اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

امر الهی عزیزتر از فرزند



روزی جمعی از دوستان امام باقر(ع) به منزل ایشان آمدند. یکی از فرزندان خردسال ایشان دچار تب شدید و بیماری سختی بود. امام نیز از این موضوع سخت ناراحت بودند، به‌گونه‌ای که آرامش نداشتند و آثار اندوه در چهره ایشان دیده می‌شد. مهمانان با مشاهده سیمای اندوهگین امام، بر حال ایشان نگران شده و با خود گفتند: اگر این فرزند از دنیا برود حتماً از اندوه و پریشانی برای امام اتفاقی می‌افتد.
در همین اثنا، صدای گریه زنان از اتاق مجاور شنیده شد، و همگی دانستیم که برای کودک اتفاقی افتاده. اندکی بعد باخبر شدیم که فرزند خردسال امام از دنیا رفته است. امام به اتاق مجاور رفت و پس از ساعتی بازگشت اما بر خلاف انتظار حاضرین، دیگر در چهره ایشان اثری از پریشانی دیده نشد، به امام عرض کردند: وقتی که ما نزد شما آمدیم به‌گونه‌ای پریشان بودید که ما نگران حال شما شدیم (اما اینک اثری از ناراحتی در شما نمی‌بینیم!) امام فرمودند: ما نیز (مثل شما) دوست داریم که عزیزانمان تندرست و به دور از آسیب باشند، ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خدا محقق گردید (گردن نهادن در برابر) امر خدا برایمان عزیزتر است.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج11، ص86
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد