اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

حضور قلب، روح نماز ) قسمت دوم ) :

یاد خدا علت تشریع نماز(بخش دوم و پایانی)


    
    در بخش نخست این نوشتار اهمیت و راه‌های حضور قلب بررسی شد. اینک در بخش دوم و پایانی حضور قلب از منظر احادیث مورد تحلیل و بررسی قرار می‌گیرد.
***
احادیث

احادیث بسیار زیادی در مورد اهمیت حضور قلب در نماز رسیده است که به حد تواتر می‌رسند. نمونه‌هایی ذکر می‌گردد:
1) فیض کاشانی(ره) در تفسیر آیه شریفه «وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا کُسالى‏» (نساء ـ 142) (و چون به نماز برخیزند با کسالت برخیزند) می‌فرماید: مقصود از کسالی مستی خواب است چنانچه در حدیث شحام خواهد آمد و همچنین  مستی فرو رفتن در تفکر در امور دنیاست، به گونه‌ای که به آنچه که در نماز می‌گوید تعقل نکند.
2) پیامبراکرم(ص) فرموده اند: «مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ وَ لَمْ یُحَدِّثْ فِیهِمَا نَفْسَهُ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ»: (اگر کسی دو رکعت نماز گذارد و نفس خود را به هیچ چیز از امور دنیا مشغول نسازد، خداوند گناهانش را می‌آمرزد). (بحار الأنوار، ج‏81، ص 249)
و مانند حدیث بالا این حدیث است که:
عَنْهُ(ص) قَالَ‏: «إِذَا قَامَ الْعَبْدُ لِلصَّلَاهًْ فَکَانَ هَوَاهُ وَ قَلْبُهُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى انْصَرَفَ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ‏» (زمانی که بنده‌ای به نماز می‌ایستد در حالی که اندیشه و میلش به سوی خداوند می‌باشد، نمازرا به پایان می‌رساند در حالی که همانند روزی است که از مادر متولد شده است). (‏مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص59)
از این دو حدیث ارزش حضور قلب در نماز و کنترل خواطر در این فریضه مهم دانسته می‌شود به گونه‌ای که پاداش غفران گناه برای آن در نظر گرفته شده است اما افسوس که هنگام نماز خواطر در گذشته و آینده و کارهای دنیایی می‌باشد.
3) قال رسول الله(ص) «یا أَبَا ذَرٍّ رَکْعَتَانِ‏ مُقْتَصَدَتَانِ‏ فِی‏ التَّفَکُّرِ خَیْرٌ مِنْ قِیَامِ لَیْلَةٍ وَ الْقَلْبُ سَاه» (حسن بن فضل، طبرسى، مکارم الاخلاق، ص465) (ای اباذر؛ دو رکعت نماز مختصر و با تفکر بهتر است از یک شب نماز بدون حضور قلب).
حدیث بالا مانند این حدیث است که پیامبر(ص) به روایت زید بن على، از پدرانش، فرمودند: «دو رکعت نماز سبک با تفکر (و شناخت و توجه)، بهتر است از نماز خواندن یک شب تمام». (الحیاهًْ، ج 1، ص 203) البته عبارت «الْقَلْبُ سَاه» در حدیث قبلی آمده است که می‌تواند قرینه‌ای برای این حدیث باشد.
در حدیث مذکور هم روی تفکر تأکید شده و نماز قلیل با تفکر از نماز کثیر بدون تفکر افضل است و دلیل این تفاضل و برتری هم این است که حضور قلب و تفکر روح نماز و اصل در نماز می‌باشد.
شیخ حر عاملی(ره) در تفسیر این حدیث گوید که: این تفکر مخصوص تفکر در معانی قرائت و اذکار می‌باشد.  (شیخ حرعاملى، هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام، ج،3، ص23) به علت تفکر و حضور قلب در نماز می‌باشد که پیامبر(ص) فرمودند: «إن الرجلین من أمتی یقومان فی الصلاة و رکوعهما و سجودهما واحد و إن ما بین صلاتیهما مثل ما بین السماء و الأرض» (بحار الأنوار، ج‏81، ص249) ( دو نفر از امت من به نماز برمی خیزند و رکوع و سجود آنها یکسان است اما تفاوت نماز آن دو از حیث شرافت به اندازه فاصله بین آسمان و زمین است)
از کارکردهای خواطر، تفکر و اندیشه می‌باشد که با جهت دهی خواطر می‌توان از برکات تفکر استفاده کرد. ورام بن أبی فراس در این زمینه گوید که «خداوند متعال به اندیشیدن و تدبر در موارد بی شمارى از قرآن مجید، امر کرده، و اندیشمندان را مدح گفته و فرموده است: «... الّذین‏ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا» (آل عمران ـ 190) (کسانی که تفکر می‌کنند در خلقت آسمان‌ها و زمین و می‌گویند پروردگارا آسمان‌ها و زمین را بیهوده نیافریدی) و در جای دیگری در اهمیت تفکر از لقمان حکیم چنین آورده است: «لقمان(ع) زیاد تنها مى‏نشست و اربابش مى‏آمد و مى‏گفت: لقمان زیاد تنها مى‏نشینى اگر با مردم همنشینى کنى، انس بیشترى خواهى داشت، لقمان مى‏فرمود: تنهایى زیاد، براى اندیشه سودمندتر است، و زیاد اندیشیدن راهنماى راه بهشت است». (محمد باقر مجلسی، بحار‌الانوار، ج13، ص422)
4) امام زین العابدین(ع) فرمودند: انسان نماز مى‏گزارد، در حالى که شش یک بلکه ده یک آن را هم براى او نمى‏نویسند، براى انسان از نماز همان مقدار را که از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نویسند. (عوالی اللئالی، ج 1، ص 324)
مضمون دو حدیث ذیل شبیه حدیثی است که ذکر شد:
الف) در«مستدرک» از «لب الباب» قطب راوندی(ره) حدیثی را نقل کرده که در آن پیامبر(ص) می‌فرماید: خداوند نماز کسی را که حضور قلب ندارد نمی‌پذیرد. (مستدرک الوسایل، ج 3، ص 59)
ب) وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهما السلام أَنَّهُمَا قَالا: «إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَیْهِ مِنْهَا فَإِذَا أَوْهَمَهَا کُلَّهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهَهُ‏» (دعائم الإسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الأحکام، ج‏1، ص158و  محدث نورى، ‏مستدرک الوسائل) (امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند: از نماز شخص آن مقداری مقبول است که با حضور قلب بجا آورده است و اگر در تمام نماز غافل باشد، نماز قبول نشده و آن را به صورت شخص می‌زنند)
ادعای اجماع شده است بر اینکه براى انسان از نماز همان مقدار را که از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نویسند و این اجماع صحیح به نظر می‌رسد زیرا که:
اولاً) خداوند می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ» (نساء ـ 82) (آیا در قرآن نمی‌اندیشند) و تدبر بدون واقف شدن بر معنا متصور نیست.
ثانیاً) «وَ أَقِمِ الصَّلاهًْ لِذِکْرِی» (طه ـ 14.) (نماز را برای یاد من به پا دار) و غفلت با ذکر و یادآوری در تضاد است. و به همین علت فرموده: «وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلِینَ» (اعراف ـ 205)
ثالثاً) «حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ» (نساء ـ 43) نهی از نماز خواندن شخص مست می‌باشد و مستغرق در هم و غم دنیا به منزله مست می‌باشد.
رابعاً) کلام پیامبر(ص) «المصلی یناجی ربه» (بحارالانوار، ج 68، ص 216) (نمازگزار با پروردگارش مناجات می‌کند) مناجات با غفلت تحقق پیدا نمی‌کند. (نظام الدین حسن نیشابورى، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج5، ص108)
5) امام عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْن(ع)‏ یک روز نماز می‌خواند و رداء از سر یک شانه‏اش افتاد آن را درست نکرد تا از نمازش فارغ شد یکى از اصحابش از این موضوع از وى پرسش کرد فرمود واى بر تو آیا می دانى برابر کى ایستاده بودم‏، همانا نماز بنده قبول نمى‏شود مگر آن نمازى که با قلب خود آن را به جاى آورد، آن مرد گفت: ما هلاک شدیم، فرمود: هرگز! خداوند به وسیله نافله‏ها آن را کامل مى‏کند. (الخصال، ج 2، ص 517)
و شبیه حدیث مذکور این حدیث می‌باشد:
عن زرارة قال قال أبو جعفر(ع): «إذا قمت فی الصلاة فعلیک بالإقبال على صلاتک فإنما یحسب لک منها ما أقبلت علیه و لا تعبث فیها بیدک و لا برأسک و لا بلحیتک و لا تحدث نفسک» (الوافی، ج 8، ص 843) (امام باقر(ع) فرمودند: در حال نماز، به معنى و حقیقت نماز توجه کن. از هر نمازى، آن قسمت را به حساب مى‏آورند که با تمام دل و جان به آن توجه کرده‏اى. در اثناى نماز، با دست و سر و ریش خود بازى مکن. با خودت فکر مکن)
علّامه بحرالعلوم طباطبائى(ره) در این مورد فرموده اند:
و لَیسَ لِلعَبدِ بِها ما یُقبَلُ إلّا الَّذِى کَانَ عَلَیهِ یَقبِلُ
(الدرهًْ النجفیهًْ، ص155)
(به مقداری که حضور قلب و اقبال در نماز وجود دارد، پذیرفته می‌شود)  
توجه نکردن امام(ع) به رداء خود در حین نماز، نشان‌دهنده خضوع و خشوع بالای حضرت می‌باشد. خشوع در نماز دو نوع است:
الف) خشوع دل، و آن عبارت است از اینکه آدمى جمیع حواس خود را متوجه نماز سازد و همه اندیشه و همّت او نماز باشد، به نحوى که جز معبود در دل او نباشد.
 ب) خشوع جوارح، و آن عبارت است از اینکه چشم خود را به زیر افکند، و به چیز دیگر التفات ننماید، و با چیزى بازى نکند، و دهن دره و خمیازه نکشد، و انگشتان پاى خود را رو به قبله بدارد. و بالجمله: حرکتى براى غیر نماز نکند و چیزى از مکروهات مرتکب نشود و اینها را گاهى به خضوع‏ تعبیر کرده‏اند. (جامع السعادات، ج3، ص323 - 324)
در رساله‌های عملیه فقهای عظام نیز به مسئله خضوع و خشوع در نماز توجه شده است. در مسائل مربوط به مکروهات نماز آمده است: مکروه است در نماز صورت را کمى به طرف راست یا چپ بگرداند و چشم‌ها را بر هم بگذارد، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازى کند و انگشت‌ها را داخل هم نماید و ... به خط قرآن یا کتاب یاخط انگشترى نگاه کند و نیز مکروه است موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، براى شنیدن حرف کسى ساکت شود، بلکه هر کارى که خضوع و خشوع را از بین ببرد مکروه مى‏باشد. (امام خمینی، رساله توضیح المسائل، مسئله 1157)
6) در حدیثی آمده است که (کسی که باحضور قلب نماز گذارد و حدیث نفس نکند، پس تا زمانی که بر نماز اقبال دارد، خداوند نیز به او اقبال می‌کند؛ چه بسا که از نماز یک چهارم و نصف و یک پنجم و یک سوم آن بالا برده می‌شود و همانا به نماز مستحبی امر شده، تا به وسیله آن نماز واجب تکمیل گردد). (‏مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص 56)
و شبیه به آنچه که ذکر شد، احادیث ذیل است:
الف) امام صادق(ع) فرمودند: زمانی که برای نماز تکبیرة الاحرام گفتی و شروع در نماز کردی، پس اگر به خداوند روی آوری خداهم به تو اقبال می‌کند و اگر از خدا اعراض کنی خداوند هم از تو اعراض می‌کند و چه بسا که در نماز بنابر اقبال نمازگزار نصف یا ثلث یا ربع یا سدس آن بالا رود و خداوند به کسی که در نمازش غافل است چیزی نمی‌دهد.
ب) امام صادق(ع) فرمود: چون بنده‏اى روى به نماز آرد خداوند نیز به او روى آورد و ملکى بر وى گماشته شود، که قرآن را از دهانش فرا گیرد، و اگر در نماز فکرش بغیر خدا متوّجه باشد خداوند از او روى می‌گرداند و او را به ملائکه اش واگذار می‌کند.
از احادیث مذکور دو نکته بدست می‌آید:
نکته اول) «فَمَا أَقْبَلَ عَلَیْهَا أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ‏» (پس تا زمانی که بر نماز اقبال دارد، خداوند نیز به او اقبال می‌کند)، مضمون این فراز را در آیات قرآنی نیز می‌توان بدست آورد؛ در آنجا که خداوند می‌فرماید: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ» (بقره ـ 152) (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم) زیرا که در آیه یاد خداوند مشروط به ذکر و یاد بنده می‌باشد و فلسفه تشریع نماز هم یاد خدا می‌باشد «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» (طه ـ 14) پس تا زمانی که بنده در نماز بر خداوند اقبال دارد خدا هم به او اقبال می‌کند.
نکته دوم) از این احادیث فلسفه تشریع عبادات مستحبی دانسته می‌شود و آن عبارت است از اکمال و تکمیل عبادات واجب «و إنما أمر بالسنة لیکمل‏ ما ذهب من المکتوبة» زیرا عدم حضور قلب و پریشانی خاطر سبب نقص در عبادت می‌شود که چنین نقصی با عبادات مستحبی مانند تسبیحات حضرت زهرا(س) و یا نوافل مستحبی یومیه جبران می‌شود. و در حدیث آمده است که: «عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال الله... و إنه لیتقرب إلی‏ بالنافلة» (همانا بنده من با نوافل به من تقرب می‌جوید) (المؤمن، ص32 و ملا محسن فیض کاشانی، الوافی، ج5، ص733)
و آیت الله سعادت پرور(ره) پس از ذکر حدیث «إِنَّما أُمِرْنا بِالسُّنَّهًْ لِیَکْمُلَ بِها ما ذَهَبَ‏ مِنَ‏ المَکْتُوبَةِ». (المحاسن، ص29) می‌فرماید: علت اینکه به سنّت [نوافل‏] امر شده‏ایم، آن است که نواقص نمازهاى واجب با آن تکمیل گردد.
در اینجا به محضر حضرت استاد(ره) عرض شد: آیا منظور از نافله در حدیث، مطلق نوافل و مستحبّات است- زیرا نافله در لغت به معناى زیادى است- و یا نوافلِ مخصوص، مراد است؟
فرمودند: ظاهراً نوافل نمازى منظور است؛ ولى بیان فوق را مى‏توان در مورد هر واجبى که مستحبّاتى دارد، گفت.
تلمیذ: لفظ «سنّت» در حدیث اخیر «إِنَّما أُمِرْنا بِالسُّنَّةِ» نیز به مطلق مستحبّات اطلاق شده است. (على سعادت پرور، راز دل، ص202)
همو در تفسیر دعاى روز بیست و هشتم ماه رمضان «أَللَّهُمَّ! وَفِّرْ حَظِّى [فِیهِ‏] [فِى هذَا الْیَوْمِ‏] مِنَ النَّوافِلِ» (سید ابن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنهًْ، ج‏1، ص407) (خداوندا [در این روز] بهره‏ى مرا از مستحبّات کامل گردان) می‌فرماید: نمازهاى واجب، اگر با شرایط خاصّ و خشوع و اخلاص انجام پذیرد، بندگان را به قرب الهى مى‏رساند و نوافل، نواقص آنها را برطرف مى‏نماید و موجبات تقرّب بنده را بهتر فراهم مى‏سازد «صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانُ کُلِّ تَقِىٍّ» (وسائل الشیعه، ج4، ص73) (نمازهاى مستحبّى [سبب‏] نزدیکى [و قربانى‏] هر شخص تقوى‏ پیشه است).
«إِنَّما جُعِلَتِ النّافِلَةُ لِیَتِمُّ بِها ما یَفْسُدُ مِنَ الْفَریضَةِ» (محمد بن على ابن بابویه، علل الشرائع، ج‏2، ص329) (تنها از این جهت نماز مستحبّى قرار داده شده تا آن مقدار از نماز واجب که فاسد شده، کامل گردد). ممکن است منظور از نوافل در دعا، مطلق مستحبّاتى باشد که از نظر شرع مقدّس وارد شده؛ زیرا نافله، به معناى زیادى مى‏باشد و مستحبّات زیادى بر واجبات است و تقاضاى فوق براى آن باشد که انجام نوافل و اعمال مستحب به واجبات - که قرب ذاتى بندگان را در بردارد - آرایش خاصّى را عطا نماید.(علی سعادت پرور، نور هدایت، ج‏2، ص475- 476)
گفتاری از ملا مهدی نراقی(ره)
نماز گزار باید سعی کند که خواطر وی به سمت گذشته و آینده و رویدادها و رخدادها منحرف نشود، بلکه تمام توجهش به نماز و اذکار آن و آداب ظاهری و اسرار باطنی نماز باشد. ملا‌مهدی نراقی(ره) در «جامع السعادات» در بحث از قیام نماز می‌فرمایند:
«امّا قیام، ایستادن تن و دل است در پیشگاه خداى سبحان. پس باید سرت که بالاترین اعضاء توست به زیر و فرو افکنده و با گردن کج باشد، و این سرافکندگى تنبیهى است براى دل که در حال تواضع و تذلّل و انکسار باشد، و از تکبّر و ریاست بیزارى جوید.
در اینجا باید اهمّیّت ایستادن در حضرت الهى و هول روز حساب و در معرض پرسش بودن را متذکّر شوى، و به یاد آورى که در این وقت در حضور خداوند ایستاده‏اى و او بر تو مطّلع است». (جامع السعادات، ج3، ص344)
مراتب قرائت در نماز
و بدان که مردم در قرائت بر سه گونه‏اند: بعضى زبان را مى‏جنبانند و دلشان غافل است، و بعضى زبان را حرکت مى‏دهند و دلشان پیرو زبان است، یعنى مى‏شنود و مى‏فهمد که گوئى از غیر مى‏شنود، و این درجه اصحاب یمین است. و بعضى دلشان‏ نخست به معانى پیشى مى‏جوید و سپس زبان در خدمت دل در مى‏آید و ترجمان آن است. و فرق است میان آنکه زبان ترجمان دل باشد یا معلّم آن، و زبان مقرّبان ترجمان دل ایشان است. (همان، ص351)

نتیجه گیری
در این نوشتار برخی از آیات و احادیث و گفتار علمای اخلاق که در زمینه حضور قلب در نماز وارد شده بررسی شد. یافته‌های تحقیق حاضر به شرح ذیل می‌باشد:
1. یاد خدا و حضور قلب علت تشریع نماز است زیرا خداوند می‌فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاة لِذِکْرى».
2. چهار دستور العمل برای ایجاد حضور قلب در نماز ارائه شد: الف) عدم توجه به اطراف ب) صَلاة مودع (آخرین نماز) ج) احضار معانی بدون توجّه به خود آنها د)انجام مستحبات.
3. از مجموعه آیات و روایاتی که بیان شد این نکات به دست می‌آید:
الف) نماز بدون حضور قلب گر چه از لحاظ فقهی رفع تکلیف می‌کند اما از لحاظ اخلاقی مقبول نیست.
ب) نماز آنچنان به جاى آورده شود که گویا آخرین ملاقات و دیدار با  پروردگار خواهد بود. (صَلاة مُوَدِّع)
پ) از نماز همان مقدار را که از روى توجه و تعقل خوانده باشد مى‏نویسند.
ت) حضور قلب در نماز سبب آمرزش گناهان می‌شود.
ث) دو رکعت نماز مختصر و با تفکر بهتر است از یک شب نماز بدون حضور قلب.
ج) رعایت خضوع و خشوع در نماز.
چ) به نماز مستحبی امر شده، تا به وسیله آن نماز واجب تکمیل شود.
" علی قنبریان "
 " کیهان "
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد