ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود، تمام مرثیه ها را مرور کرد
**
ذهنش ز روضه های مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
**
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
**
در اوج روضه، خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
**
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
**
باز این چه شورش است که در جان واژه هاست
شاعر شکست خورده توفان واژه هاست
**
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
**
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون، بدنی را رها کشید
**
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید...
***
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن...
**
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن...
**
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...
سیدحمیدر ضا برقعی
بسیار زیبا
قالب جدید مبارک
سپاسگذارم
بسیارزیبا
ممنون از خواهرخوبم
زندگی را سوار بر گلبرگ های شقایق در تند باد زندگی
زیبا دیدم :