اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" جنگ قرقیسیا در آخرالزمان " :

 Image result for ‫تصویر گل نرگس‬‎
 

قرقیسیا شهرى کوچک نزدیک سرچشمه رود خابور در نهر فرات است که امروز به  ویرانه اى نزدیک شهر دیر الزور ، کنار مرز سوریه تبدیل شده و به مرز ترکیه  هم نسبتاً نزدیک است .این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام  نامیده شد و یا قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام  محل اسب دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات  بصورت مقصور مى آید
معجم البلدان حموى  مى گوید : این شهر ، به سبب قرقیسیا بن طهمورت ملک به این نام نامیده شد . حمزه اصفهانى مى  گوید : قرقیسیا معرّب کرکیسیا است که برگرفته از « کرکیس » ، نام محل اسب  دوانى است که به عربى «حلبه» مى گویند و در شعر ، بسیارى اوقات بصورت مقصور مى آید . ( آخرش حذف مى شود ) .


برخى روایات در مورد نبردى بزرگ در آن سامان سخن گفته که بعضى وقت آن را معین کرده و بین بنى عباس و بنى امیه دانسته اند . بعضى روایات هم آن را به سفیانى ربط داده اند که در زمان  امام مهدى(علیه السلام) خواهد بود اما برخى دیگر ، سبب درگیرى را گنجى مى  دانند که در مسیر فرات پیدا مى شود و بین سفیانى و اتراک اختلاف پیش مى آید  .


از جمله روایات ، کافى از امام باقر(علیه السلام) آورده است که  به میسّر فرمود : فاصله شما و قرقیسیا چقدر است ؟ عرض کردم : نزدیک است ،  کنار ساحل فرات ، فرمود : اتفاقى در آنجا خواهد افتاد که از روزى که خدا  آسمان ها و زمین را آفریده و تا زمانى که آسمان ها و زمین وجود خواهند داشت ، مانند آن وجود نداشته و نخواهد داشت . (میدان جنگ) سفره پرندگان خواهد  بود و درندگان زمین و پرندگان آسمان ، از آن سفره سیر خواهند شد . افراد  قبیله « قیس » در آن نبرد کشته مى شود و خونخواه و طرفدارى نخواهند داشت .


صاحب کافى مى گوید : عده اى این روایت را آورده اند و اضافه کرده اند : منادى ندا مى دهد : بیایید و گوشت ستمگران را بخورید !
و همچنین در جای دیگر  از حذیفه بن منصور از امام صادق(علیه السلام) : خدا  مائده (در روایتى « مأدبه» ) و سفره اى در قرقیسیا دارد که فردى از آسمان  از این رخداد مطلع مى شود و مى گوید : اى پرندگان آسمان و درندگان زمین !  بیایید از گوشت بدن ستمگران سیر شوید !
و همچنین از عبد الله بن ابى یعفور آمده است که ابو جعفر(علیه السلام) به من فرمود : فرزندان عباس و  مروان در قرقیسیا نبردى خواهند داشت که در آن نبرد زورمندان به بلوغ  نرسیده، پیر مى شوند . خداوند پیروزى را نصیب شان نخواهد کرد و به پرندگان  آسمان و درندگان زمین وحى مى شود که از گوشت ستمکاران سیر شوید . آن گاه  سفیانى خروج مى کند .


از جمله روایاتى که در مورد خروج سفیانى و  ظهور امام مهدى وارد شده ، حدیثى است که مفید در اختصاص آورده است : جابر  جعفى مى گوید که ابوجعفر(علیه السلام) به من فرمود : اى جابر ! سرِ جایت  بمان و تکان نخور (=کارى نکن )تا نشانه هایى را که برایت مى گویم ، ببینى و آنها را دریابى : نشانه اول ، اختلاف فرزندان فلانى (بنى عباس بر سر مُلک)  است که گمان نمى کنم آن را ببینى ، ولى پس از من اینها را نقل کن . نشانه  دیگر صدایى است که از آسمان شنیده مى شود ، همچنین صدایى که از جانب دمشق  به شما مى رسد و نوید فتح مى دهد . قریه اى از شام به نام « جابیه » فرو مى رود و قسمت راست مسجد دمشق فرو مى ریزد و گروهى از ترکستان خروج مى کنند ، و پس از آن اوضاع مردم آشفته خواهد شد . برادران ترک در جزیره پیاده مى  شوند و جمعى از روم خروج کرده و در « رمله » فرود مى آیند .


اى جابر  ! در آن سال در هر نقطه اى از مغرب زمین ، کشمکش زیادى روى مى دهد .  نخستین سرزمین عرب که خراب مى شود ، شام است . در شام سه پرچم مختلف با هم  جنگ خواهند داشت : پرچم اول اصهب ( سرخ و سفید ) پرچم دوم ابقع (سیاه و  سفید) و پرچم سوم سفیانى است . سفیانى با پرچم ابقع برخورد مى کند و با هم  مى جنگند و او و تمام همراهانش را به قتل مى رساند . بعد پرچم اصهب را تار و مار مى کند . آن گاه هدفى جز رفتن به عراق ندارد . سپس لشکر او به قرقیسیا مى رسد و جنگى در آنجا جنگ درمى گیرد که صد هزار نفر از ستمگران کشته مى  شود .


پس از آن سفیانى هفتاد هزار لشکر به کوفه مى فرستد ، آنها  مردم کوفه را یا مى کشند، یا دار مى زنند ، و یا به اسیرى مى گیرند . در  این بین چند لشکر از خراسان با سرعت برق، منازل میان راه را طى مى کنند .  چند نفر از یاران قائم در میان آنها هستند . سپس مردى از موالى اهل کوفه  قیام مى کند ، ولى سرلشکر سفیانى او را بین حیره و کوفه به قتل مى رساند .


آن گاه سفیانى لشکرى به مدینه مى فرستد . مهدى از مدینه به مکه مى رود . چون  خبر رفتن مهدى از مدینه به سرلشکر سفیانى مى رسد، لشکرى را به دنبال او مى  فرستد، ولى وى را نمى یابند . مهدى مانند موسى بن عمران ، با ترس و لرز  وارد مکه مى شود . سرلشکر سفیانى در بیابان « بیدا » فرود مى آید . در آن  جا گوینده اى از آسمان صدا مى زند : اى بیدا ! این قوم را نابود گردان ، و  با این صدا زمین آنها را در کام خود فرو مى برد . تنها سه نفر از آنها باقى مى ماند که خدا صورت هاى آنها را به عقب برمى گرداند . آن سه نفر از قبیله کلب اند . این آیه درباره اینها آمده است :
« اى کسانى که کتاب  آسمانى به شما داده شد ! ایمان بیاورید به آنچه نازل کردیم ، که آنچه را  نزد خود دارید ، تصدیق مى کند ، پیش از آن که بعضى از صورت ها را تغییر  دهیم ، و آن را به پشت برگردانیم » ( نساء/50 )


در آن روز قائم در  مکه است . او در آن جا به بیت الحرام ( خانه خدا ) تکیه مى دهد ، در حالى  که به آن پناه بُرده است . مى گوید : اى مردم ! ما از خدا و هر کسى که دعوت ما را بپذیرد ، یارى مى طلبیم . من از خانواده محمد ، پیغمبرتان هستم . ما از هر کس به خدا و محمد نزدیک تریم . . .
ابن حماد  گفته « ارطاة »  را نقل کرده که معرکه قرقیسیا را به سفیانى ربط داده و طرفین را ترک و روم قرار داده و مى گوید : وقتى ترک ها و رومیان گرد بیایند و قریه اى در دمشق فرو رود و دیوار سمت غرب مسجد دمشق فرو ریزد ، در شام سه پرچم برافراشته  مى شود : ابقع ، اصهب و سفیانى . در دمشق مردى و همراهانش محاصره شده و  کشته مى شوند و دو نفر از آل ابو سفیان خروج مى کنند که پیروزى با دومى است  . وقتى پیروان « ابقع » از مصر حرکت کنند ، سفیانى با سپاهش بر ضد آنها  شورش مى کند ، و آنقدر از ترکان و رومیان در قرقیسیا مى کشد که درندگان  زمین از گوشت شان سیر مى شوند .


اما این روایت ، فقط سخنى بُریده  است . همچنین چند روایت وجود دارد که احادیث را مربوط به گنجى مى داند که  در آن اختلاف دارند . روشن ترین روایت ، روایتى است که از ابن حماد از  پیامبر آورده شده است : « کوهى از طلا و نقره در مسیر فرات نمایان مى شود  که از هر نُه نفر که براى دستیابى بر آن بجنگند ، هفت نفر کشته مى شوند .  اگر شاهد چنین وضعى بودید ، نزدیک آن نشوید . . . فتنه چهارم هجده سال است ، سپس رخدادهایى نمودار مى شود که خود را نشان مى دهد و فرات کوهى از طلا را نمایان مى کند . امت بر آن هجوم آورده ، از هر نُه نفر ، هفت تن کشته مى  شود .


همچنین در جایی دیگر از على(علیه السلام) : سفیانى در شام  ظهور مى کند ، آن گاه نبردى میان آنها در قرقیسیا رخ مى دهد ]و آن قدر کشته مى دهد[ که پرندگان آسمان و درندگان زمین از لاشه هایشان سیر مى شوند .  سپس در پشت سرشان جنگى رخ مى دهد و گروهى مى آیند تا وارد خراسان شوند .  لشکر سفیانى در پى اهالى خراسان مى آیند ، چنانکه شیعه آل محمد را در کوفه  مى کشند ، آن گاه اهل خراسان در پى مهدى بیرون مى روند .


مقصود از  فتنه چهارم در این حدیث معلوم نیست ، چرا که تعداد فتنه ها در روایات  ناهمگون است . با اینکه تشخیص آخرین فتنه متصل به ظهور مهدى(علیه السلام)  آسان است اما اکثر نصوص مربوط به این معرکه ، مُرسَل و گفته اشخاص بوده و  جزء احادیث نبوى نیست اما اگر درست باشد ، احتمال دارد که گنج مذکور ، منبع نفت یا معدن طلا و نقره باشد که محل درگیرى سه دولت مى شود اما بیشتر  احادیث مى گوید طرف مقابل سفیانى در این معرکه ، ترک ها هستند و چون درگیرى به خاطر ثروتى است که در مرزهاى سوریه و ترکیه وجود دارد ، بنابراین ممکن  است منظور از ترک ها ، اهالى فعلى ترکیه باشند .


برخى روایات مى  گوید پیش از خروج سفیانى ، عده اى در جزیره اى که جزیره ربیعه یا دیار بکر ، نزدیک قرقیسیاست ، فرود مى آیند . شاید مقصود روس ها یا دیگران باشند که  امت ترک نامیده مى شوند .
بر اساس روایات ، مهدى(علیه السلام)  نخستین پرچم خود را براى جنگ با ترکان برمى افرازد . مقصود از جزیره در  اینجا منطقه اى نزدیک موصل است که آن نیز دیار ربیعه نامیده مى شود ، اما «  رمله » که نیروهاى روم در آنجا فرود مى آیند ، شاید « رمله » فلسطین یا  مصر باشد ، والله العالم !


علی کورانی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد