اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" چه می توان گفت از خورشید روز عاشورا ؟ " :

چه می توان  گفت از از صحرایی که خورشید عاشورا با پرتوایی زعفران رنگ ، بر تمامی دشت

 نینوا گسترده شد .

از کودکی چندماهه که در دامان پدر می نالد ، چه می توان گفت از تیری سه شعبه که برگلوی

 نازک کودکی معصوم خورد .

از دختری سه ساله که از غم واقعه رفته بر پدر ش ، تازیانه می خورد از دختری که از غم از

دست دادن پدر ، دست  از دنیا کند و بر دامان خاک آرمید و سخن می گوید از دختری که

 آفتاب عطش تشنگی اش را بیشتر می کرد و تشنگی را تحمل نکرد و اشک عمو را درآورد و

 از عمویی که با گام های استوار با لبانی تشنه بر سرچشمه رفت اما آب ننوشید که می داند

که برکودکان خیمه های حرم سوخته و غارت شده چه گذشت .

کربلا یعنی خون ، خونی که با عاشقان حسین در راه حسین ریخته شد.

کربلا یعنی صحرای عطش تشنگی کودکان حسین ، یعنی ایثار و شجاعت و رشادت عمو ،

کربلا یعنی خیمه های نیمه سوخته ، شاهدی تا به ابد بر ظلمی که رفت ...

صحرایی که پرتوهای خورشیدش و دشت خون ، دشت لاله های پرپر ،تا همیشه تاریخ لاله ها

سبز می مانند ...

( میترا سالاری ، سوم علوم ریاضی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

نظرات 2 + ارسال نظر
آتوسا دلاوری پنج‌شنبه 14 آبان 1394 ساعت 22:57

چه زیباست ، احسنت

مینا شمخانی جمعه 15 آبان 1394 ساعت 06:53

سلام استاد ارجمند :

لطفا از شعرها و متن های ادبی تان برای ما مطالبی

ارائه فرمایید . تشکر

سلام : حتما ، خواهر خوبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد