اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

نگاهی اجمالی به زندگی و آثار واندیشه عطار

 

  

همچنین به طبع آن در طبابت نیز سر رشته داشته چنانچه در خسرو نامه میگوید 

 

بمن گفت ای بمعنی عالم افروز         چنین مشغول طب گشتی شب و روز   

همچنین با توجه به اشاراتی که در مصیبت نامه آمده است انقلاب حال او در زمان پزشکی و داروگری دست داده بود  و او آثاری در همان ایام پدید آورد   

مصیبت نامه کاندوه جهان ست            الهی نامه کاسرار عیانست

بدارو خانه کردم هردو آغاز              چگونه زود رستم زین و آن باز  

 سال فوت عطار نیز به درستی معلوم نیست که البته نباید از سال 617ه.ق دیرتر باشد . برخی نوشته اند که او در حمله ی خانمان سوز مغول به نیشابور شهید شد که برای آنهم دلیل تاریخی محکمی وجود ندارد   مدفن او در نیشابور است و در قرن نهم امیر علیشیر نوایی بر تربت او عمارتی ساخت که هنوز پا بر جاست و زیارتگاه خاص و عام است . همچنین افسانه معروفی درباره انقلاب حال عطار موجود است در باره این حادثه جامی چنین آورده است :

گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان مشغول و مشعوف به معامله بود درویشی آنجا رسید و چند بار –شیء لله – گفت  وی به درویش نپرداخت . درویش گفت ای خواجه تو چگونه خواهی مرد ؟عطار گفت چنانکه تو خواهی مرد !درویش گفت تو همچون من می توانی مرد؟عطار گفت بله !درویش  کاسه چوبین داشت زیر سر نهاد و گفت :الله و جان بداد. عطار را حال متغییر شد و دکان بر هم زد و باین طریقه در آمد .

به هر حال نور الدین عبدالرحمن جامی یعنی قدیمیترین کسی از متصوفه  که به زندگی عطار اشاره کرده او را از مریدان شیخ مجدالدین بغدادی معروف به خوارزمی از تربیت یافتگان شیخ نجم الدین کبری شمرده است . اگر چه عطار در ابتدای تذکره الاولیا رابطه خود با مجدالدین بغدادی اشاره کرده است لیکن در آن تصریحی نیست بر اینکه از پیروان و تربیت یافتگان وی باشد به هر حال عطار فسمتی از عمر خود را به رسم ساکنان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر بسیاری از مشایخ را زیارت کرد و در همین سفرها و ملاقات ها بود که به خدمت شیخ مجدالدین رسید و همچنین مشهور است  در پیری شیخ هنگامی بهاءالدین محمد پدر جلال الدین محمد معروف به مولوی با پسر خود رهسپار عراق بود در نیشابور به خدمت شیخ رسید و شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین که در آن هنگام کودکی خردسال بود داد و شاید این سرآغاز آشنایی مولوی با عطار بود عطاری که راه را برای مولوی روشن کرد بگونه ای که مولوی خود را وامدار و دنباله رو او و سنائی میداند و عطار را قدوه عشاق میدانسته  و او را به منزله روح و سنائی را چون چشم او معرفی کرده و آورده است   

عطار روح بود سنائی دو چشم او         ما از پی عطار سنائی آمدیم   

و در توصیف و قدر منزلت شهود عطار آمده  

 

هفت شهر عشق را عطار گشت          ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم   

عطار را باید تکامل بخش راه سنائی دانست چرا با مروری کوتاه بر ادبیات صوفیانه زبان دری معلوم میشود که صوفیه قبل از پیدایش طریقتها  و هم بعد از آن ،شعر را وسیله ای  برای  تعلیم مبادی تصوف و در عین حال تقریر حالت و ادراک خود یافته و از شعر به مثابه وسیله ای برای بیان مطلب تصوف و عرفان استفاده کرده است . صوفیه این مامول را از دو طریق ،شعر غنائی و شعر تعلیمی به انجام رسانیده که کاملترین نمونه ها در آثاری سه تن از صوفیان خراسان :سنائی غزنوی،عطار نیشابوری،و مولانا جلال الدین محمد بلخی بوجود آمد . شعر تصوفی را سنائی آغاز کرد یا به عبارت دیگر به عنوان یک مقوله مشخص عرضه کرد .او در زمینه تقریر مواجید و احساسات روحانی در قسمتی از غزلیات خود نمونه های کامل و موثری که حیات زنده و جوشان تصوف را تصویر میکرد ارائه داد و بعد عطار نمونه های  کامل و پر شورتر و هیجان انگیزتر ی در این زمینه بوجود آورد همچنین او را سوای از وجوه عرفانی می بایست اندیشمندی دانست که برای  خویش رسالتی قائل است  او آگاهانه به منظور پاسداشت و حفظ میراثی که از گذشتگان  باقی مانده است منظومه هایی را آفرید . او در تذکره الاولیا خواسته تا آنچه از عرفان و تصوف تا عصر او باقی مانده است  منظومه های را آفرید .او در تذکرةالاولیا خواسته تا آنچه از عرفان  و تصوف تا عصر او باقی مانده به نوعی نگاه داشته و بنوعی زمینه سلوک را برای کسانی که در عصر او هستند آماده کند . پیش از عطار در عرفان و تصوف سه قربانی بزرگ به چشم میخورد 1.عین القضات2.حلاج3.سهروردی او در حقیقت  مرگ آنها را مرگ حقایق زنده و عریان در سلک فکرت  تصور میکند و به همین خاطر می خواهد سلوک فکرت را آرام نماید و در عین حال که سالک به پیش می رود تصوف بیش از این قربانی تدهد و افکار متعادل را پاس بدارند . سخنان عطار در منطق الطیر به مراتب سنگینتر از عرفای پیش از او بود . او برای ترک عادت گذشته زمینه را با قصه ها و روایت فراهم میکند .عطار سخت تر از حلاج سخن گفته منتها در قالبی که نه معاند و نه عوام و نه حاکم نتواند او را در چنبر قتل و غارت گرفتار سازد به همین دلیل مجموعه آثار الهی نامه،اسرار نامه،منطق الطیر و مصیبت نامه طرح سلوک فکری دیگری است بی آنکه عرفان قربانی دیگری دهد  حرکت بعدی عطار در حقیقت زمینه سازی برای نسل بعد است که این کار با آگاهی تمام انجام داده است.و به تعبیری سنائی منظومه معنا دار عرفان را طرح کرد اما این منظومه  حرکت و روح نداشت و عطار روح را در عرفان و تصوف وارد کرد .زبان سنائی زبان سنگینی بود که هرکس آنرا درک نمیکرد اما عطار آگاهانه این زبان را نرم کرد و میان مردم منتشر کرد و بعد از عطار هرکسی که در حیطه فکر عرفانی سخنی گفته ،متاثر از تفکرات عرفانی عطار است .اما تعهد و رسالت عطار تنها به حفظ سلوک و طی طریق نیست بلکه تعهد او به زیرساخت جامعه را میتوان به نظاره نشست .

عهد عطار عهد فساد و جهل است که دامنگیر مردم ایران شده است و ایرانیان درگیر جنگهای بسیارند در این برهه عطار در جای جای آثارش می توان دید بویژه اینکه  به سبب حرفه و شغلش با مردم بسیاری سر و کار داشته و گوش شنونده دردهای آنهاست و رندی کرده و سخنان اعتراض گونه خود را از زبان دیوانگان بیان میکند.دیوانگان زبان خشم جامعه اند،زبان خشم مردم و عطار که خطاب به ارباب قدرت و زور سخنانی میگوید و چون دیوانه اند شرع و عرف و قانون آنها را از مجازات معاف می داند او جمعی از دیوانگان را اعم از نام آور و گمنام را به خدمت داستانهای خود در آورده و دیوانگان دست ساز بسیاری را نیز به حسب مورد به این جمع افزوده و صف طویلی از دیوانگان را ترتیب داده و جا به جا بی هیچ ملاحظه اپی از آنها  کار کشیده و سخنان طنز گونه  و شطح آمیزی را در دهان آنها گذاشته  و در جای جای اشعارش متذکر شده است  

 

این سخن گر عاقلی گوید خطاست        لیکن از دیوانه و عاشق رواست   

وبیتی در جای دیگر آورده   

آنچه فارغ می بگوید بی دلی            کی تواند گفت هرگز عاقلی  

مصداق این اشعار را می توان شعر ذیل را بر شمرد   

گفت:آن دیوانه بس بی برگ بود            زیستن بر وی بتر از مرگ بود

در شکم نان ،بر جگر آبی نداشت          در همه عالم خور و خوابی نداشت

از قضا یک روز خوار و خجل            سوی نیشابور می شد تنگدل

دید از گاوان همه صحرا سیاه              همچو صحرای دل از ظلم و گناه

باز پرسید او که این گاوان کراست ؟       گفت:این ملک عمید شهر ماست

رفت از آنجا چشمها خیره شده              دید صحرای دگر،تیره شده

بود زیر اسب ،صحرایی نهان               اسب گفتی باز گیرد جهان

گفت:این اسبان را کراست این جایگاه؟      گفت:هست آن عمید پادشاه

رفت لختی نیز آن ناهوشمند                دید صحرایی دگر پر گوسفند

گفن:آن کیست چندینی رمه ؟                  مرد گفت:آن عمید است این همه

رفت لختی نیز چون دروازه دید               ماهوش ترکان بی اندازه دید

گفت مجنون : این غلامان آن کیست؟          وین همه سرو خرامان آن کیست؟

گفت:شهر آرای عیدند این همه                بنده خاص عمیدند این همه

چون درو شهر رفت آن ناتوان                دید ایوانی سرش در آسمان

کرد آن دیوانه از مردی سئوال                کان کیست این قصر با چندین کمال؟

گفت:این قصر عمید است ای پسر             تو که باشی ،چون ندانی این قدر؟

مرد مجنون دید خود را نیمه جان             وز تهی دستی نبودش نیم نان

آتشی در جان آن مجنون فتاد                  خشمگین گشت و دلش در خون فتاد

چون ژنده ای داشت او ،ز سر بر کنده زود        پس به سوی آسمان افکند زود

گفت :گیر این ژنده دستار،اینت غم            تا عمیدت را دهی این نیز هم

همه چیزت عمیدت را سزاست                در سرم این ژنده گر نبود رواست  

اما در ادامه بحث جا دارد اشاره کنم که عطار زوایای نا موزون را موزونیت می بخشید و گویی این هنر اوست .او میانه خوبی با فلسفه ندارد اما عقل در آثار او بسیار به چشم می خورد معتقد است عقل مدار تکلیف است و اگر عقل نبود انبیاء و حضور آنها ضروری نبود پس مدار تکلیف و مسئولیت را عقل میداند و همچنین آزادی و قید را در عقل می یابد عقل قید است و رهایی از این قید عقلانی است و اینچنین است موزونیت بخشیدن به عناصر نا موزون .

عطار فراتر از عهد خود بود او از معدود شاعرانی بود که لب به مدح سنای کسی نگشاد و به سبب صله ایی هنرش را به شاهی یا امیری عرضه نکرد    

 

 من ز کس بر دل کجا بندی نهم            تا هر دون را خداوند می نهم

نه طعام هیچ ظالم خورده ام                 نه کتابی را تخلص کرده ام

همت عالیم ممدوحم بس است               قوت جسم و قوت روحم بس است  

ما حصل این بینش و نگاه آن شد که عطار در طرح خیلی از مفاهیم فلسفی با نگاه عرفانی،پیشاهنگ و پیشتاز بوده است که از جمله آنها مبحث «لا زمان» است که استاد گرامی ام دکتر شفیعی کدکنی بسیار بایسته بدین شرح به آن اشاره داشته است :در مثنوی ما با مقوله های بیرون از عالم حس و تجربه مواجه می شویم که به نوعی می توان به آنها تعبیر«لا زمان »اطلاق نمود اما این تعبیر از مولانا نیست بلکه کسی که آن را مطرح کرد عطار بود به منظور اطلاق به عالم غیب که بیرون از مفهوم زمان است طرحی که در آن عمر و زیست مهدی موعود در کنار زیست مردم عادی تبیین میشود و این گفتار پیامبر اکرم که فرمود:بهشت از بند کفش تو به تو نزدیکتر است  ملموس میشود .

همچنین جا دارد به پشتکار و فعال بودن عطار نیز اشاره داشته باشیم چه در هنگام اشتغال به عطاری و چه در دوره ی اعتزال و گوشه گیری که گویا در اواخر عمر دست داده بود ،و به نظم مثنوی های بسیار و پدید آوردن دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات خود ،و تالیف کتاب نفیس و پر ارزش تذکرةالاولیا سر گرم بود .دولتشاه در مورد آثار او می فرماید:و شیخ را دیوان اشعار بعد از کتب مثنوی چهل هزار بیت باشد از آن جمله 12هزار رباعی گفته و از کتب طریقت تذکرةالاولیا نوشته و رسائل دیگر به شیخ منصوب است ،مثل اخوان و صفا و غیر و ذالک ،و از نظم آنچه مشهور است این است :اسرار نامه،الهی نامه؛ مصیبت نامه،جواهر الذات،وصیت نامه،منطق الطیر،بلبل نامه ،حیدر نامه،شتر نامه،مختار نامه ،شاهنامه،دوازده کتاب نظم است و می گویند 40رساله نظم کرده است و پرداخته اما نسخ دیگر متروک و مجهول است و قصاید و غزلیات و مقطعات شیخ مع رباعیات وکتب مثنوی صد هزار بیت بیشتر است. و غیر از اینها منظوم های دیگری به نام مظهرالعجایب ،هیلاج نامه ،لسات الغیب ،مفتاح الفتوح،بیسر نامه«پسرنامه»و آثار دیگری را نیز به او منصوب کرده اند که به سبب رکاکت الفاظ  و سستی افکار مسلماٌ از عطار نیست.

از میان این مثنوی ها ی عرفانی دل انگیز از همه مهمتر و شیواتر منطق الطیر است که منظومه ایست تمثیلی بالغ بر 4600بیت که از جهت شیوه تلفیق و ترکیب داستان و هم از لحاظ نتیجه که به دست می دهد در خور  توجه و حائذ اهمیت است . موضوع آن بحث طیور از یک پرنده ی داستانی به نام سیمرغ است . که مراد از طیور سالکان راه حق و منظور از سیمرغ وجود حق است . از میان انواع طیور که اجتماع کرده اند هدهد سمت راهنمائی آنها را بر عهده دارد «=پیر مرشد»و آنان را هر یک به به عذری متوسل می شوند «تعریض به دلبستگی ها و علائق انسان به جهان که  هر یک به نحوی مانع  سفرا و به سوی حق میشود »با ذکر دشواریهای راه در طلب سیمرغ به حرکت می افتند و بعد از طی هفت وادی صعب که اشاره است به هفت مرحله از مراحل سلوک «یعنی طلب ،عشق،معرفت،استغناء،توحید ،حیرت،فقرو و فنا» بسیار از آنان به دلایل گوناگون ازای در می آمدند و از آن همه مرغان تنها سی مرغ بی بال و پر و رنجور باقی می ماند که به حضرت سیمرغ راه یافتند ودر آنجا غرق حیرت و انکسار و معترف به عجز و نا توانی و حقارت خود شدند و به فنا نیستی خود در برابر سیمرغ توانا آگاهی یافتند تا بسیار سال بر این بگذشت و بعد از فنا زیور بقاء پوشیدند و مقبول درگاه پادشاه شدند .

 این منظومه عالی و کم نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر  د ر به کار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است که از جمله شاهکار های جاویدان زبان فارسی است . و بیهوده است گفته کسانی که عطار را پرگو می دانند پاره ای از محققین به تاثیرپذیری منطق الطیر از رساله الطیر غزالی و رساله الطیر ابن سینا اشاره داشته اند که میبایست تصریح کرد که مشرب عطار به عنوان یک عارف با مشرب ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی و با غزالی به عنوان یک متکلم متعصب متفاوت است   

مقامات طیور ما چنان است          که مرغ عشق را معراج جان است   

از دیگر منظومه های عطار مصیبت نامه است که همانطور که از نام این اثر هویداست در حقیقت درد نامه است که مشتمل است بر گرفتاریهای روحانی سالک و حکایت فرعی دیگری که غور در آنها به جای خود خالی از نتیجه نیست . عطار در ای سیاحت نامه عرفانی ،از روح به عنوان «سالک فکرت» یاد میکند که سلوک خود را از عالم غیب آغاز می نماید و با راهنمایی پیر از همه مراحل می گذرد . در این اثر پیر رمزی از انسان کامل و سالک رمزی از فکرت قلبی است . سالک در طی سلوک از عالم علوی شروع می کند و از همه مراتب عبور میکند همه جا درد خود را که کشف حقیقت است مطرح می کند از مرتبه ملایکه و انبیاء میگذرد ولی هیج جا به مطلوبش راه نمی یابد و چون به آستان محمد (ص )راه می یابد و اسرار الی الله را از زبان او می شنود و مراحل سیر انفاس عالم را از او می آموزد و به سیر دیگر که در واقع رمزی از سفر فی الله است رهنمون می شود در این قصه نیز، گفت و شنود سالک با پیر و بعد از آن با ملائک و انبیاء با تمام عوالم که از آنها عبور می کند ،مشحون از دقایق طریقت و در عین حال آکنده از قصه ها و تمثیلات جالب و عبرت آموز و زیباست . داستان نوعی مسافرت پر حادثه و و روحانی است که شاعر در نقل جزئیات آن ،اسرار سفر الی الله را بدانگونه که در آثار و عقاید صوفیه مطرح است به بیان می آورد . دکتر احمد خاتمی در باب ارتباط منطقی میان الهی نامه،منطق الطیر و مصیبت نامه آورده است :اگر قرار است سالک فکرت مصیبت نامه را آنطور که باید و شاید بشناسیم به نظر می رسد باید بحث را از الهی نامه شروع کرد و پس از آن به منطق الطیر پرداخت که در نهایت در مصیبت نامه تبدیل به سالک فکرت می شود . در این 3 مثنوی به نظر به هم پیوسته در الهی نامه یک شکل شریعتی را در منطق الطیر یک شکل طریقتی را و در مصیبت نامه یک شکل حقیقتی را از نظر سیر و سلوک عرفانی عطار می توان جستجو کرد بنابرین می توان گفت الهی نامه مقدم بر منطق الطیر و منطق الطیر مقدم بر مصیبت نامه است که البته نباید از نظر دور داشت که پیوستگی افکار و اندیشه های عطار در گذشته پیش از او هم سابقه داشته است.

از آثار دیگر او می توان به الهی ناه اشاره داشت که مجموعه ایست از قصه های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیز هایی بر آمده اند که حقیقت آن با آنچه عامه  مردم میفهمند تفاوت دارد . طی این گفت و شنود هر کدام برای اثبات نظر خود قصه و تمثیلی می آورند و سر انجام پدر فرزند را مجاب میکند و آنها نیز به بیهودگی هوسهای کودکانه خود پی میبرند . آرزوهای این فرزندان که هر یک نماینده یک گروه یا یک نحله فکری است  وقتی از جانب وی مورد تفسیر و تحلیل قرار می گیرند پوچ بودن آنها آشکار می شود ؛دختر شاه پریان ،سحر و جادو،آب حیات،انگشتر سلیمان و کیمیا که همه از تعلقات دنیوی هستند و انسان را از توجه به حق باز می دارد

اما از دیگر آثار به غایت حسن عطار کتاب تذکرة اولیاست که از کتب مشهور پارسی و از جمله  ماخذ  معتبر در شرح احوال مشایخ صوفیه است که سر گذشت96تن از اولیاء و مشایخ را با ذکر مقامات و مناقب و مکارم اخلاق و نصایح و مواعظ و سخنان حکیمانه آنها آورده است. پیش از او در کتاب کشف المحجوب هجویری و طبقات الصوفیه عبدالرحمن سلمی نبز چنین کاری صورت گرفته است . گر چه این دو کتاب  به علت قدیمیتر بودن همیت دارند ولی تذکرة الاولیا عطار نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است.  

در انتها جا دارد اشاره ای اجمالی نیز به  اسرار نامه داشته باشیم به سبب فصل تمایزی که با دیگر آثار عطار دارد و آن تعلیم مستقیم و بلا واسطه به مخاطب است این اثر از حیث ترتیب مطالب به مخزن اسرار نظامی شبیه است و مانند مخزن الاسرار به دنبال خطاب مستقیم بر سبیل تمثیل به نقل حکایت مناسب می پردازد .

در کل عطار در تصوف شیوه میانه را اتخاذ کرده است نه زهد خشک سخنش را ملال انگیز و بی روح کرده و نه چاشنی کلام خوش طبعی شعرش از ژرفای عرفانش کاسته .تصوف عطار بر خلاف برخی از نحله های عرفانی از راه شریعت جدا نمی شود  ظاهرا همین امتیاز است که در سخن او تاثیر ویژه ای نهادینه است که عرفان او حتی در مذاق کسانی که که داعیه شریعت دارند و از گستاخی  برخی از صوفیان اهل طریقت می پرهیزند  نیز گواراست . او را به  حق از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نامی تاریخ ادبیات ایران است . کلام ساده و گیرنده او که با عشق سوزان همراه است همواره سالکان راه حقیقت را چون تازیان شوق به جانب مقصود راهبری  کرده است.وی برای مقاصد عالیه عرفانی خود بهترین راه را که آوردن کلام بی پیرایه ی  روان و خالی از هر گونه آرایش و پیرایش است ،انتخاب کرده است  و قدرت کم نظیر او در زبان شعر بوی این توفیق را بخشیده که در آثار اصیل و واقعی خود این سادگی و روانی را با فصاحت همراهی کند توجه به تمثیلات گوناگون و ایراد حکایات مختلف هنگام طرح یک موضوع عرفانی ،مقاصد معتکفان خانقاه ها را برای مردم عادی بیشتر روشن می کند بگونه ای که جامی در مورد او میگوید:

آنقدر اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید که در مثنویات و غزلیات وی مندرج یافته ،در سخنان هیچ یک از این طایفه یافته نمی شود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد