اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" زیر باران باید رفت............. " :

 

 



هر کجا هستم ، باشم،



آسمان مال من است.



پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.



چه اهمیت دارد



گاه اگر می رویند



قارچهای غربت؟





من نمی دانم



که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.



و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.



گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.



چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.



واژه ها را باید شست .



واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.





چترها را باید بست.



زیر باران باید رفت.



فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.



با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.



دوست را، زیر باران باید دید.



عشق را، زیر باران باید جست.



زیر باران باید بازی کرد.



زیر باید باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت



زندگی تر شدن پی در پی ،



زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون"است.







آب در یک قدمی است.

 

سهراب سپهری

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا شنبه 3 بهمن 1394 ساعت 23:36 http://www.p14masom.blogfa.com

آب نطلبیده مراد است

باور کن ، همیشه هست به وسعت تمامی

تاریخ انسانیت

از آن زمانی که آب مهر فاطمه الزهرا ( س )

شد و شاید از آن زمانی که آب شط را بر

خاندان رسول خدا بستند

آب همیشه مراد دل عاشقان وادی نور است

باور کن .

وقتی ضریح خیس و گریان ابوالفضل عباس ( ع)

را لمس می کنی و شاید

زمانی که ضریح بی تابی رقیه ( س ) را در

دستانت می گیری و او می گوید : "

بمان ، تنهایم ، تو رایحه ی بابا را می دهی

من تنهایم ، تنهای تنها .............. "

رویا سادات احمدی دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 08:06 http://www.p14masom.blogfa.com

خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن.
از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟
خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست...


نیما یوشیج

رویا گربندی سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 17:56 http://www.p14masom.blogfa.com

ای همت هستی زتو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده

آنچه تغیر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی

ما همه فانی و بقا بس تراست
ملک تعالی و تقدس تراست

هر که نه گویای تو خاموش به
هر چه نه یاد تو فراموش به

ای به ازل بوده و نابوده ما
وی به ابد زنده و فرسوده ما

پیش تو گر بی سر و پای آمدیم
هم به امید تو خدای آمدیم

یارشو ای مونس غمخوارگان
چاره کن ای چاره بیچاره‌گان

قافله شد واپسی ما ببین
ای کس ما بیکسی ما ببین

بر که پناهیم توئی بی‌نظیر
در که گریزیم توئی دستگیر

جز در تو قبله نخواهیم ساخت
گر ننوازی تو که خواهد نواخت

درگذر از جرم که خواننده‌ایم
چاره ما کن که پناهنده‌ایم

نظامی

[گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد