اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 49 ) :

     Image result for ‫تصویر رزمندگان‬‎

****************

                         *************

   آن روز من مقسم غذا بودم ، ناهار چلو مرغ بود .

نمیدونم چی شده بود که بعضی مرغها ران نداشت .

بچّه ها هم کم نذاشتن می گفتن :

برادر این مرغها مادر زادی معلول بودن یا تو جنگ به این روز افتادن !

شاید از میدان مین جمع کردن !

نکنه تخریب چی بودن !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد