اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

علت پیدایش شب یلدا

 

علت پیدایش شب یلدا 

یلدا : واژه ای است سریانی به معنی زایش، میلاد، زادروز و تولد است.
ایرانیان که شب سیام آذر را شب چله میخواندند به تدریج نام یلدا را نیز در کنار آن به کار بستند.
شب یلدا یا شب چله بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین است که ایران نیز در آن قرار دارد. این شب با انقلاب زمستانی همراه است. خورشید در حرکت سالانه خود در آخر پاییز به پایینترین نقطه افق جنوب شرقی میرسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی میشود.
در بسیاری از اقوام باستان، آغاز سال، فصل سرد زمستان بود و در ایران باستان نیز مبدأ سالشماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و در دوران فرهنگ کهن اوستایی نیز، سال با فصل سرد شروع میشده است.
ایران باستان شب سیام آذر را تولد الهه مهر دانسته آن را مقدس شمرده جشن میگرفتند.دورهم جمع می شدند وبه خوردن آجیل وتنقلات و میوه های بخصوصی مانند انار و هندوانه می پرداختند.
و اما در مؤسسه رهیاب به علت مشغولیت خانمها برای شب یلدا در روز یلدا این مراسم برگزار گردید.
درمراسم امسال مانیز میزی متنوع ازانواع و اقسام تنقلات و میوه ها فراهم شده بود،وجودداشت. درقسمتی ازاین مراسم خانم های حاضر در برنامه آداب و رسوم شب یلدا در شهرهای مختلف ایران را به اینصورت بیان کردند:
درشهرها یاستان خراسان و چهارمحال بختیاری مردم با خواندن شاهنامه که درآن پیکار شب و روز و پیروزی خورشید تجسمی حماسی می یابد و به زیبایی بیان می گردد،شب رابه روزمی رسانند.
حافظ خوانی و گرفتن فال از دیوان غزلیات حافظ نیز در همه شهرهای ایران مرسوم شب یلدا است. مردم باور دارندکه حافظِ محبوب ِآنان شب اهریمنی را دیرپا نمی بینند و همواره نوید بخش روشنایی است.
و اما کرمانی ها تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند وقارون درلباس هیزمشکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به شمش طلا تبدیل می شوند و برای آن خانواده ثروت و برکت به همراه می آورند.
پس ازگفتن این آداب و رسوم،خانم برومند- حقوقدان، پژوهشگر شاهنامه- در رابطه باشب یلدا سخنرانی مفصلی انجام دادند
سخنرانی خانم برومند   
با درودی گرم، زادروز مهر درخشنده که نشانه مهربانی، تابندگی و گرمای زندگی است بر شما دوستان گرامی فرخنده و خجسته باد. 
متن یلدا:   
واژه‌ای است سریانی به معنی زایش، میلاد، زادروز و تولد. سریانی از لهجه‌های متداول زبان آرامی است. لهجه‌ای مربوط به قومی سامی نژاد که با قوم آرامی خویشاوند بودند. زبان آرامی یکی از زبان‌های رایج در منطقه خاورمیانه و بین‌النهرین بوده و از زمان ساسانیان که گرایش در به کارگیری الفبای از راست به چپ پدیدآمد وارد زبان فارسی شده و ایرانیان که شب سی‌ام آذر را شب چله می‌خواندند به تدریج نام یلدا را نیز در کنار آن به کار بستند.
شب یلدا یا شب چله بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین است. این شب با انقلاب زمستانی همراه است. خورشید در حرکت سالانه خود در آخر پاییز به پایین‌ترین نقطه افق جنوب شرقی می‌رسد که موجب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی می‌شود.
اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی،‌ خورشید دگرباره به سوی شمال شرقی بازمی‌گردد که نتیجه آن افزایش روشنایی روز و کاهش شب است. به عبارت دیگر در شش ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان در هر شبانه روز خورشید اندکی پائین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد جنوبی خود برسد. از این روز به بعد مسیر جابجایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجدداً به سوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی بازمی‌گردد. این آغاز بازگشت خورشید به سوی شمال شرقی و افزایش طول روز در اندیشه و باورهای مردم باستان به عنوان زمان زایش یا تولد دیگر باره خورشید دانسته می‌شد و آن را گرامی و فرخنده می‌داشتند.
مردم دوران باستان از جمله اقوام آریایی (از هند و ایرانی و هند و اروپایی) که کشاورزی شالوده زندگی آنان را می‌ساخت با توجه به اثر تابش خورشید در رشد و نمو گیاهان، نور خورشید را به عنوان نیرویی زندگی بخش و نماد نیکی و برکت و سر زندگی باور نمودند و تاریکی و شب را مظهر نیروهای بازدارنده و اهریمنی قلمداد کردند. آنان دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند. بدین ترتیب با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور هستی بخش افزونی می‌یابد. آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و آن را ماه تولد خورشید می‌گفتند.
در بسیاری از اقوام باستان، آغاز سال، فصل سرد زمستان بود و در ایران باستان نیز مبدأ سال‌شماری تقویم کهن سیستانی از آغاز زمستان بوده و در دوران فرهنگ کهن اوستایی نیز، سال با فصل سرد شروع می‌شد.
تأثیر یلدا بر اعیاد دیگر اقوام: ایران باستان شب سی‌ام آذر را تولد الهه مهر دانسته آن را مقدس شمرده جشن می‌گرفتند. مراسم تولد میترا همراه با آئین مهر (میترائیسم) از طریق مانویان و نوافلاطونیان مشرق زمین به اروپا رفت. این آئین نخست در روم و سرزمین‌های تحت فرمانروایی آن گسترش یافت.
در روم آئین دیگری به نام ساتورن نیز مورد پذیرش مردم بود. مردم روم هر ساله در 17 دسامبر به احترام سیاره کیوان که ایزد باستانی کشاورزی و زراعت نام داشت جشنی به نام ساتور نالیا بر پا می‌کردند که تا هفت روز ادامه داشت و انقلاب زمستانی را شامل می‌گردید. در واقع کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتور نالیا و زایش میترا درروم باستان از قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آئین مسیحیت به فرمان کنستانتین زادروز مسیح دانسته شد.
کلیسای کاتولیک روم روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید و جشن بزرگداشت تولد عیسی که عهد جدید او را نور و روشنائی جهان می‌نامد جایگزین جشن زاد روز میترا (خدای نور و روشنائی) شد. در واقع کلیسا می‌خواست با تبدیل شب یلدا به شبنوئل و التقاط این دو مناسبت ، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگترین جشن آئین مهر را در خود حل کند.
از هزاران سال پیش تا به امروز در مصر، یونان، قسمت‌های از جنوب روسیه در شب زایش مهر و روز اول زمستان مراسمی در بزرگداشت مقام خورشید، شبیه به مراسم یلداو شب چله برگزار می‌شود. یهودیان،آشوریان،خرم دینان و بسیاری از اقوام دیگر افغان و تاجیک نیز نخستین روز زمستان را با مراسم ویژه‌ای جشن می‌گیرند.
از هزاران سال پیش تا به امروز در مصر، یونان، قسمت‌های از جنوب روسیه در شب زایش مهر و روز اول زمستان مراسمی در بزرگداشت مقام خورشید، شبیه به مراسم یلداو شب چله برگزار می‌شود. یهودیان،آشوریان،خرم دینان و بسیاری از اقوام دیگر افغان و تاجیک نیز نخستین روز زمستان را با مراسم ویژه‌ای جشن می‌گیرند.
این را نیز باید بدانیم که آراستن سرو و کاج در کریسمس هم ریشه در آئین میترا دارد. در ایران باستان کاشتن درخت در طبقات مختلف جامعه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است. در نگاره‌ها و آثار باستانی مانند حجاری‌های دوره هخامنشی در تخت جمشید، نماد درخت و به طور خاص سرو آورده شده است. سرو در باور ایرانیان باستان درختی بوده که پیوندی ویژه با خورشید و زایش مهر داشت همیشه سبز بودن درخت سرو نشان‌دهنده پایداری آن درمقابل سردی و تاریکی و نماد مهر تابان و نشانه نامیرایی، آزادگی و سرافرازی در برابر نیروهای مرگ‌آور بوده است. از این رو در شب یلدا سرو را با نمادهای آئینی دیگر می‌آراسته و گرامی می‌داشتند. آنان در برابر سرو می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک نهال سرو دیگر کشت کنند. نقشی که بر شال‌های ترمه و قلمکاری‌های اصفهان دیده می‌شود شکل سروی است که نوک آن بر اثر وزش باد خم شده باشد. در ایران باستان در ماه دی جشن‌های دیگری نیز بر پا می‌شد که یکی از آنها روز اول دی به نام خرّم روز یا خور روز بوده که به آن دیگان نیز می‌گفته‌اند.
دی یکی از نام‌های خداوند به معنای آفریدگار است. نخستین روز در نامگذاری روزها به نام هرمزد است. در دی ماه به سبب توافق دو نام خداوند، جشنی است که آن را خرم روز نامیده‌اند و آن روز برابری انسان‌ها بوده است.
از آنجا که خداوند برترین پادشاهان دانسته می‌شد، بنابراین، پادشاهان ایران نیز در این روز آئین‌های خاصی داشتند، پادشاه تخت را رها می‌کرد، جامه سپید می‌پوشید و در بیابان بر فرش سپید می‌نشست. وی تمام جلال و شکوه پادشاهی، از جمله گروه نگاهبانان و دربانان را کنار می‌راند و آزادانه به کار مردم می‌پرداخت. در این وضع هر کس از دارا گرفته تا نادار و مردمان از هر طبقه و گروه که بودند بی‌هیچ مانعی به گفتگو با شاه می‌پرداختند و باز گفته‌اند که در این روز شاه با دهقانان و برزگران می‌نشست و غذا می‌خورد و از برادری با ایشان و اینکه پادشاه و رعیت هر دو به یکدیگر نیازمندند سخن می‌گفت این جشن را (نودروز) هم خوانده‌اند زیرا تا (نوروز) نود روز فاصله است. در این روز کارها توسط افراد داوطلبانه انجام می‌گرفت و هیچکس حق امر کردن بر دیگری را نداشت. در این روز جنگ و کشتار، حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود.
در ایران بسیاری از اعیاد و جشن‌ها مناسبت‌های مذهبی داشته یا برگزاری آنها براساس گاه‌شماری بوده و برخی نیز جنبه ملی داشته است. یلدا (تولد مهر) از جمله جشن‌هایی است که با زندگی مردم رابطه تنگاتنگ داشته و دارد. زیرا خورشید نیروبخش زندگی موجودات است و نیروی زندگی را عزیز و گرامی داشتن ، دوست داشتنِ زندگی است و از شوق انسان به زیستن نشان دارد. 
برگزاری آئین مهر:  
 ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو صبحگاهی در دامنه کوه‌های البرز به انتظار باز زاییده شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها و نیایشگاه‌های پیروان آئین مهر به نیایش مشغول می‌شدند و پیروزی مهر و شکستن اهریمن تاریکی را خواستار بودند. زیرا تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در آخرین شب پاییز تاریکی به درازا می‌کشید. ایرانیان شب هنگام گرد هم می‌آمدند، آتش می‌افروختند، نیایش می‌کردند تا اهریمن تاریکی و سرمای سخت دیر نپاید و همراه با شیاطین و نیروهای بدکار از میانه بگریزد.
مردم به رغم اهریمن بدکنش شب یلدا را به خوشی می‌گذراندند. خوان می‌گستردند این خوان را در صفه‌ای بلندتر از زمین می‌چیدند. اسباب نیایش، لوازم عطر و بخور، فرآورده‌های فصل، خوراکی‌های گوناگون و آخرین بازمانده‌های میوه‌های پاییزی خشک و تر و آجیل برخوان نهاده می‌شد و مِیزَد نثار و فدیه اورمزد می‌کردند. کسی که برای پخش کردن خوراکی‌ها گماشته شده بود مِیزَدبان نام داشت یعنی پاینده خوانِ فدیه. امروز مِیزَد به صورت میز و میزدپان به به صورت میزبان در فارسی به جای مانده است. آنچه بر سر خوان (سفره) می‌نهادند همه نماد برکت، شادی و تندرستی بود. میوه‌های فراوان دانه، نیروی باروری را افزون ساخته و انار و هندوانه با رنگ سرخشان نماینده روشنایی در شب تیره بوده‌اند.
از سالیان دور، به روز رساندن شب آخر پاییز و در انتظار دمیدن آفتاب ماندن یا دیدار از بزرگترها، دور کرسی نشستن، شعر خوانی و داستان گویی همراه بوده است. کهنسالان که شاهد دیرنده‌تر طلوع خورشید بودند قصه می‌گفتند و برای دیگران فال می‌زدند. خواندن دیوان حافظ، مثنوی مولانا و شاهنامه، بنابر شرایط اقلیمی و دوستداری مردم، همراه و همراز آنان در شب یلدا بوده و هست. در شهرهای استان خراسان و چهارمحال بختیاری مردم با شاهنامه خوانی که در آن طلوع و دمیدن خورشید به زیبایی و با گوناگون بیان می‌گردد و پیکار شب و روز و پیروزی خورشید، تجسمی حماسی می‌یابد، لبریز از شوق دیدار تا بندگی شکوهمند خورشید، شب را به روز می‌رسانند. حافظ خوانی و گرفتن فال از دیوان غزالیات حافظ نیز در همه شهرهای ایران مرسوم شب یلداست. مردم باور دارند که حافظِ محبوب آنان، شب اهریمنی را دیر پا نمی‌بیند و همواره نوید بخش روشنایی است.
کرما‌نی‌ها تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب ‌می‌آورد. این چوب‌ها به شمش طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده ثروت و برکت به همراه می‌آورند.
این نکته نیز جالب توجه است که در دوران باستان بناهایی برای سنجش رسیدن خورشید به مواضع سالانه و استخراج تقویم ساخته می‌شده که چارتاقی نام داشته است. این چارتاقی‌ها به گونه‌ای طراحی شده که زمان رسیدن خورشید به برخی از مواضع سالانه و نقطه انقلاب زمستانی و آغاز سال نو میترایی را می‌توان به درستی تشخیص داد و تولد خورشید به گونه‌ای ملموس قابل تماشاست.
چارطاقی نیاسر از جمله بناهای ستاره شناسی ایران است. 
تأثیر یلدا بر ادبیات و شعر پارسی:   
شب یلدا کنایه از درازی و سیاهی زلف یار. بلندی و سیاهی شب و حرمان و جدائی از یار است.
 
سعدی: نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست      شب فراق تو هر شب که هست یلدائیست
            باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش       صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
حافظ:   صحبت حکام ظلمت شب یلداست       نور ز خورشید جوی بو که برآید 
خاقانی: همه شب‌های غم آبستن روز طرب است          یوسف روز ز چاه شب یلدا آید 
اقبال لاهوری:اشک خود بر خویش می‌ریزم چو شمع‌ با شب یلدا در آویزم چو شمع 
ناصر خسرو:قندیل فروزی به شب قدر به مسجد    مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا 
وصف روز و شب در شاهنامه فردوسی: 
چو خورشید زرین سپر برگرفت
 
شب تیره رو دست بر سر گرفت 
بینداخت پیراهن مشک رنگ
 
چو یاقوت شد چهر گیتی به رنگ
*      *      *
چو خورشید تابان برآورد پر
 
سیه زاغ پران فرو برد سر
*      *      *
سپیده چو برزد سر از کوه بر
 
پدید آمد آن زر درخشان سپر
*      *      *
چو پیراهن شب بدرید روز
 
پدید آمد آن شمع گیتی فروز
*      *      *
بینداخت آن چادر لازورد
 
بگسترد بر دشت یاقوت زرد
*      *      *
چو خورشید فردا بر‌آرد درفش
 
درفشان کند روی چرخ بنفش
*      *      *
چو افکند خود سوی بالا کمند
 
زبانه برآمد ز چرخ بلند
*      *      *
چو خورشید گشت از جهان ناپدید
 
شب تیره بر دشت لشکر کشید
*      *      *
چو خورشید از چرخ گردنده سر
 
برآورد بر سان زرین سپر
*      *      *
چو خورشید تابنده بنموپشت
 
هوا شد سیاه و زمین شد درشت
*      *      *
چو خورشید رخشنده بگشاد راز
 
به شادی برآمد شب دیرباز
*      *      *
به شبگیر خورشید خنجر کشید
 
شب تیره از بیم شد ناپدید
*      *      *
ز دریای جوشان چو خور بردمید
 
شد آن چادر قیرگون ناپدید
*      *      *
چو خورشید بر گنبد لاژورد
 
سرا پرده‌ای زد ز دیبای زرد
*      *      *
چو تاج خور روشن آمد پدید
 
سپیده ز خم کمان بردمید
*      *      *
چو از کوه بفروخت گیتی فروز
 
دو زلف شب تیره بگرفت روز
*      *      *
از آن چادر تیر بیرون کشید
 
به دندان، لب ماه در خون کنید 
 خرمشاهی: مشخصات رند و رندی 
1-‌ رندی قسمت و سرنوشت ازلی است.
2-‌ اهل خوشدلی و خوشباسی است.
3-‌ میخواره و اهل خرابات است.
4-‌ نظر باز و شاهد باز است.
5-‌ ضد صلاح و تقوی و توبه است.
6-‌ نقطه مقابل زاهد و زهد است.
7-‌ دشمن تزویر و ریاست
8-‌ مصلحت بین و ملاحظه کار نیست.
9-‌ قلندر هم هست.
10-‌ ملامتی است و منکر نام و ننگ است.
11-‌ عاشق است.
12- هنری دیریاب است
13-‌ در ظاهر گدا و راه نشین است و اهل جاه نیست
14-‌ در باطن مقام بالا و افتخارآمیزی دارد.
15-‌ سرانجام اهل نیاز و رستگاری است.
* ایغاغ= مفعولی= سخن‌چین
*‌ اَلَست= ازل
 *‌ حافظ لسان الغیب و ترجمان الاسرار لقب گرفته است
بر روح خواجه فاتحه دمیده و در دل نیت کرده آنگاه دیوان او را می‌گشایند. در اولین شعری که چشم بر آن می‌افتد یا آنکه آخرین غزلی که در صفحه گشوده واقع شده است جواب سوال خود را خواهد یافت و شعر اول از غزل ثانی نیز شاهد آن فال تواند بود. (جداول مخصوص به نام فال‌نامه)
چون آدمی در کاری به شک و تردید مبتلا باشد می‌تواند از کلمات و اشعار خواجه استمداد کند.
*‌ شاخه نبات= کلک حافظ- افواه عوام شاخ نبات را معشوقه حافظ دانند- مطربی در زمان کریم‌خان زند
*‌ شرطه= باد موافق    * شطح= سخن عرفا که عقیده عالمان دین خلاف شرع است: سخنان پریشان       *‌ سودا= 1-‌ سیاهی 2-‌ جنون           *‌ سها= ستاره کم روشنایی           
*‌ سماحت= جوانمردی     *‌ خلاف آمد= خلاف معهود و منتظر   *‌ حضور= اصطلاح عرفانی= حضور رسیدن دل است به حق و دیدن حق در همه احوال      *‌ چار تکبیره= در پایان نماز میت- پایان‌ دادن کار   * جمالش= فریبنده      * جناب= آستانه
*‌ ثلاثه غساله= سه جام شراب که برای رفع خمار سودمند است. * تشریف= جامه‌ای که بزرگی به کسی بخشد.   *‌ پای ماچان= پایین درگاه     *‌ پاریز= چوبی که برای استحکام پشت دیوار شکسته زنند.     *‌ امام خواجه= لقب احترام آمیز
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد