ملا زین العابدین سلماسی که از شاگردان برجسته مرحوم سید مهدی بحرالعلوم بود، نقل
کرده که بحر العلوم هر شب در میان کوچههای نجف میگشت و برای فقرا نان و غذا میبرد.
پس از مدتی درس خود را تعطیل کرد وگفت دیگر درس برگزار نمیگردد. طلاب مرا
شفیع و واسطه قرار دادند، خدمت آن جناب رفتم و عرضه داشتم، چرا درس را تعطیل
کردهاید؟! فرمود: دیگر درس نمیگویم.
بعد از چند روزی دوباره طلاب اصرار کردند سبب تعطیلی درس را بدانند، بار دیگر
خدمت ایشان رسیده و سؤال طلاب را عرضه داشتم، سید بحر العلوم فرمود: من در
اکثر شبها در کوچههای نجف میگردم، ولی هرگز نشنیدم این طلاب در نصف شب
به تضرع و زاری و مناجات صدایشان بلند شود، چنین طالب علمی را استحقاق
نیست که برایشان درس بگویم .
چون طلاب این سخن را شنیدند همه به خود آمدند و به تضرع و زاری در دل شب
روی آوردند و آن عالم زاهد دیگر بار به تدریس مشغول شد. شب خیز که عاشقان
به شب راز کنند گرد در و بام دوست پرواز کنند
( ابوسعید ابوالخیر) از: کتاب داستانهائی از علماء ؛ به نقل از حوزه نیوز