اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 2 ) :

  بعد از بمباران از دستشویی صدای ناله می آمد منتظر شدم بیاد بیرون ببینم کیه و 

چش شده !  ترکش خورده بود !

 باچفیه رانش رو بستم و لنگان لنگان بردمش بهداری ، دکتر با تعجب به شلوارش

نگاه می کرد نمی دانست ترکش چطوری به پاش خورده ، ولی شلوار سالم مانده !

" شادی روح شهدای بهداری صلوات "

نظرات 6 + ارسال نظر
زهرا جمعه 25 دی 1394 ساعت 21:47 http://www.p14masom.blogfa.com

چه جالب

فرهنگ جمعه 25 دی 1394 ساعت 22:08 http://www.2kooleposhti.blogsky.com

با حال بود

فرهنگ جمعه 25 دی 1394 ساعت 23:54

سلام رویا جان شما هم لینک شدین

ستاره نرجس شنبه 26 دی 1394 ساعت 21:31

سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم

اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم

اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم

اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !

گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !

دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم


قیصر امین پور


نرجس یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 23:32 http://www.p14masom.blogfa.com

با داده قناعت کن و با داد بزی


در بند تکلف مشو، آزاد بزی


در به ز خودی نظر مکن، غصه مخور


در کم ز خودی نظر کن و شاد بزی

رودکی [لبخند]

شگفت انگیزه!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد