اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 39 ) :

 نتیجه تصویری برای تصاویری از رزمندگان اسلام

 پیرمردی داشتیم سردماغ و بانشاط ،

گه گاهی سر به سرجوان ترها می گذاشت .

اگر کسی مجروح می شد کافی بود کمی آه و ناله کنه ؛

خیلی جدی می گفت : موقع مرغ و ماهی صدات در نمیاد !

این جا همه چیز در همه ، دوا و درد قاطیه نمیشه سوا کنی !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد