اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" بازم دلم بهانه کرده ، بهانه بوسه بر قبر شش گوشه کرده " :

خورشید روز دهم دیگر وسط آسمان جای گرفته است .

امام حسین ( ع) به خیمه گاه آمد و با اهل بیت وادع کرد ؛ خورشید سوزان برسرمبارزان

 می تابید دشت را غباری از غم  فرا گرفته بودکه هرلحظه رایحه بهشت به آن ها نزدیک 

و نزدیک تر می شد و مجاهدان را به سوی خود فرا می خواند . 

نبردآغاز شده بود ، گویی در آن میدان باران سرخ می بارید تنها تفاوتش این بود که باران

 از جنس خون بود نه آب .

لحظه به لحظه از تعداد یاران 72 تن کاسته می شد... دیگر امام تنها شده ، نه برادری نه

یارانش ، حلقه محاصره سپاه دشمن تنگ تر .....

باران تیرها روان و امام بی سلاح ..... به سویش هجوم آوردند ، آه از دل زینب برفراز

قتلگاه بر تل ایستاده و نظلره می کرد و قطرات خون برادر که به آسمان روانه می شد .

آفتاب عاشورا غروب کرد بی حسین

خیمه های تاریک را شعله های آتش کین رو شن کرد و صورت های به خاک نشسته را

اشک ها می شست.....

پاهای کوچک رقیه ( س) آغشته به خاکی که پدر را با خود برد

پاهایی که آشنا به خار بیابان ، آشنا به جفای ستمکاران و یاد پدر را با خود برد .....

( فاطمه نظری ، دوم علوم تجربی ، دبیرستان شیخ الاسلام )

نظرات 1 + ارسال نظر
عاطفه روحانی نژاد شنبه 23 آبان 1394 ساعت 18:34

آه از دل زینب ( س ) و رقیه ( س )

بله

حتی گذر زمان نیز قادر نیست این اندوه را با خود ببرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد