اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسما ن ها آورد ه ام در دامن تو ریزم ......

 

 

همه طبقات آسمان را گشته ام. در دل ستاره باران نیمه ش بهای روشن و

 

مهربان تابستان، بر جاده کهکشان تاخته ام. صحرای ابدیت را درنوردید ه ام.بال

 

در بال فرشتگان، در فضای پاک ملکوت شنا کرد ه ام. با خدایان، ایزدان، با همه

 

الهه های زیبای آسمان، با همه ارواح جاوید که در آسمان آرام یافت ه اند، آشنا

 

بود ه ام. از هر جا، از هر یک، یادی، یادگاری، برایت آورد ه ام. از سیمای هر کدام

 

زیباترین خط را ربود ه ام. از اندام هر یک، نازنین طرح را گرفته ام. از هر گلی،

 

افقی، دریایی، آسمانی، چشم اندازی، رنگی دزدید ه ام و با دست و دامنی پر از

 

 خطها و رنگها و طر حهای آن سوی این آسمان زمینی، از معراج نیمه شبان

 

 تنهایی، به دامان مهربان تو فرو د آمد ه ام. نشسته ام تا آن ودیعه ها که از آسما ن ها

 

آورد ه ام در دامن تو ریزم

 

" هبوط - دکتر شریعتی "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد