اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

دختر ، قلبی پاک و خالص دارد

Related image


در اولین صبح عروسی ، زن و شوهر توافق کردند که در را بروی هیچکس


باز نکنند .


ابتدا پدر و مادر پسر آمدند .


زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند . اما چون از قبل توافق کرده بودند ،


هیچ کدام در را باز نکرد .


ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند ... !


اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت : نمی توانم ببینم که پدر و


مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم .


شوهر چیزی نگفت ، و در را برایشان گشود . اما این موضوع را پیش خودش


نگه داشت .


سال ها گذشت خداوند به آن ها چهار پسر داد .


پنجمین فرزندشان دختر بود .


برای تولد این فرزند ، پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و


میهمانی مفصلی داد .


مردم متعجبانه از او پرسیدند : علت این همه شادی و میهمانی دادن چیست ؟


مرد به سادگی جواب داد : چون این همان کسی است که در هر شرایطی در را


به رویم باز می کند ... !

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد