این روزها جز گریه غمخواری نداری
جز در صبوری سوختن کاری نداری
تنها شدی خیلی دلت را غم گرفته
در بارگاهت هیچ زوّاری نداری
نه در رواق و صحن نه پای ضریحت
ریحانۀ بابا عزاداری نداری
حتی کبوتر در حریمت پَر نگیرد
جز گَرد و خاکِ غربت انگاری نداری
صد لشکرِ مختار تحتِ امر داری
کی گفته بیبی جان کَس و کاری نداری
تکفیریِ از هر چه شمر و زَجر بدتر
تو فکر کردی که شرف داری نداری
این قبر مُهرِ بیمۀ عباس خورده
چاره به جز برگشت با خواری نداری
شاعر:عارفه دهقانی