اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" آفتاب پنهانی " :

 

 

طلوع می‌کند آن آفتاب پنهانی

ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی

**

دوباره پلک دلم می‌پرد، نشانه ی چیست؟

شنیده‌ام که می آید کسی به مهمانی

^^

کسی که سبزتر است از هزار بار بهار

کسی، شگفت کسی، آن چنان که می دانی

**

کسی که نقطه ی آغاز هر چه پرواز است

تویی که در سفر عشق خطّ پایانی

^^

تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند

بیا که صاف شود، این هوای بارانی

**

تو از حوالی اقلیم هر کجا آباد

بیا که می رود این شهر رو به ویرانی

^^

کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق

بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی

**

سپیده می زند از مشرق زمین هر روز

نفس شماره زند، پس چرا نمی آیی

 

" دکتر قیصر امین پور "

نظرات 1 + ارسال نظر
نگان جمعه 11 دی 1394 ساعت 16:16 http://www.negan-1.blogsky.com/

این واقعیه؟؟؟؟؟؟؟

بله ، واقعی است .در مراسم نماز دروبین های صحن که همیشه در حال ضبط حرکات

طواف کنندگان و نمازگزاران است ، متوجه شخصی می شوند که نورانی است و

حالاتی شبیه شیشه شفاف است نظرشان را جلب می کند .

و این که دیگران حضور این شخص را در کنار خود حس نمی کردند . مثل این که او را

نمی بینند ! به صحن مراجعه می کنند اما کسی را نمی بینند و فقط دوربین ها عکسش را ضبط

کرده بودند !

مثل این که امام خودشان می خواستند نیروی های امنیتی او را ببینند !

این عکس مربوط به دو سال پیش است که در سایت آمده بود .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد