اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

طنز جبهه ( 51 ) :

      Related image

فرمانده اگر از رژه راضی بود ، می گفت : گروهان ، خیلی خوب .

اون روز تو هوای گرم آبادان ، همه ام بیحال ، رژمون تعریفی نداشت .

فرمانده : گروهان ، حیف نان ! ناگهان یکی جواب داد: استوار ، بی خیال !

تمام جایگاه زدن زیر خنده !

بقیّه تمرینم لغو شد !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد