اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

کویری بودم تشنه؛ که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد.

Image result for ‫تصویردشت ب ا گل ها‬‎

 

 کویری بودم تشنه؛ که بارش باران نگاه تو، سیرابم کرد.

❄️ جنس نگاه تو، از جنس سحرهای رمضان است؛ یوسف من، اولین نگاه تو


را، در رمضانی بی نظیر، پیدا کرده ام!

❄️نمیدانم میان "تــو" و "لیلــه القدر"، چه سری است که هر آنچه را، تو نگاه


می کنی، لیله القدر، بر قیمتش می افزاید.

راز میان شما هر چه هست، باشد! من دلخوشم به تو، که همین حوالی نفس می کشی


و سیاهی قلب هایمان، نگاهت را از ما، ساقط نمی کند.

❣فقــــط.... یک درد می ماند، که سالهاست، در کنار اطمینان قلبهایمان، خودنمایی می کند.

"نداشتنت"... درد بی درمانی است! و این درد را تنها کسی لمس می کند، که یکبار حرارت


آغوش تو، مَستش کرده باشد.

❄️یقیـــن دارم؛ بی تو ماندن، محال است... بی تو رسیدن، محال است... بی تو نفس کشیدن،


محال است... اما من همچنان بدون تو، زنده ام!

❄️تا آمدن تو... فقط یک قدم راه مانده است.. مـــن، باید، قدم...بردارم، تا تــــو را، پیــــدا....کنم!

❣درد نداشتنت...با نسخه زیر...درمان میشود... راکد....نباش! بی خیال...نباش!


ساکن...نباش!


برو....می یابی اش!

✍ و من، این رمضان، بسویت، قدم برمی دارم. برای قدم هایم، امن یجیب بخوان!


http://parande93.blogfa.com


 

نظرات 1 + ارسال نظر
نرجس چهارشنبه 17 خرداد 1396 ساعت 23:32 http://www.p14masom.blogfa.com

در گذر گاه باد

می آید پیغامش

رفته است از یاد

انسانیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد