اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

" میلاد امام محمد باقر ( ع ) مبارک " :

Image result for ‫میلاد امام محمد باقر‬‎

 

گشته ذکر عالمین یا باقر آل عبا        

آمده فرزند زهرا باقر آل عبا

 

این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد

ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...

 

جلوه شد ماهِ رخ دلبند زین العابدین

مثل گل زیبا بُوَد فرزند زین العابدین

 

این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد

ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...

 

این پسر که عالمی محوِ تماشایش بُوَد

همچو قرآنی به روی دستِ بابایش بُوَد

 

این خجسته جشنِ میلاد،تهنیت باد تهنیت باد

ای عزیز مصطفی یا باقر آل عبا...

 

بر خلایق تا ابد محبوب و مولا آمده

مخزن علمِ خداوندی به دنیا آمده

 

این خجسته جشنِ میلاد....

دُرّ رحمت از یم حقّ الیقین باید گرفت

 

عیدی از دستِ امامُ العارفین باید گرفت

این خجسته جشنِ میلاد....

 

یک شبِ میلادت ای قدر و مقامِ تو رفیع

وعده ی ما مرقدت در صحن و ایوانِ بقیع

 

ای ولای تو مرا دلگرمی و بود و نبود

آرزوی ما بُوَد نابودی ِ آلِ سعود

 

ای فروغِ عرش اعلا،یبن الزهرا یبن الزهرا...

ای عزیز مصطفی یا باقرِ آل عبا...

" حقیقت، انواع و آثار خواب از دیدگاه قرآن " :

 

 انسان به طور متوسط شانزده ساعت فعالیت کرده و دست کم به هشت ساعت خواب و یا استراحت نیاز دارد که بخش اعظم این استراحت همان خوابیدن است. اگر انسان نتواند بخوابد دچار بیماری‌هایی می‌شود که نتیجه آن افسردگی و حتی خودکشی و ناتوان در انجام وظایف انسانی است. انسان در زندگی جسمانی دنیوی نیازمند خواب و خوابیدن است، هر چند که در آخرت چنین نیازی وجود ندارد و همانند خداوند به چرت و خواب نیازی نخواهد داشت. در مطلب پیش‌رو حقیقت خواب و انواع آن با آثاری که بجا می‌گذارد از دیدگاه قرآن بررسی شده است.
***
خواب چیست؟
از نظر قرآن، حقیقت خواب، گرفتن تمام روان و نفس آدمی از سوی خداوند و یا کارگزاران او از فرشتگان است. در این زمان هر چند که نوعی ارتباط لطیف میان روان بدن هنوز وجود دارد، ولی روان و نفس آدمی از تن خارج شده است. اگر این ارتباط به تمام و کمال از بدن قطع شود، به آن مرگ می‌گویند؛ و اگر همچنان باقی باشد، از آن به خواب یاد می‌شود که خود دارای سه نوع و مرتبه سبک و نیمه سنگین و سنگین تقسیم می‌شود.
از نظر قرآن، هرکسی به هر مرتبه از خواب برود، با توفی و مرگ همراه است (انعام، آیه 60؛ زمر، آیه 42) اصطلاح «توفی» از واژه وفا نه فوت، به معنای قبض کامل شیء است و در اینجا منظور، قبض روان و نفس است (مجمع البیان، ج 7-8، ص 780-781) کاربرد این کلمه در خوابیدن، ناظر به شباهت خواب با مرگ است. از این رو خواب را برادر مرگ: النوم اخ الموت، گفته‌اند. برخی از اهداف، حکمت‌ها و فلسفه‌های خوابیدن و خواب رفتن در بخش آثار بیان شده است.
از آنجا که توفی و گرفتن روان و نفس آدمی در هنگام خواب با خدا و کارگزاران اوست، بیداری از خواب نیز به مشیت و اراده اوست. پس خداوند، بیدار کننده آدمی از خواب است؛ چنانکه به خواب بردن انسان نیز با اوست. به سخن دیگر، خواب هر چند به یک معنا ارادی است، ولی اگر دقت شود، حقیقت خواب این معنا را به ما می‌فهماند که مشیت و اراده الهی نقش اساسی در تحقق دو امر متضاد خواب و بیداری دارد؛ یعنی همان طوری که خداوند مرگ و حیات را آفریده است (ملک، آیه 2)، همچنین خداوند است که خواب و بیداری انسان را در اختیار دارد. خداوند می‌فرماید: و هو الذی یتوفاکم بالیل... ثم یبعثکم فیه؛ و او کسی است که شما را در شب توفی می‌کند... و سپس شما را بر می‌انگیزد.(انعام (6)، 60).
از نظر قرآن بازگشت نفس و روان به بدن، هنگام بیداری از خواب انجام می‌شود؛ یعنی هنگام خواب، به دست خداوند، روان و نفس آدمی از بدن بیرون می‌رود و خداوند آن را دوباره هنگام بیداری، به بدن باز می‌گرداند. خداوند می‌فرماید: الله یتوفی الانفس... والتی لم تمت فی منامها... ویرسل الاخری الی اجل مسمی؛ خداوند روان‌ها را به تمام و کامل می‌گیرد... و آن که در هنگام خواب نمرده... و آن دیگری را می‌فرستد تا زمان اجل مشخص و معین در بدن بماند. (زمر 39، 42)
انواع خواب
در آیات قرآنی به انواع خواب اشاره شده است که عبارتند از:
1. خواب سبک: از این نوع خواب، به چرت در فارسی و «سنه» به کسره سین و فتح نون در عربی یاد می‌شود. خداوند می‌فرماید: لاتأخذه سنهًْ و لا نوم؛ خداوند را چرت و خوابی در بر نمی‌گیرد (بقره (2)، 255).
2. خواب سنگین: خواب سنگین، از انواع خواب است که در قرآن به آن نیز اشاره شده است. خداوند از آن به نوم یاد کرده و فرموده است: الله لا اله الا هو الحی القیوم لاتأخذه سنه و لا نوم. (بقره (2)، 255).
3- خواب سبک متمایل به نیمه سنگین: این نوع از خواب هرچند سبک است، ولی همانند چرت نیست که یک لحظه می‌آید و می‌رود، بلکه کمی سنگین‌تر از آن است. از این خواب در قرآن به عنوان «نعاس» تعبیر شده است. خداوند می‌فرماید: ثم انزل علیکم من بعد الغم امنه نعاسا. (آل عمران/ 154) همچنین در جایی دیگر نیز فرموده است: اذا یغشیکم النعاس امنه منه. (انفال/11)
4- خواب قیلوله: سه نوع از انواع خواب پیش گفته به کیفیت آن اشاره داشت؛ اما این عنوان به زمان خواب اشاره دارد. نوم، سبات و نعاس می‌تواند در شب و روز باشد، اما خواب قیلوله در روز و به ویژه نیم‌روز انجام می‌شود. «قیل» به معنای دوشیدن شیر از پستان و نوشیدن آن است؛ چنانکه به معنای گفت‌وگو نیز آمده است. مراد از اصطلاح «قیلوله» استراحت است که ممکن است همراه با خواب باشد یا نباشد؛ زیرا همسران در قیلوله در خوابگاه به استراحت و گفت‌وگو می‌پردازند که ممکن است همراه با هر یک از انواع سه‌گانه خواب باشد یا اصلا جز استراحت چیزی همراه آن نباشد. خداوند درباره خواب قیلوله، از انواع خواب می‌فرماید: و کم من قریه اهلکناها فجاءها باسنا بیاتا او هم قاتلون؛ چه بسیار از روستاها را ما هلاک کردیم. پس مرگ و هلاکت ما شبانه در حالت بیتوته یا در حالی که آنان در قیلوله بودند، به سوی آنان آمد. (اعراف/ 4) باید توجه داشت که جمله «او هم قائلون» یعنی وقت قیلوله که نیم‌روز است (مجمع‌البیان، ج 4-3، ص 613) و این نوع از خواب‌ها یکی از «انواع» است؛ زیرا از مقابله «بیات» و «قائلون» این برداشت شدنی است.
5- خواب بیات یا بیتوته: از دیگر انواع خواب که از آیه پیشین به دست می‌آید می‌توان به خواب «بیات» اشاره کرد. این نوع از خواب همانند خواب قیلوله به کیفیت خواب اشاره ندارد؛ بلکه به زمان خواب اشاره دارد که در شب اتفاق می‌افتد. اصطلاح بیتوته یعنی در جایی شب گذراندن (فرقان/ آیه 64) .
آثار خواب خواب،
به معنای خوابیدن و به خواب رفتن؛ نه خواب دیدن و رویا دیدن، یک نیاز طبیعی است که بخش اعظم آن باید در شب انجام شود تا جسم آمادگی فعالیت روزانه را دوباره به دست آورد. در آیات قرآن به این حقیقت با واژه‌های «نوم»، «منام»، «نائمون»، «سنه»، «نعاس»، «قائلون»، «یهجعون»، «یتوفی» با قراین و جمله «تتجافی جنوبهم عن‌المضاجع» اشاره شده است.
از نظر قرآن، خوابیدن و انواع آن آثاری دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1- آرامش: انسان با خوابیدن به نوعی آرامش می‌رسد که از راه‌های دیگر به دست نمی‌آید. امنیت همان‌طوری که از طریق قوه دافعه در برابر تهدیدهای بیرونی تامین می‌شود، از طریق خواب در برابر تهدیدهای بدنی نیز تامین می‌شود. خداوند با اشاره به آرامش روحی مجاهدان در جنگ بدر با خوابی سبک، به این حقیقت اشاره کرده و فرموده است: اذ یغشیکم النعاس امنه منه؛ هنگامی که چرت و خوابی سبک، شما را دربر گرفت تا از آن خواب به آرامش و امنیت برسید. (انفال/ 11)
2- درمان غم و افسردگی: از دیگر آثاری که در قرآن به آن اشاره شده، درمان غم و فشار روانی است. خداوند در قرآن بیان می‌کند با عارض شدن خوابی سبک بر گروهی از مجاهدان در جنگ احد، پس از عارض شدن غم بر آنان، این حالت از آنان برطرف شد و آنان به آرامش روانی و امنیت روحی رسیدند. خداوند می‌فرماید: ثم انزل علیکم من بعد الغم امنه نعاسا یغشی طائفه منکم؛ سپس خداوند به دنبال عارضه غم بر شما، امنیت و آرامش را با خوابی سبک که بخشی از شما را دربر گرفت، فرو فرستاد. (آل عمران/ 154؛ نگاه کنید: المیزان، ج4، ص 42)
3- تعطیلی فعالیت تن: خواب، از عوامل تعطیلی فعالیت‌های بدن است. در این حالت، بدن می‌تواند به بازسازی توانایی خود بپردازد و زمینه را برای فعالیت‌های پس از خواب فراهم آورد. خداوند می‌فرماید: والنوم سباتا؛ خوابیدن را مایه تعطیلی بدن و فعالیت‌های آن قرار داد. (فرقان/47؛ و نیز: نبا/ 9) باید توجه داشت که سبت به معنای تعطیلی است. روز شنبه را یوم السبت می‌گویند؛ زیرا در آن روز بر اساس شریعت موسی(ع) فعالیت‌های کار تعطیل بوده و کار حرام است. از این‌رو، اصحاب السبت به سبب آنکه خلاف این فرمان عمل کردند، به بوزینه تبدیل شدند. در این روز، آنان مامور بودند تا به عبادت بپردازند و کاری دیگر نکنند. در این آیات پیش گفته، سبات به معنای راحتی و تعطیلی بدن از فعالیت‌های ارادی و اختیاری اشاره دارد؛ زیرا فعالیت‌های غیرارادی و غیراختیاری همچنان به شکلی هر چند محدود انجام می‌شود. (نگاه کنید: مجمع‌البیان، ج 8-7، ص 270)
4. حضور در عوالم دیگر: کسی که به خواب می‌رود، سر از عوالم دیگر درمی‌آورد؛ زیرا با توفی خدا و کارگزاران، روان آدمی به عوالم دیگر از مثال و مانند آن می‌رود و در آسمان‌های هفت‌گانه با توجه به قدرت نفس بالا می‌رود و اطلاعاتی از آینده و گذشته اعمال خود به دست می‌آورد. انسان اگر به خواب رود، با توفی که انجام میگیرد، به سمت بالا می‌رود و هنگام بیداری از بالا بازمی‌گردد. در این سیر صعودی و نزولی انسان در رویا حقایقی را می‌بیند که خود عاملی مهم در ایجاد اضطراب و آرامش است؛ زیرا نفس گناهکار هنگام بالا رفتن، تمثل اعمالش را می‌بیند و هنگام پایین آمدن، از وضعیت آینده و اعمالش آگاه می‌شود که خود عامل اضطراب نفس است. خداوند در آیات قرآن به ارتباط خواب و رویا و تاثیر آن در آینده‌نگری توجه داده و می‌فرماید: اذ یریکهم‌ الله فی منامک قلیلا؛ خداوند در خواب، دشمنان شما را کم نشان داد. (انفال / 43)
۵. مرگ و رستاخیز دنیوی: انسان در خواب نوعی مرگ و رستاخیز را تجربه می‌کند. هر نفسی هر زمان که می‌خوابد می‌میرد و دوباره با بیداری، رستاخیز را تجربه می‌کند. از نظر قرآن، خواب نه تنها انسان را با عوالم دیگر آشنا می‌کند، بلکه از مهم‌ترین آثار آن شناخت انسان با مسئله رستاخیز روان‌ها و نفوس و معاد اخروی است. در حقیقت، قدرت خداوند بر ایجاد حالت خواب در انسان، دلیل امکان معاد و رستاخیز آن است. خداوند می‌فرماید: و جعلنا نومکم سباتا... ان یوم الفصل کان میقاتا؛ و خواب را تعطیلی قرار دادیم. به راستی که روز جدایی روز میقات است. (نبا / 9 و 17)
درمان اختلال خواب
از نظر کیفیت و سطوح و درجات متفاوت هستند و با توجه به نیازها انجام می‌شود. بهترین و کامل‌ترین نوع خواب، خواب شبانه است، زیرا خداوند شب را برای خواب قرار داده و روز را برای کار و تلاش. خداوند درباره روز و بیداری و تلاش در آن می‌فرماید: ان لک فی النهار سبحا طویلا؛ به راستی برای تو در روز شناگری و آمد و شد بسیار و درازی است. (مزمل، آیه 73)
کسی که گرفتار اختلال خواب است، نتوانسته ساعت بدنی خودش را به درستی تنظیم کند. بیداری در شب و سرگرم شدن به کارهایی غیر از استراحت شبانه موجب می‌شود تا شخص گرفتار اختلال خواب و پیامدهای روانی زیانبار آن شود. از این رو در روایات فرمان داده شده تا انسان هشت ساعت را به کار، هشت ساعت را به عبادت خاص و هشت ساعت را به خواب و استراحت اختصاص دهد.
از نظر زمان‌بندی باید زمان خوابیدن، شب باشد و بهترین آن آغاز شب است که ساعت بدن فرمان استراحت و خوابیدن را می‌دهد.
پیامبر(ص) می‌فرماید: بر عاقل است که اوقات شبانه‌روزی خود را به چهار قسمت تقسیم کند، در قسمتی به مناجات با خدایش بپردازد و در قسمتی اعمالش را محاسبه نماید، در بخشی دیگر در آفریده‌های خداوند اندیشه کند و در قسمتی نفسش را از حلال بهره‌مند گرداند که این بخش، یار و کمک آن سه ساعت دیگر است.» (بحارالانوار، ج74، ص71)
امام علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) فرموده‌اند: مؤمن باید شبانه‌روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: زمانی را برای نیایش و عبادت پروردگار و زمانی را برای تأمین هزینه زندگی و زمانی را برای خود و لذت‌هایی که حلال و زیباست. خردمند را نشاید جز آنکه درپی سه چیز برود: کسب حلال برای تأمین زندگی، یا گام نهادن در راه آخرت، یا به دست آوردن لذت‌های حلال. (نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی، حکمت 390)
کسی که به این رویه عمل نکند و شبش را به بیداری و روزش را به خواب بگذراند، دچار بیماری اختلال روانی خواب می‌شود؛ زیرا ساعت طبیعی بدن به گونه‌ای تنظیم شده که شب را به خواب و استراحت و روز را به فعالیت بپردازد. بر این اساس باید گفت مهم‌ترین عامل در اختلال خواب، سبک زندگی انسان است؛ بنابراین، باید سبک زندگی را تغییر داد تا این بیماری درمان شود.
از نظر آموزه‌های اسلامی، دعادرمانی یکی از راه‌های درمان بسیاری از بیماری‌های روانی و بدنی است. درباره درمان بیماری اختلال روانی خواب، دعاهایی آمده است.
از نظر آموزه‌های قرآن، انسان نباید همه شب را یک سره در خواب باشد، بلکه باید در میانه شب بیدار شده و عبادتی را انجام دهد و آرامشی را کسب کرده و دوباره بخوابد. از همین‌رو، بیدار شدن از خواب در دل شب برای تهجد، نماز شب و قرائت قرآن، توصیه خداوند به پیامبر(ص) و مؤمنان است (مزمل/ 4-1 و 20؛ ذاریات/ 15 و 17)؛ زیرا ایمان حقیقی، مستلزم بیداری از خواب و ترک بستر برای نیایش با پروردگار است. (سجده/ 15 و 16) از این آیات به دست می‌آید که محسنین و متقین از این ویژگی برخوردارند و از این فرصت برای دست‌یابی به مقاماتی از جمله مقام اطمینان و آرامش بهره‌ می‌برند؛ زیرا انسانی که گرفتار اختلالات و اضطراب است، می‌تواند با ذکر الهی از جمله قرآن و نماز و مانند آنها به آرامش برسد. (رعد، آیه28)
علی اصلانیان
" کیهان "

احادیث تکان دهنده درباره ظهور امام عصر ( عج )

Image result for ‫تصویر گل نرگس‬‎

 

 

تعدادی از احادیث بی شمار از  پیامبر  اکرم حضرت محمد رسول الله( ص ) به نقل از منابع  روایی شیعه  و سنی آورده ایم که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور  امام عصر(  ع ) مربوط  است. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و  به روز  هستند که انگار روزگار ما  را مرور می کنند:

 تعدادی از احادیث بی شمار از  پیامبر  اکرم حضرت محمد رسول الله(  ص ) به نقل از منابع  روایی شیعه و سنی آورده ایم که به روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان و ظهور  امام عصر(  ع ) مربوط است. مضامین احادیث آنقدر تکان دهنده و  به روز هستند که انگار روزگار ما را مرور می کنند:

پیامبر خدا محمد مصطفی ( که درود خدا بر او باد) در روایتی فرمود: روزگاری  خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت  در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می  شوند  و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .

مومن در  نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند  باشد ،  کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی  حیا  شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی  از  آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .

در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد . اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند زمانی  بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های   شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند،   پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو   دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از   آنها غایب باشی غیبتت کنند .

افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به   انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود. شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان در  جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان  آنها  شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی  را  مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .

از ایمان جز نامی و از اسلام جز  آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی  دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود . به چهار بلا مبتلا شوند :

نخست: تجاوز به ناموس شان در  آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد .

دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ،

سوم:   خشکسالی،

چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .

اصحاب از سخنان  آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست   هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد   پرستش به آن تعلق خاطر دارند . آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود: روزگاری  بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد.

در آن  هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد :

نخست : آنکه برکت از مالشان   بگیرد ،

دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد

سوم : انکه بی ایمان از دنیا   بروند .

یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟ پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد. از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند در  جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از  قرآن  جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه  گروهی به  دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از  اسلام  دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد. در  میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند.

مومنانشان در  میان مردم  باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با  مردم نباشند ،  زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند . به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند در  بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و   فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه   اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به   از آن است که او را بیازمایی.

چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در   او مشاهده کنی . دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به   اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش  نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و  زنانشان  خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها  چیره گردند و  هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که... روزگاری  خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و  اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان  خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها   نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر  وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان  دینتان  دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش  را حفظ  کند. هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد در کنزالاعمال حدیث 31008 آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟ پیامبر(ص)   فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز   اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه   که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .

هنگامی که معیشت جز   با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در  آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و   مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا  هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و  فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید  تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند . در آخرالزمان فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند و  نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث 290324 روایت شده است که   فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و   روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان   چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و  فریب شان بیافتید .

از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد :   آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از  ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار  که  قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند. امیرالمونین   (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب  شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان   دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید   .(نهج/حکمت 102)

امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان  اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از   سوره حدید نازل کرد. بحار 60/18 بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید امام  صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش  پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان  که  باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار 36/45

پیامبر (ص)   فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع   کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی  گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند »   کنزالاعمال حدیث34499و34500 در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان   دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و   زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار  مصون ماند." بحار 52/111

 

منبع:وعده صادق

جمعه های انتظار ........

بلاهای امام حسین (ع) و امام مهدی (عج) کدامند؟!

 

امام زمان                      
**************
 
    روز عاشورا، هزاران ملک برای یاری امام حسین(ع) هبوط کردند؛ اما وقتی رسیدند که ماجرا تمام شده بود. لذا، غبارآلود و عزادار، در کربلا، وقوف کرده‌اند تا پس از ظهور، در رکاب حضرت مهدی(ع) باشند.                        

فراز هایی از دعای ندبه :

«اللهم لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک»؛«خدایا!ما تو را به خاطر سرنوشتی که بر اولیائت رقم زدی،ستایش می‌کنیم.»

... ربوبیت خدای متعال، نسبت به همۀ عوالم، از بستر «قضاء بر اولیا» می‌گذرد و قضای اولیاء نیز از بستر بلا. این بلا، اجباری و قهری نیست؛ بلکه بلایی است که حضرت حق، میثاقش را از اولیای خود گرفته است و ایشان نیز، به این میثاق، وفادار هستند(فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء)(1)

محصول این بلا هم،«فقبلتهم و قرّبتهم و قدّمت لهم الذّکر العلیّ و الثّناء الجلیّ»(2) است و نیز «جعلتهم الذّریعة إلیک و الوسیلة إلی رضوانک.»(3)

از آن‌جا که ربوبیت خدای متعال بر عوالم، از مجرای بلای اولیای خدا می‌گذرد، تمام آن‌چه به موجودات می‌رسد، در شعاع همین بلاست و در حقیقت، همه، ریزه‌خوار این سفره هستند. بنابراین، نه تنها انبیای الهی و ائمه معصومین علیهم السّلام از عاشورا بهره‌مند شده‌اند، که در واقع، این جریان،برای آن‌ها ضیافت است.

در روایات آمده است که در روز عاشورا، هزاران ملک برای یاری امام حسین علیه السّلام به زمین هبوط کردند؛ اما وقتی رسیدند که ماجرا تمام شده بود. ازاین‌رو، غبارآلود و عزادار، کنار مزار حضرت، وقوف کرده‌اند تا پس از زمان ظهور، در رکاب منتقم آن حضرت باشند.(4) پس ملائکه نیز با بلای ایشان،در حال سلوک‌اند.

اگر انسان از مدخل بلای اولیای الهی وارد شود و بتواند بلای ایشان را درک کند،آن‌گاه خواهد توانست ولایتشان را بپذیرد و آنان را تصدیق کند؛ و إلا تصدیق کردن، کار آسانی نخواهد بود.

این مسئله در جریان موسای کلیم علیه السّلام و خضر نبی علیه السّلام، کاملا مشهود است. در آن جریان، موسی علیه السّلام با ارشاد و امر خدای متعال،به معلمی الهی دست می‌یابد، ولی در مسیر آزمایش‌ها و ابتلائات، توان تصدیق ایشان را پیدا نمی‌کند و در نتیجه از همراهی او، باز می‌ماند.

چنان‌چه، قرآن از زبان خضر نبی می‌فرماید: «هذا فراق بینی و بینک سأنبّئک بتأویل ما لم تستطع علیه صبرا.» (5)... گاهی بلای یک شخص، نه تنها عامل نجات و ارتقای خود او، که سبب خیر برای اطرافیانش نیز می‌شود. برای مثال، ابتلای حضرت یعقوب علیه السّلام، به نجات امت مصر، هدایت پسرانش و نیز نائل شدن حضرت یوسف علیه السّلام، به مقام علم و نبوت و جایگاه عزیزی مصر منجرشد. اگرچه صبر حضرت یوسف علیه السّلام در برابر بلایای وارد شده بر خودش نیز،عامل مهمی در ارتقاء معنویش بود.

عاشورا نیز اگرچه ابتلا و امتحانی برای امام حسین علیه السّلام و مردم زمان ایشان بود، اما در حقیقت، ضیافت گستردۀ خداوند، برای مؤمنان و صابران بوده و هست؛ چراکه علاوه‌بر درجاتی عالی که خداوند به واسطۀ بندگی و صبر امام و یارانش،به آنان عطا نمود، مصیبت سید الشهدا علیه السّلام-که اعظم مصیبت‌ها و بلایاست-می‌تواند وسیلۀ قرب انسان‌ها به خداوند متعال شود...عاشورا ضیافت است؛ اما ضیافت بلا،که ورود آن-دست‌کم-با حالت بکاء است و اوج آن،جان دادن از شدت گریه.

سلوک به بلا، از مدخل گریه آغاز می‌شود. ازاین‌رو،امام سجاد علیه السّلام در جواب اعتراض اطرافیان به شدت حزن و گریۀ ایشان،می‌فرمایند:

«حضرت یعقوب علیه السّلام، یک فرزندش غایب شد،آن‌چنان گریست که بینایی‌اش را از دست داد. من چه‌طور گریه نکنم درحالی‌که دیدم،در یک روز پدرم و شمار بسیاری از اهل بیتم را ذبح کردند؟»(6)

واقعۀ عاشورا، بلایی بود که امام حسین علیه السّلام، آن را به جهت هدایت ما، تحمل کرد. اگر انسان به چرایی وقوع آن حادثه پی ببرد، خدا را برای این مصیبت، حمد خواهد کرد و این،همان حمدی است که در سجدۀ آخر زیارت عاشورا به‌جا می‌آوریم.(7)

در حقیقت، کشتی نجاتی که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، امام حسین علیه السّلام را ناخدای آن می‌دانند همان ابتلا و مصیبت عظیم ایشان است و بهترین راه ورود به این کشتی، توجه به این مصیبت. لذا در زیارت عاشورا، پس از ابراز محبت می‌خوانیم: «و اسئل اللّه بحقکم و باشأن الذی لکم عنده ان یعطینی بمصابی بکم افضل ما یعطی مصابا بمصیبته ما اعظمها و اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض.»(8)

...ماجرای سید الشهدا علیه السّلام جزو اسرار عالم است. کسی جز خدا نمی‌داند که چطور در دورۀ غربت اسلام و در شرایطی که جبهۀ مقابل، احساس پیروزی می‌کرد و در کنار سر بریدۀ سید الشهدا علیه السّلام، ندا برمی‌داشت: «لعبت هاشم بالملک؛فلا خبر جاء و لا وحی نزل»(9)، یک انسان غریب و مظلوم،کار را تمام کرد و یک تاریخ را نجات داد...

در جریان کربلا، جبهۀ باطل با نقشه‌ای عظیم آمده بود تا به اسلام، تیر خلاص بزند، ولی نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که برای چنین روزی، سید الشهدا علیه السّلام را تربیت کرده بودند، در واقع، اعظم عابدان را به مصاف اعظم مکائد شیطان، فرستادند.

ابلیس، که پس از رانده شدن از درگاه خدا، فرصت چند دعای مستجاب را از خدا خواسته بود، یکی از خواسته‌های خود را برای کربلا نگه داشت. در روز عاشورا، هنگامی که حضرت ابا عبد اللّه علیه السّلام، در گودی قتلگاه افتاده بودند و تشنگی بر ایشان فشار آورده بود، از خدا خواست که خورشید را با تمام توان بر حسین علیه السّلام بتاباند و خورشید به گونه‌ای بر حضرت تابید که نگفتنی است. عطش مخصوص ابا عبد اللّه علیه السّلام که معصومین علیهم السّلام روی آن حسّاس بوده‌اند و خدای متعال، روضه‌اش را برای حضرت آدم علیه السّلام خوانده است، نتیجۀ این گرماست.

در همان‌حال، جبرئیل اجازه گرفت و میان خورشید و حضرت حائل شد؛ اما حضرت فرمود: «کیست که بین من و حبیبم،حائل شده است؟ای جبرئیل!کنار برو.»

بنابراین ابلیس، تمام توان خود را به کار گرفت که نقطه‌ضعفی از سید الشهدا علیه السّلام بگیرد اما ایشان، با تمام وجود،او را زمین‌گیر کرد و سرانجام، این عبودیت محض،محور عبودیت و تهذیب،در تمامی ادوار شد.

اگر کسی، عظمت عاشورا را درک کند، قطعا این توجه در او پیدا می‌شود که جریان ابلیس در روز عاشورا شکست خورده و دیگر امکان بقا و ماندگاری ندارد؛ بنابراین، به پایان این جریان ایمان می‌آورد و کسب توفیق حضور در آن پایان خوش،خواسته و آرزوی او می‌شود:

«فاسئل اللّه الذی اکرمنی مقامکم و اکرمنی بک ان یرزقنی طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.»(10)

این‌جاست که بلای امام حسین علیه السّلام با بلای حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف پیوند می‌خورد. غیبت، ابتلای عظیم امام زمان ماست که ایشان را از به تحقق رساندن وعده‌های الهی و گرفتن انتقام از قاتلین جدّ بزرگوارش، مانع شده است.

بلای امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف، به قدری عظیم و بزرگ است که غم و مصیبت آن،ائمه علیهم السّلام را سال‌ها پیش از میلاد آن حضرت، به گریه وا می‌داشت. چنان‌چه، برخی از اصحاب امام صادق علیه السّلام نقل کرده‌اند که بر آن حضرت وارد شدند و ایشان را در حالتی یافتند که گریه‌ای شدید می‌نمودند و پیوسته می‌فرمودند: «سیدی!غیبت تو،خواب را از من گرفته است» و آن‌گاه که علت را جویا می‌شوند، حضرت می‌فرمایند: «کتاب جفر را نگاه می‌کردم که به غیبت حضرت مهدی عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف و حوادث آن دوران رسیدم.»(11)

یکی از بزرگ‌ترین درس‌های سورۀ یوسف، چگونگی برخورد حضرت یعقوب علیه السّلام با مسئلۀ غیبت ولی خدا است. او همیشه مشغول گریه بود؛ درحالی‌که در مقام نبوت و عصمت، قرار داشت و می‌بایست پیوسته به یاد خدا مشغول باشد. پس اگر گریه بر یوسف علیه السّلام، جزئی از سلوک ایشان به سوی خدا محسوب نمی‌شد، آن‌گونه گریه نمی‌کرد؛ چراکه انبیاء، حتی از افعال مباح هم پرهیز می‌کردند. اما ایشان، بر آن واقعه، به قدری گریه کرد که چشم‌هایش، سفید و کمرش، خم شد و حتی زمانی که به جنون، متهم گشت نیز، دست از گریه برنداشت. پس باید با بلا و غیبت ولیّ خدا، این‌گونه برخورد کرد؛ نه آن‌که ولیّ خدا مبتلا باشد و ما در غفلت باشیم؛ چنان‌چه این مسئله، یکی از پیام‌های مهم دعای ندبه است: «عزیز علی ان تحیط بک دونی البلوی.»

این‌جاست که متوجه می‌شویم چرا در بعضی از روایات،غیبت امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف، به غیبت حضرت یوسف علیه السّلام تشبیه شده است؛ چراکه مبتلاترین فرد در غیبت یوسف علیه السّلام، خود او بود. در غیبت حضرت صاحب الزمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف نیز مبتلاترین شخص، خود حضرت است؛ از این رو، تحمل غیبت برای ایشان، از همه دشوارتر است.(12)

منابع:

1،2،3-فرازهایی از دعای ندبه

4- امام رضا علیخ السلام :به تحقیق چهار هزار فرشته برای نصرت و یاری حسین [ علیه السلام] به زمین فرود آمدند. آنان هنگامی که نازل شدند، دیدند حسین [ علیه السلام] کشته شده است، از این رو، ژولیده و غبارآلود در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این که قائم، قیام کند و آنان از یاوران و سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان یا لثارات الحسین است.( بحار الانوار، ج 44 ص 285)

5- سورۀ کهف؛آیۀ ٧٨

6-جلاءالعیون، علامه مجلسی، ص836به نقل از کامل الزیارات ١٠٧؛مناقب ابن شهر آشوب ١٧٩/۴

7- «7- اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَی مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَی عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی

شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا

مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ علیه السلام.»‏

8-فرازی از زیارت عاشورا

9- اللهوف  سید بن طاووس ص215 : یزید لعین  مکرر به دندان مبارک فرزند رسول الله صلی الله علیه و آله

می زد. و می گفت بنی هاشم  (هوای سلطنت داشتند) و با مُلک و سلطنت بازی کردند ( و اسلام را بهانه

کردند ) ؛ و در حقیقت هیچ خبر آسمانی نیامده بود و هیچ وحیی هم نازل نشده بود (مراد آن کافر از بنی

هاشم جسارت نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است )

10- فرازی از زیارت عاشورا

11- کمال الدین و تمام النعمه،شیخ صدوق ،ج2،صص38-33

12- از فرات تا فرات ج 1 صص33-19حجه الاسلام سیدمحمدمهدی میرباقری

" به مناسبت شهادت امام سجاد ( ع) : "

 Image result for ‫شهادت امام سجاد‬‎

حضرت زین العابدین ( ع ) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار

با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود.

امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. 

وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر

امام را ندیده بود.

خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود.

خبر به حضرت امام باقر ( ع ) رسید.  امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:« آرام باش.

بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت

و کارهای قبل را تکرار کرد. 

امام باقر باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود:« او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا

خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. 

منابع:

 بحارالانوار، ‌ج 46، ص147 و 148، حدیث 2 و 3 و 4 به

نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و

اصول کافی ج 1، ص 467، حدیث 2 و 3 و 4

" شهیدی که برای دفاع از خرمشهر سر از بدنش جدا شد " :

    
با شلیک آر پی جی عراقی ها به یک جیپ متعلق به تکاوران نیروی دریایی، سر سرنشین
 
آن از بدن جدا شد.            
 
تصویر شهیدی که برای دفاع از خرمشهر سر از بدنش جدا شد                    

سردار سید عباس بحرالعلوم رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس که معاون

مسئول عملیات سپاه خرمشهر در آن زمان بود در نقل خاطره ای از ایام

مقاومت 45 روزه خرمشهر گفت: یک روز وقتی تانک های عراقی با پیشروی،

خود را به پشت پادگان دژ خرمشهر رساندند، مردم با دیدن این وضع به داخل

شهر عقب نشینی کردند، من، محمد نورانی،شهید رضا دشتی، بهروز قیصری

و تعدادی دیگر از بچه ها شهادتین را گفتیم و جلو رفتیم.


کمی جلوتر به یک تانک عراقی برخوردیم که سعی داشت از بالای منطقه سیل

بند واقع در پشت پادگان دژ خرمشهر بالا آید. نزدیک شدم و یک گلوله آر پی جی

به سمت آن شلیک کردم.


گلوله به بخش جلویی تانک اصابت کرد، این اتفاق باعث روحیه بخشی به موج

عظیمی از نیروهای نظامی و مردمی شد که پس از آن به سمت منطقه سیل

بند روانه شدند.


در این میان یک دستگاه جیپ متعلق به تکاوران نیروی دریایی که پابه پای سایر

نیروها دفاع از شهر را عهده دار شده بودند، در سمت چپ جاده خرمشهر به طرف

اهواز موضع گرفت و ازقسمت بالای منطقه سیل بند به تانک های عراقی که

پشت پادگان دژ متوقف شده بودند، شلیک کرد.


در حالی که سرنشین این جیپ گلوله ها را به سمت تانکها شلیک می کرد، ناگهان

از سوی یک نفربر عراقی با آر پی جی ١٨ هدف قرار گرفت.


من که در فاصله چند متری از او بودم ، دیدم آر پی جی به گردن راننده جیپ

اصابت کرد،

تکه های متلاشی شده سر وی به آسمان پرتاب شد، بعد متوجه جسد بدون

سر آن تکاور نیروی دریایی شدم که روی جاده قرار گرفته بود.


یکی از همرزمان که خود نیز مجروح شده بود پاهای او را گرفت، به پایین

جاده کشید، سپس جسد بی سر این شهید نیروی دریایی را به پشت خط منتقل

کردند.


پس از این ماجرا، من به همراه شهید رضا موسوی و علی شیرعلی به پشت

پادگان دژ رفته و مجروحان را جمع آوری کرده و به داخل شهر منتقل کردیم.


این حادثه غم انگیز پس از سالها هنوز در خاطرم باقی مانده است.

(ایرنا)

" خاطرات خواندنی سردار سلیمانی از میدان جنگ " :

           

نگاه کردم دیدم منصور جمشیدی روی مین رفته و پایش قطع شده دیگر چاره‌ای نبود یک کلت
هم بیشتر نداشتیم سریع پای او را بسته و جمشیدی روی شانه‌ام انداختم. حرکت کردیم تا انتهای
کانال، دیدم نمی‌توانم. 
           

به گزارش جام جم آنلاین از ایسنا، سرلشکر حاج قاسم سلیمانی فرمانده وقت لشکر 41 ثارالله در دفاع مقدس در خاطره‌ای روایت می‌کند:« با یکی از برادران شناسایی به نام منصور جمشیدی ساعت ۱۰ صبح وارد کانال شدیم. کانالی بسیار بزرگ با ارتفاع و عرض دو متر که پر از مین بود. کانال قبل از جنگ با بیل مکانیکی توسط مردم احداث شده بود. عراقی‌ها این کانال را پر از مین کرده بودند و در دو سمت و انتهای آن استقرار داشتند، وارد کانال شدیم.چون روز بود دشمن کمتر شک می‌کرد، من به برادر جمشیدی گفتم: «مواظب باش پایت روی مین نرود.»

ما روی همین زمین‌های بلند حرکت می‌کردیم،سفت بود و احتمال می‌دادیم که مین زیر این خاک‌ها نباشد،بقیه دو طرف کانال پر بود از مین‌های والمر و مین‌های گوجه‌ای. شناسایی را انجام دادیم.وقتی آدم جلو می‌رود هر لحظه تمایلش بیشتر می‌شود برای جلوتر رفتن. انتهای کانال یک سنگری نمایان شد. چون کانال مستقیم بود ما سنگر آن‌ها را می‌دیدیم و آن‌ها هم ما را می‌دیدند.چاره‌ای جز این نبود.با اتکا به کناره کانال،سنگر را زیر نظر گرفتیم. ظاهراً سنگر خالی بود.جلوتر رفتیم. دیدیم سنگر خالی است.خودمان را از سنگر بالا کشیدیم. این سنگر تیربار عراقی‌ها بود.تیربار هم داخلش بود. اینجا دیگر انتهای کانال بود.جاده عراقی‌ها از کنار همین کانال رد می‌شد و به سمت هویزه و خط کناره رودخانه کرخه نور می‌رفت. عراقی‌ها یک خاکریز U شکلی داشتند تقریباً با فاصله ۱۰۰ متری.این سنگر تقریباً ۳۰ تا ۴۰ متر پشت خاکریز U شکل عراقی‌ها بود. چند نیروی عراق را که بالای خاکریز نشسته و با هم حرف می‌زدند دیدیم. دیده‌بانی را انجام دادیم و متوجه شدیم محور بسیار خوبی برای عملیات است.

وقتی روی مین رفتیم

موقعی که برگشتیم من جلو حرکت می‌کردم و برادر جمشیدی پشت سر من حرکت می‌کرد. در یک نقطه‌ای ایستادیم تا کناره‌های کانال را یک بار دیگر چک و مورد بررسی قرار دهیم که مین دارد یا ندارد. به اصطلاح جمشیدی قلاب بگیرد و من آویزان از روی دست‌هایش بالا بروم نگاه بکنم. در حال صحبت بودم ناگهان صدای یک انفجار شنیده شد، دود انفجار به هوا رفت. نگاه کردم دیدم منصور جمشیدی روی مین رفته و پایش قطع شده. دیگر چاره‌ای نبود یک کلت هم بیشتر نداشتیم سریع پای او را بسته و جمشیدی را روی شانه‌ام انداختم. حرکت کردیم تا انتهای کانال، دیدم نمی‌توانم، یک جایی پیدا کردم کناره کانال و او را گذاشتم بعد خودم را رساندم به خط خودمان چون با خط خودمان خیلی فاصله داشت یادم رفت بگویم که بیایند منصور را ببرند. من دیگر بیهوش شدم.وقتی به هوش آمدم نگاه کردم منصور نیست.سریع پشت یک جیپ نشستم، برادرها فکر می‌کردند من موجی شدم، دویدند من را گرفتند و کنار تخت آوردند گفتم فلانی آنجا مانده، رفتند او را آوردند. از شلیک تانک متوجه شدیم که دشمن فرار کرده. خبر را سریع به قرارگاه منتقل کردیم و وارد خط شدیم.

رسیدن به مرز

دنبال دشمن افتادیم،به سمت جاده آسفالت تقریباً از سمت شمال، اولین ماشینی که از روی جاده آسفالت از سمت اهواز به سمت برادران که از سمت دارخوین آمده بودند رفت من بودم و برادرمان آقای بشردوست. نیروها را نزدیک کوشک آرایش دادیم ما در تعقیب دشمن رفتیم که دشمن را پیدا کنیم و بدانیم دشمن کجاست. من و آقای پورعلی مسئول اطلاعات و تعداد زیادی از بچه‌ها با یک استیشن و یک جیپ به سمت دشمن رفتیم تا مرز،دشمن را پیدا کنیم، مرز برای ما توجیه نبود و برای اولین بار به خط مرزی رسیدیم. علائم مرزی را از نزدیک دیدیم. روی تپه‌ای با یکی از بچه‌ها با جیپ ایستاده بودم بین مرز خودمان ومرز عراقی‌ها. ما مرز بین‌الملل را برای اولین بار می‌دیدیم و اولین ماشینی بود که به مرز می‌رسید.

روی همین تپه برادرها ایستاده بودند. شهید راجی بالای ماشین ایستاده بود. پوریانی توی جاده و من هم کناره ماشین ایستاده بودم با دوربین به اطراف نگاه می‌کردیم ببینیم دشمن را مشاهده می‌کنیم یا نه، یکدفعه دیدم یک جرقه‌ای از سمت راست بلند شد.

فهمیدیم تانک شلیک کرد و ماشین استیشن را هدف قرار داد. متوجه شدیم عراقی‌ها دقیقاً کجا هستند جاده صاف بود در دید مستقیم تانک‌ها، داخل ماشین نشستیم و دور زدیم، ماشین هم از آدم پر بود، همۀ مسئولان بودند. تانک هم شروع به شلیک کرد یک گلوله زد جلوی ماشین یک گلوله بغل ماشین. به بچه‌ها گفتم: گلوله بعدی می‌آید داخل ماشین. اتفاقاً همین طور هم شد به در عقب ماشین خورد. سقف ماشین را دو نصف کرد،تایر عقب را ترکاند،تایر زاپاس را هم ترکاند، مقابل من تقریباً به اندازه کف دست پر از ترکش بود. فقط دو نفر از بچه‌ها زخمی شدند. روی رینگ،ماشین را حرکت دادیم. یک پیچی جلوی ما تقریباً ۵۰۰ متری بود توی پیچ، دیگر از تیر مستقیم در امان بودیم.»

           

سه شنبه 4 آبان 1395 ساعت 10:53

" جام جم "

" کارتون / عاقبت کتک‌زدن دانش‌آموز! "

درس معلم اگربود زمزمه ی محبتی         جمعه به مکتب آورد طفل گریز پا را

 

" پایگاه خبری تحلیلی اعتدال "

خواص اسما ء الحسنی ( 26 ) :

حمید:

 

از اسما ء حسنای الهی است .

خداوند عالمیان حمید است یعنی آن گونه که سزاوار عظمت اوست می تواند خود را ثنا بگوید

و ستایش نماید ، چرا که کسی به غیر از خداوند قادر نیست که عظمت الهی را در ک نماید  تا

زبان به ستایش او بگشاید .

 

خواص :

 

1- خواندن این اسم برای شهرت شدن به ثنا و نیکی مجرب است .

 

2- کسی که حالت هزل و فحش دارد، این اسم مبارک را بر ظرفی

بنویسد و با آب آن را بشوید و بخورد ، آن حالت از او زایل می گردد .

" شهیدی که با قبر خالی‌ بیماری را شفا داد " :

خانمی که گریه می‌کرد گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود.
 
دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک
 
شب در خواب دید که جوانی به سراغش آمده است.          
 
  
تصویر شهیدی که با قبر خالی‌ بیماری را شفا داد                 
 

به گزارش مهر، پدر شهید حسینعلی بالویی نقل می کند که روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار

شهدای بهشهر رفته بودم. دیدم زن و شوهری بر سر مزار پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه

می‌کنند.

رفتم نزدیک قبر و علت را جویا شدم. به آن ها گفتم که این سنگ قبر پسر من است اما در این قبر

شهیدی نیست که شما این قدر برایش گریه می‌کنید. پسر من مفقود الجسد است. در ضمن من

اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند.

خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت: فرزند مریضی دارم که از ناحیه دو پا فلج بود. دوا و

درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که جوانی

به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش بلند شود.

پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. جوان می‌گوید برخیز

تو شفا یافته‌ای! من شهید بالویی از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا

گرفته بود.

من تمام گلزار شهدای شهرهای مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا این

که بالاخره در گلزار شهدای بهشهر (این جا) این سنگ قبر را پیدا کردم.

پدر شهید می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم زنده حقیقی است و به راستی

شهدا  صاحب حیات طیبه‌اند.

 

" جام جم "

 
 

طنز جبهه ( 41 ) :

نتیجه تصویری برای تصاویری از رزمندگان اسلام

 

وضع غذا که بهم می ریخت ، دعاها سوزناک تر می شد :

اللهم ارزقنا پلویی ،

تخته کبابا و فوقه کره ،

 یمینی دوغا و یساری شربتا ،

 مع خربزه !

فریاد میزدن آآآآآآآآآامین !

ضرب المثل پارسی ( 7 ) :

61 - آب و گاوشان یکی است

در همه ی کارها مشترکند

 

62- آب واز آسیاب افتاد

آرامش برقرار شد

 

63- آب در دست داری بگذار و بیا

عجله کن و بیا

 

64- آبی از او گرم نمی شود

از او سودی حاصل نیست

 

65- آبی که آبرو برد در گلو مریز

صرف نظر از کاری که آبرو ببرد

 

66 - آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

اتفاقی نباید می افتاد حال که افتاد مقدار آن تفاوت نمی کند

 

67- آب می گردد و گودال را پیدا می کند

هر چیز جفت خود را می یابد

 

68- آب و آتش با هم جمع نمی شوند

دو عنصر مخالف

 

69- آب هر چه عمیق تر ، آرام تر

نظیر : درخت هر چه باردارتر ، سر به زیرتر

 

70- آب شور تشنگی را بیشتر می کند

هر چیز زیان آور ، خطرات بیشتری دارد

یا من اسم هو دوا و ذکر هو شفا

 Image result for ‫تصاویر گل میخک‬‎

گویند موسی خدای را گفت : " پروردگارا درد از کجا می آید ؟ "

خدا گفت : " از پیش من "

موسی گفت : " دوا از کجا می آید ؟ "

گفت : " از پیش من "

موسی گفت : " پس طبیبان چه کاره اند ؟ "

خدا گفت : "دل بندگان مرا خوش می کنند تا بهبود یا بلای من در رسد !