اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شهادت امام علی ( ع ) 4

Related image

 


 

در شب بهت چشم عرش خدا


پدری مهمان دختر بود


مثل هر شب دوباره نان و نمک


وقت افطار سهم حیدر بود


 

در گلویی که استخوان مانده


بغض دلتنگیش ترک برداشت


با تماشای اشک و آه پدر


چقدر اضطراب دختر داشت


 

اضطراب زمان کودکیش


متولد شد از دو چشم ترش


در نگاهش تجسم مادر


خیره مانده به رفتن پدرش


 

مرد بی فاطمه به روی لبش


آیه های وداع می خواند


آسمان را نگاه می کند و


درد او را کسی نمی داند


 

دلش از دست زندگی پر بود


سمت مسجد روانه شد بابا


عزم خود جزم کرد و راه افتاد


زیر لب گفت آه یا زهرا


 

مسعود اصلانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد