اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" خاطرات آزادگان( 18 ) " :

خمینی قلب من است

از خاطرات دوران اسارت «یکتایی» این خاطره حسن زیبایی دارد: «یک روز افسر عراقی از  اسیر مجروحی که یک بسیجی 15 ساله بود پرسید: - تو تا چه اندازه پدر و مادرت را  دوست داری؟ - به اندازه چشم هایم دوست شان دارم.
 
- خوب تو که بسیجی هستی  رهبرت خمینی را چقدر دوست داری؟ - خمینی قلب من است. او را به اندازه قلبم دوست  دارم. انسان بدون چشم می تواند زندگی کند اما زندگی بدون قلب ممکن نیست. به هر  رو «یکتایی»ها هر روز با خاطرات تلخ و شیرین مرور می شوند تا غبار فراموشی نگیرند-  و به حق دریایی از دست مریزاد و خسته نباشید پیشکش روزگار آفتابی شان بادا .
 
پایان  این دفتر را با آرزوی زیبای یکتایی قهرمان می بندیم: «بهاری از عمرم گذشت و در  این روزهای پاییزی به امید فرج مولایم با دیدار یاران شهید روزگار می گذرانم و آرزو  دارم فرهنگ شگفت انسان ساز و غنی روزهای دفاع مقدس به مدد همه ایثارگران، هنرمندان  و علاقه مندان برای همیشه باقی بماند و احیاء شود».

 

منبع: http://kayhannews.ir فرامرز محمدی پور

ادبیات پایداری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد