اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" از کجا بفهمیم دیگران ما را دوست دارند ؟ ( 1 ) " :

               

   از کجا بفهمیم دیگران ما را دوست دارند ؟

 

                                  چقدر خواهان دارید ؟

 

حتی درون گراترین افراد هم نیاز دارند که حداقل یک نفر آن ها را دوست بدارد . اگربه افرادی

که درنظردیگران دوست داشتنی هستند ، دقت کنید متوجه خواهید شد که آن ها ویژگی های

رفتاری دارند که در تمامشان مشترک است . اگرشما هم یکی از این ویژگی ها را دارید ، فرد

دوست داشتنی در نظر دیگران محسوب می شوید .

 

               وسط بحث نمی پرید 

 

اگراز آن گروه از افرادی هستید که در مورد هر بحث با موضوعی دیگران را با نظرات غیر

مستندتان غافلگیر نمی کنید ، باید بگوییم شخصیت دوست داشتنی دارید . اگر اجازه می دهید

که دیگران در مورد خودشان حس خوبی داشته باشند و کمتر صحبت می کنید ، باعث می شوید 

افراد مختلف به دنبال شنیدن تجربه ها یا پیشنهاداتتان باشند .

اگر بدون اجازه وارد بحث دیگران نمی شوید در مورد امور شخصی افراد مختلف بیش از

کنجکاونیستید ، مطمئن باشید که شخصیت محبوبی بین بقیه دارید . ...........

نظرات 5 + ارسال نظر
شاهپرک سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 09:00

الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

به میخانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

میی ده که چون ریزیش در سبو
بر آرد سبو از دل آوز هو

از آن می که در دل چو منزل کند
بدن را فروزان تر از دل کند

از آن می که چون چشمت افتد بر آن
توانی در آن دید حق را عیان

از آن می که گر عکسش افتد به باغ
کند غنچه را گوهر شب چراغ

از آن می که گر عکسش افتد بجان
توانی بجان دید حق را عیان

از آن می که گر شب ببیند بخواب
چو روز از دلش سر زند آفتاب

میی صاف ز آلودگی بشر
مبدل به خیر اندرو جمله شر

می معنی افروز و صورت گداز
میی گشته مجنون راز و نیاز

میی از منی و تویی گشته پاک
شود جان ، چکد قطره ای گر به خاک

چشی گر از این باده کوکو زنی
شوی چون از او مست هوهو زنی

میی سر به سر مایه عقل و هوش
میی بی خم و شیشه در ذوق و جوش

بیا ساقیا می به گردش درآر
که می خوش بود خاصه در بزم یار

میی بس فروزانتر از شمع روز
می و ساقی و بادهٔ و جام سوز

میی کو مرا وارهاند ز من
ز آئین و کیفیت ما و من

از آن می حلال است در کیش ما
که هستی و بال است در پیش ما

از آن می حرام است برغیرما
که خارج مقامست در سیر ما

میی را که باشد در او این صفت
نباشد به غیر از می معرفت

تو در حلقه می پرستان در آ
که چیزی نبینی به غیر از خدا

بگویم که از خود فنا چون شوی
ز یک قطره زین باده مجنون شوی

بشوریدگان گر شبی سر کنی
از آن می که مستند لب تر کنی...

رضی‌الدین آرتیمانی

مهدی سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 09:50 http://spantman.blogsky.com

هیشکی مارو دوست نداره

زهرا سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 16:50 http://www.p14masom.blogfa.com



خواهرخوبم شما خودتان گل هستید . ممنون

ســـلامــ
دوست عــزیز این وبتون همـ با افتخار لینک شـد

دریچه ای رو به هنر و فرهنگ سه‌شنبه 11 خرداد 1395 ساعت 23:00

طفیل هستی عشقند آدمی و پری

ارادتی بنما تا سعادتی ببری

بکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباش

که بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنری

می صبوح و شکرخواب صبحدم تا چند

به عذر نیم شبی کوش و گریه سحری

تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار

که در برابر چشمی و غایب از نظری

هزار جان مقدس بسوخت زین غیرت

که هر صباح و مسا شمع مجلس دگری

ز من به حضرت آصف که می‌برد پیغام

که یاد گیر دو مصرع ز من به نظم دری

بیا که وضع جهان را چنان که من دیدم

گر امتحان بکنی می خوری و غم نخوری

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن

که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری

به بوی زلف و رخت می‌روند و می‌آیند

صبا به غالیه سایی و گل به جلوه گری

چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی

که جام جم نکند سود وقت بی‌بصری

دعای گوشه نشینان بلا بگرداند

چرا به گوشه چشمی به ما نمی‌نگری

بیا و سلطنت از ما بخر به مایه حسن

و از این معامله غافل مشو که حیف خوری

طریق عشق طریقی عجب خطرناک است

نعوذبالله اگر ره به مقصدی نبری

به یمن همت حافظ امید هست که باز

اری اسامر لیلای لیله القمر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد