اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

شعر انتظار ..... 11


 Related image



طلوع صبح بهار



تویی که در نفست می‌وزد شمیم بهار


بیا به کوچه ما، عطر نرگسانه بیار


 

تو جاودانه‌‌تر از حس آفتاب و درخت


تو عاشقانه‌تر از شوق آب و شالیزار

 

 

برای از تو سرودن بهانه لازم نیست


حکایت نفس است و حلاوت تکرار


 

چه عطری از تو در آفاق من پراکنده ست


که شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار


 

چقدر شعر من از واژه "تو" لبریز است


چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار


 

چقدر بی تو نفس می‌کشم؛ دریغ از من


چقدر خسته ام از این هوای تیره و تار


 


چه می‌شود که بیایی؟، چقدر رویایی است


در این سیاه زمستان، طلوع صبح بهار


 

محمد امین زاده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد