در مقابل پرسش انگیزه شما از تحصیل علوم دینی چیست؟ نوشت: «انگیزه و هدف من از تحصیل علوم دینی این است که خدمت به اسلام و مسلمین بکنم و مقدار آن را مشخص نمیکنم. تا آنجا که در توانم باشد مایلم ادامه تحصیل بدهم.»
او در خانوادهای رزمنده بزرگ شد در حالی که دو برادر و پدرش در جبهه بودند و او نیز شوق بسیاری در اعزام به جبهههای نبرد داشت.
برادرش میگوید: من در پایگاه شهید بهشتی مسئول اعزام نیرو بودم که یک روز محسن آمد و گفت که میخواهد برای آموزش نظامی اعزام شود، من به او گفتم، «از یک خونه یک نفر برود، بس است و الان هم که میخواهم مجددا اعزام شوم.»
اما محسن سرش را پایین گرفت و خیلی مؤدبانه و جدی گفت: «نه داداش! شما برای خودت میروی و من هم برای خودم! »
او در روزهای پایانی 1364 به جبهه فاو اعزام شد و در اولین روزهای سال 1365 در همان منطقه و در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید.
هنگام شهادت او یکی از برادرانش مجروح و در بیمارستان بستری بود و برادر دیگرش نیز در جبهه در کنار او حضور داشت.
توصیه آخر شهید:
« خدا این رهبر، این امید محرومان جهان را به ما داده، خیلی باید کوشا باشیم، نگذاریم با دسیسههای مختلف از هر طریقی که باشد چه اسلامی (به نظر آنها) و چه غیر اسلامی از دستمان برود!»
پاییز است. فصل عاشقی، فصل هزار رنگ رؤیاهای بافتهشده، فصل خندههای ریز و شیطنتآمیز و دویدن روی برگهای خشکیده...
انگار همین دیروز بود که زیر این درخت پیر و تنومند، روی همین نیمکت نشسته بودیم. برای اولین بار ناخواسته دستم را گرفت. دستانم سرد شد. عرق کردم. صدایش توی گوشم پیچید...
- با این رُژ جیغ چقدر خشگل تری...
- ولی مامانم همیشه گیر میده که پررنگِ... یا گیر میده چرا مانتوی کوتاه و جلو باز میپوشی...
- مامانها همیشه گیرن؛ ولی برای من... تو قشنگترین دخترِ دنیایی.
دوباره افکارم همراه باد رفت به آن روز... خام حرفهایش شدم و جای باشگاه، به خانهاش رفتم. خانهای که هیچ نشانی از آن نداشتم.
- چرا شربتت رو نمیخوری؟ مگه بههم اعتماد نداری؟ مثلاً قراره بیام خواستگاریت...
آهسته پرسیدم: «اگه جواب بابام نه باشه چی؟»
نشست روبهرویم.
- باور کن خودم و میکُشَم. ارزش تو اندازة یه دنیاست. اصلاً اگه بابات گفت: «یه میلیون سکه...» شاهرگ گردنم رو تضمین میدم و قبول میکنم... حالا شربتت رو بخور...
اعتماد کرده بودم و شربت را تا ته سر کشیدم... چشمهایم گیج خواب شدند و دیگر چیزی نفهمیدم! هیچوقت فکرش را نمیکردم اینطور بشود! فکر نمیکردم اعتمادم به قیمت از دست دادن همة وجودم تمام شود! فکر نمیکردم آنهمه حرفهای عاشقانه، آنهمه دوستت دارمها، آنهمه وعده و وعیدِ ازدواج و... یکباره آوار شود روی سرم.
چند ساعت بعد، تنها و درمانده، روی همین نیمکت افتاده بودم. حالی عجیب داشتم، حالتِ خستگی و رخوت، همراه با دردی عمیق... رویِ برگشت به خانه را نداشتم؛ اما باید برمیگشتم... احساس میکردم امنترین جایِ دنیا، آغوش مادر است...
حالا دوباره نشستهام روی همین نیمکت. دختر و پسر جوانی، روبهرویم، ریز و شیطنتآمیز میخندند... صدای پسر مثل زنگ خطر توی گوشم میپیچد: «با این رُژ جیغ چقدر خشگلتری...»
مریم عرفانیان
کیهان
خوش آن صبح وصالی که هجران به سر آید
خوش آن جمعه که بر ما ز مهدی خبر آید
بگویید و بگردید به دریا و به صحرا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه ی شیرین که روی تو ببینیم
سر راه تو همچون گدایان بنشینیم
ببوسیم رهت را، ببینیم رخت را
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آریم به سوی تو نیازی
همه پشت سر تو بخوانیم نمازی
برد نغمه ی حمدت به هر آیه دل از ما
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
به پای گل نرگس بریزید گل یاس
بخوانید حضورش همه روضه ی عباس
بگویید بگویید ز بی دستی سقا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه ی شیرین که در کعبه درآیی
چو پیغمبر اکرم کنار حجر آیی
شود دیده ی حجاج همه محو تماشا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
همه منتظر هستیم که آیی به مدینه
کنی یاد، کنی یاد، ز مسمار و ز سینه
ز سوز تو مدینه شود محشر کبری
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
خوش آن لحظه که آیی سر قبر پیمبر
سر قبر پیمبر شوی زائر مادر
شود تربت زهرا به دیدار تو پیدا
کجایی گل زهرا، کجایی گل زهرا
چون مهر به نور خود پیدایی و پنهانی
با آن که ز من دوری نزدیک تر از جانی
اوصاف کمالت را آیات جمالت را
می خوانم و می بوسم انگار که قرآنی
از صوت تو مبهوتم در حسن تو حیرانم
تو حضرت داوودی یا یوسف کنعانی
من با تو و تو با من، انصاف کجا رفته؟
من کمترم از مور و تو فوق سلیمانی
من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی
من شام غریبانم تو صبحدم عیدی
من خار مغیلانم تو سرو گلستانی
من بر سر راه تو چون گوی به چوگانم
تو در دل زار من، چون نوح به طوفانی
با گل کنمت تشبیه یا با نفس عیسی
هم خوب تر از اینی، هم پاک تر از آنی
قرآن به تو می نازد عترت به تو می بالد
تو منتقم خون سالار شهیدانی
سوز جگر "میثم" آتش زده بر عالم
باشد که دمی با او بنشینی و بنشانی
قالالامام الباقر(ع):
«انما یداقالله العباد فیالحساب یومالقیامه علی قدرما اتاهم من العقول فیالدنیا.»
امام باقر(ع) فرمود:
خداوند بندگان را در روز قیامت به اندازه عقل و خردی که در دنیا به آنها عطا کرده در حسابرسیشان دقت مینماید. (1)
____________
1- بحارالانوار، ج 7، ص 267
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
هفت سبب (از اسباب خیر) است که ثوابش برای بنده خدا بعد از مرگ او نوشته میشود :
1- کسی که نخلی بکارد
2- یا چاه آبی حفر کند(برای منافع عموم)
3- یا نهری را به جریان بیندازد
4- یا مسجدی را بنا کند
5- یا قرآنی(یا کتاب سودمندی) بنویسد
6- یا عملی(صالح) از خود به یادگار بگذارد
7- یا فرزند صالحی بعد از او بماند که پس از درگذشت وی برایش استغفار کند.(1)
____________
1- تنبیهالخواطر، ج 3، ص 24
هر علمی برای انسان، غذای روح است، بلکه هر چه انسان میبیند یا میشنود و در حافظهاش باقی میماند، روح او از آن تغذیه میکند. به قول مولوی: آدمی فربه شود از راه گوش. یعنی غذای روحی از راه گوش وارد میشود و انسان از همین چاق میشود.
رادیو و تلویزیون انسانها را تغذیه میکند؛ همچنین سینماها، فیلمها، روزنامهها و نطقها. کتابهایی که انسان در طول عمرش میخواند، دائما از آنها تغذیه میشود. آنوقت شما ببینید در میان این تغذیهها چه مقدارش تغذیه سالم و حیاتبخش است و چه مقدارش تغذیه ناسالم و مسمومکننده است. حدیثی است از امیرالمؤمنین علی(ع)، که خیلی حدیث عجیبی است. میفرماید: چرا مردم اینگونهاند که اگر شب تاریکی باشد و آنها را بر سر یک سفره بنشانند، تا وقتی که چراغی روشن نکنند دست به این سفره نمیبرند، چطور مردم در غذای جسمانی دقیقند (باید هم دقیق باشند) ولی در غذای روحانی دقیق نیستند؟!
* استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۱۲، صص۴۵-۴۴
امام محمدباقر(ع) درباره آیه 32 سوره مائده میفرماید: «من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» هرکس، کسی را زنده کند، چنان است که همه مردم را زنده کرده است.
یعنی کسی را به(قصاص کشته خود) نکشد، و یا از غرق شدن یا سوختن نجاتش دهد و یا از همه اینها بالاتر، او را از گمراهی به هدایت بکشاند.» (1)
امام رضا(ع) به یاران خود فرمود: شما را توصیه میکنم به صبوری و در طلب روزی حلال بودن، و صله ارحام و پیوند با اقوام، و پرهیز کنید از دشمنی با مردم. همانا ما اهل بیت(ع) به هرکسی که با ما قطع رابطه کند میپیوندیم و به کسی که به ما بدی میکند نیکی میکنیم.
به خدا سوگند، فرجام نیک را در این میبینم. (2)
____________
1- بحارالانوار، ج 2، ص 21، ح 60
2- الکافی، ج 2، ص 488
همه جا بروم به بهانه تو
که مگر برسم در خانه تو
همه جا دنبال تو می گردم
که تویی درمان همه دردم
یا ابا صالح مددی مولا
نشوم به جز از تو گدای کسی
بی ولای تو من نکشم نفسی
که تو لیلای من مجنونی
همه هست من دلخونی
یا ابا صالح مددی مولا
اگرم نبود دل لایق تو
نظری که دلم شده عاشق تو
به خدا هستی همه هستم
به تو دل بستم به تو دل بستم
یا ابا صالح مددی مولا
دل خود زده ام گره بر در تو
چه شود که رسم بر محضر تو
من نا قابل به تو دل بستم
نکشی دامان خود از دستم
یا ابا صالح مددی مولا
همه درد و غمم، تو دوای منی
تو صفای صفا، تو منای منی
تو گل زیبای منی مهدی (عج)
تو مه شبهای منی مهدی (عج)
یا ابا صالح مددی مولا