ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به نام خداوندی که سردار عشق را آفرید
حسین در میدان جنگ همچون خورشیدی با اشعه های نورانی و آتشین خودابرهای سیاه
و غبارآلود را می درید و یکی پس از دیگری را مهمان گور می کرد زیبایی عاشورا در
دستان حسین بود .
ظهر هنگام خدا عاشقش حسین را صدا زد : او حیران ماند ، دیگر نه جنگی می شناخت
نه میدان جنگی و نه یارانی . با تیرباران رو به پروردگارش قائم شد .
آن لحظه برایش به غیر از خدا احدی نبود و باران های تیر برایش مثل نسیمی روح بخش
شده بود .
جنگ حسین با دشمنان اوج جوانمردی و دلاوری بود غروب عاشورا تنها گفت : آیا کسی هست
که مرا یاری کند ؟ در واقع او عالم را برای رستگاری صدا می زد و در همان هنگام رو به
سوی معبود حرکت کرد . آن زمان که کربلا شهر بلا شد و اما زینب ( س ) همچو کوهی استوار
نظارگر شجاعت برادر بود .
نتیجه : محرم و عاشورا یعنی آغازگر تبلور عشق خدایی
( فرزانه علیزاده ، سوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام )
ای کسی که عشق حسین ( ع) را قدیمی می دانی
بیا و لحظه ایی بیندیش که حسین ( ع) برای چی
با اقلیت یارانش قیام کرد و راه حسین ( ع ) را بشناس
بعد قضاوت کن . تنها به کرسی قضاوت رفتن ، حتما
راضی برمی گردی
این حسین کیست که همه عالم دیوانه اوست
این چه چه شمعی که همه پروانه به گرد اوست
من هم زمانی ، منکر عشق حسین بودم و حال چون
راهش را شناختم ، دلباخته راهش هستم .
شاید بگویید گرسنه نشدی که عاشقی یادت برود
اما من هم از قشر بی دردم
اما عنایت خدا مرا با حسین ( ع) آشنا کرد و حال هم
باهمه ی ثروتی که دارم ، در برابر یک قطره خون
حسین قابل قیاس نیست
گفتنی نیست باید بهش برسی
خوش به حال تان برادر ، که حسینی شدید
حسین ( ع) خودش راهیانش را انتخاب می کند همان طور که حرّ را انتخاب کرد