اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

( طنز جبهه 1 ) :

   

  چند تاعراقی دستمال سفید تکان می دادند که اسیر بشوند و من هم که چند تا کلمه

عربی شنیده بودم ، بادست اشاره کردم بیایید و داد می زدم " امشی " " امشی " (بروید )

بیچاره ها هاج  و واج مانده بودند چکارکنند . باید بیایند یا بروند ! دستهایشان راگذاشتن

رو سرشان و همان جا نشستن . " شادی روح شهدا صلوات "

نظرات 1 + ارسال نظر
نرجس راضی منش چهارشنبه 9 دی 1394 ساعت 23:27 http://www.p14masom.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد