اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

در محاصره، زمانْ مکانی می‌شود :


تصاویر : مبارزه جوانان فلسطینی با صهیونیست ها

این محاصره، چندان ادامه خواهد داشت

که حصارگر، مانندِ حصاری،

احساس کند که ملال

صفتی است از صفاتِ بشر.

***

در محاصره، زمانْ مکانی می‌شود

که در ابدیّتِ خود به سانِ سنگ شده است.

در محاصره، مکانْ زمانی می‌شود

که از موعدِ خود بازمانده است.


***

شهید برای من توضیح می‌دهد: در ورای افق

من از پیِ باکره‌های جاوید نرفتم،

زیرا که من زندگی را

بر زمین، میان درختانِ صنوبر و انجیر، دوست دارم.

اما مرا راهی به آن نبود،

پس با واپسین چیزی که داشتم به جست‌وجوی آن برآمدم:

با خون در تنِ لاجورد.


***

صلح کلام مسافری است در درون خویش

به مسافری که به سمت دیگر می‌رود …

صلح دو کبوتر ناآشناست


***

که قسمت می‌کنند بغ بغوی آخرشان را

بر لبه‌ی مغاک.

صلح اشتیاق دو دشمن است

هر یک جداگانه


***

برای خمیازه کشیدنی بر پیاده‌روی خستگی.

صلح آه دو عاشق است که تن می‌شویند

با نور ماه.

صلح پوزش طرف نیرومند است از آنکه

ضعیف‌ترست در سلاح و نیرومندتر است در افق.


***

صلح شکسته‌شدن شمشیرهاست

رو در روی زیبایی طبیعی.

آنجا که شبنم

لبه‌ی آهن را در هم می‌شکند.


***

صلح روزی است مأنوس، مهربان و سبکبال

که با کسی دشمنی نمی‌ورزد.

صلح قطاری است که متحد می‌کند سرنشینانش را که باز می‌گردند

یا می‌روند به گردشی در حومه‌ی ابدیت.


***

صلح اعتراف آشکار با حقیقت است:

با خیل کشتگان چه کردید؟

صلح یعنی پرداختن به کاری در باغ:

در نخستین گام، چه خواهیم کاشت ؟  

 

  («محمود درویش»، از کتاب «اگر باران نیستی نازنین، درخت باش»،

ترجمه‌ی «موسی اسوار»، انتشارات «سخن»، ۱۳۸۹ ترجمه‌ی

قسمت آخر شعر از «تراب حق‌شناس»)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد