اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است " :

 

 

 

روزی که در جام شفق، مل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید

****

شید و شفق را چون صدف در آب دیدم

خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم

****

خورشید را بر نیزه؟ آری این چنین است

خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است

****

بر صخره از سیب زنخ بر می توان دید

خورشید را بر نیزه کمتر می توان دید

.......

فریادهای خسته سر بر اوج میزد

وادی به وادی، خون پاکان موج میزد

****

بی درد مردم ما خدا، بی درد مردم

نامرد مردم ما خدا، نامرد مردم

****

از پا حسین افتاد و ما بر پای بودیم

زینب اسیری رفت و ما بر جای بودیم

****

از دست ما بر ریگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

****

نوباو گان مصطفی را سربریدند

مرغان بستان خدا را سربریدند

****

در برگریز باغ زهرا برگ کردیم

زنجیر خاییدیم و صبر مرگ کردیم

****

چون بیوه گان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان این خون تا قیامت ماند بر ما

****

روزی که در جام شفق مل کرد خورشید

بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید

 

" علی  محمد دامغانی "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد