ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
51- آب زیپو
غذا یا چای آبکی و بی مایع
52- آب که در یک جا بماند می گندد
کنایه از ماندن میهمان در مدت زیاد است
53- آب که سر بالا برود قورباغه ابو عطا می خواند
این مثل در مورد کارهای غیرممکن گفته می شود
54- آبگینه به حلب بردن
یا : زیره به کرمان بردن
55- آب لمبو شدن
له شدن
56- آبم است و گاوم است نوبت آسیابم است
فرا رسیدن چندین کار در یک زمان
57- آب نطلبیده مراد است
این مثل در مورد کسی که طلب آب نکرده و آب به او داده می شود ، گفته شده
58- آب نمی بیند و گرنه شناگر ماهری است
به کسی گفته می شود که تا کنون خطا نکرده چرا که موقعیت پیدا نکرده
59-آب و آتش اند
دو جنس مخالف
60- آب و تاب دادن
به موضوعی بی اهمیت توجه کردن و وصف نمودن