سعد
خفاف یکی از اصحاب امامسجاد(ع) نقل میکند که روزی به یکی از اصحاب خاص
علی(ع) «ابوعمر ذازان فارسی» برخورد کردم و دیدم که با صوتی زیبا و لحنی
دلربا، قرآن میخواند. گفتم: ابوعمر! عجب قرائت نیکویی داری! اینگونه
قرائت را از که آموختهای؟ وی در حالی که تبسمی بر لب داشت گفت: من در ایام
جوانی با صدایی شیوا شعر میخواندم، آقا امیر المومنین(ع) مرا دید و از
حسن صوت من تعجب کرد و فرمود: ای ذازان! چرا با این صدای زیبا قرآن
نمیخوانی؟ عرضه داشتم: یا امیرالمومنین! من از قرآن بهقدر آنچه که در
نماز خوانده میشود، بیشتر بلد نیستم.
حضرت
فرمود: نزد من بیا. چون به حضورش شتافتم، چیزهایی در گوشم خواند که
نفهمیدم، بعد فرمود: دهانت را بگشا و در آن حال با دهان مبارکش، دهانم را
متبرک گردانید. به خداوند سوگند ای سعد! بعد از آن لحظه احساس کردم تمام
قرآن را با اعراب و همزه و شرایط دیگر، حفظ کرده و میدانم و بعد از آن، در
مورد قرآن، به هیچکس محتاج نشده و نیازی به سوال پیدا نکردم.
«سعد
خفاف» میگوید: من این قصه را بر حضرت ابیجعفر امامباقر(ع) عرضه داشتم،
آن بزرگوار فرمود: ذازان راست گفته است، همانا امیرالمومنین علی(ع) از
خداوند تبارک و تعالی، برای ذازان به اسم اعظم درخواست عنایت کرده است و
هرکس با اسم اعظم، خداوند را بخواند رد نمیشود. (1)___________________
1- سفینهًْالبحار، ج 1، ص 547