ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
این شعرصرفاجهت مطالعه است *کپی برداری پیگیردقانونی دارد
***************************************
از سفر کردۀ ما باز برید باز خبر
باز بجویید که چه آمد بسرش باز خبر
آن سفر کرده که چشمها بدرقۀ
اوست ، باز برید باز خبر
همره کاروان زمان
مرا باز برید به بیشۀ نور
در فراسوی تنگ زمان
خبر از آتش و خون ، فریاد و عصیان بود
باد می ماند بر دروازۀ شهر نور
شهر من ، شهر نبود آتش بود
کوچه هایم دریا ، خانه هایم در مِه گم
باغها یم نیزار
با من آواز دهید
نخلها بی سر ، می مانند
کوهها بی یاور شَبگرد کوهساران می ماند
دیگر آوای صدایش را هر شب
دیگر از زمزمه های شبهایش
در نخلستانها ، کوهها ، دشتها
نمی آید باز
بامن از مرد بگو
که دیار خفتۀ من با آن بیگا ْنهِ ست
با من از یار سفر کرده باز بگو
با من از سجادۀ نور
با من از پاکی و صفا ، باز بگو
رفته رفته ، گل یخ می روید بر کوهسارها
رفته رفته ،گل نسیان می روید بَر دشتها
با من از مرد بگو
که به یک هل منْ
از آسمان بی فروغ شهر
پَر کشید
همه جا کبر و غرور ، فریاد و عصیان است
پُر فروغ چشمهایش را
جامه های خاکیش را
از یاد رفته
همه را سودای زر اندوزی در سَر
به زبان ، خاکسار دشت شقایقهایند !
گل خورشید ، فقط در چشمهای تو جان می گیرد
گل امید ، فقط در راه تو پا می گیرد
آسمان دل من بارانی است
طوفانی باید
تا بَر سجادۀ نور
از شهری خاموش
به باغ شقایقها
پروازی دوباره باید کردد
-----------------------------------------------------------------------------
سرودۀ : رویا پوراحمد گربندی
« به مناسبت آزادی خرمشهر ، یاد یاران ؛ یادی از خونین شهر و شهدای آن»
منتظرم
منتظر دلى از جنس نور، کسى از قوم خورشید!
کسى از نژاد نفسهاى گرم
مردم نیز منتظرند
و غرق در لحظههاى انتظار
نیازشان را از لا به لاى نفسهاى حیران خود بازگو مى کنند
شقایقها منتظرند!
منتظر کسى که به فرهنگ، شبنم ایمان بیاورد
کسى که آیینههاى مکدر زمانه را در هم بشکند
و اشکهاى ارغوانى را از کوچههاى پریشانى نجات دهد
کوچهها چشم به راهند!
چشم به راه قدمهایى
که زخمهاى بى رحم گمراهى را از چشمان مردم پاک کنند
کوچهها منتظر چشمان بارانزایى هستند
که با قدمهایش جان مردم را به شبنم اشکها بشوید
جادهها منتظر رهگذرى هستند که براى همیشه خواهد ماند
منتظر قدمهایى که تن مُرده کوچهها را زنده مى کند
لالهها منتظرند!
منتظر کسى که همزاد موجهاى خورشیدى است
کسى از جنس ابر، پریزاد باران
عاشقان منتظرند!