اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

ضرب المثل پارسی ( 6 ) :

51- آب زیپو

غذا یا چای آبکی و بی مایع

 

52- آب که در یک جا بماند می گندد

کنایه از ماندن میهمان در مدت زیاد است

 

53- آب که سر بالا برود قورباغه ابو عطا می خواند

این مثل در مورد کارهای غیرممکن گفته می شود

 

54- آبگینه به حلب بردن

یا : زیره به کرمان بردن

 

55- آب لمبو شدن

له شدن

 

56- آبم است و گاوم است نوبت آسیابم است

فرا رسیدن چندین کار در یک زمان

 

57- آب نطلبیده مراد است

این مثل در مورد کسی که طلب آب نکرده و آب به او داده می شود ، گفته شده

 

58- آب نمی بیند و گرنه شناگر ماهری است

به کسی گفته می شود که تا کنون خطا نکرده چرا که موقعیت پیدا نکرده

 

59-آب و آتش اند

دو جنس مخالف

 

60- آب و تاب دادن

به موضوعی بی اهمیت توجه کردن و وصف نمودن

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد