اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

در محاصره، زندگی خودْ وقت است ...........

 Related image

اینجا، پای سراشیبیِ تپه‌ها، در برابرِ غروب

و دهانه‌ی وقت،

نزدیکِ باغ‌هایی بی‌سایه،

کارِ زندانیان را می‌کنیم،

و کار بیکارگان را:

امید را پرورش می‌دهیم.

*

آسمان در بامدادْ سربی است

و در شب‌ها نارنجی. ولی دل‌ها

چون گلِ پَرچین بی‌طرف مانده‌اند.

*

در محاصره، زندگی خودْ وقت است

میانِ یادآوریِ آغازِ زندگی

و از یاد بردنِ پایانش…

*

 

اینجا، پای بلندی‌های دود، بر پلکانِ خانه

وقت را وقت نیست،

کارِ کسانی را می‌کنیم که سوی خدا برمی‌شوند:

درد را فراموش می‌کنیم.

*

فاصله را میانِ پیکرهای خود

و خمپاره … با حسِّ ششم اندازه می‌گیریم.

*

هر مرگی،

اگرچه منتظَر باشد،

خودْ مرگی نخستین است.

پس چگونه من

زیرِ هر سنگی

ماهِ خفته‌ای بینم؟

"  فدوی طوقان "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد