اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

احیای درخت خرمای خشکیده

تصویر مرتبط 
از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:

 در یکی از سفرهایی که امام حسن مجتبی(ع) به حج عمره می رفت،یکی از فرزندان

 زبیر که به امامت آن حضرت ایمان و اعتقاد داشت، همراه آن بزرگوار بود.
در میان راه در یکی از منازل نزدیک آبی در زیر درخت خرمایی که از بی‌آبی و عطش
خشک شده بود، فرود آمد. برای امام حسن(ع) در زیر آن درخت فرشی را پهن کردند و
برای فرزند زبیر هم فرش دیگری در مقابل امام حسن(ع) انداختند.
در این هنگام فرزند زبیر سر خود را بلند کرد و گفت: ای کاش، این درخت، خرمایی تازه
داشت و از آن می‌خوردیم. امام حسن(ع) فرمود: آیا به خرمایی تازه اشتها داری؟ گفت:
آری. حضرت دستهای مبارک خود را به سوی آسمان بلند کرد و زیرلب دعایی نمود که
فرزند زبیر متوجه الفاظ ذکر دعا نشد. در این موقع ناگهان درخت خشکیده، سبز و دارای
برگ و خرمای تازه شد.
ساربانی که همراه ایشان بود گفت: به خدا قسم که امام حسن(ع) سحر و جادو کرده
است. امام حسن(ع) به او فرمود: وای بر تو! این سحر و جادو نیست، بلکه دعای پسر
پیغمبر است که مستجاب شد.(1)
___________________
1- بحار‌الانوار، ج 43، ص 323

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد