تا سحر عبادت میکرد
امام در طول زندگی خصوصا چند دهه آخر عمر مبارکشان در ماه رمضان کلیه برنامههای درسی، علمی، تحقیق وملاقاتهای عمومی و خصوصیشان را تعطیل میکردند و در برابر تقاضاهای ادامه برنامهها و یا در پاسخ بهعلت تعطیلی آنها با یادآوری اعمال و عبادت ماه رمضان میفرمود: خود ماه رمضان هم کاری است.(1)
تابستان یکی از سالها (قبل از سال 1341) که مصادف با ماه مبارک رمضان بود و امام به مشهد مسافرت کرده بودند، بارها مشاهده میشد که شبها امام در مسجد گوهرشاد میان جمعیت عبای خود را روی زمین میانداختند و تا سحر به تلاوت قرآن، نماز، دعا و مناجات میپرداختند.(2)
عبادات و اعمال و تهجد شبهای ماه رمضان امام با سایر ایام و لیالی تفاوت بسیار داشت علاوهبر اینکه بیشتر شب را به تلاوت قرآن، ادعیههای ماه رمضان و خصوصا به قرائت دعای ابوحمزه ثمالی میپرداختند، انابه و تضرع امام به درگاه الهی بیشتر میشد.
______________
(1) آیتالله توسلی، پابهپای آفتاب، ج2، ص104
(2) آیتالله واعظزاده خراسانی، پابهپای آفتاب، ج6، ص103
قالالامام علی(ع):
«العمل العمل، ثم النهایهًْ النهایهًْ، والاستقامه الاستقامه، ثم الصبر الصبر،
والورع الورع، ان لکم نهایهًْ فانتهوا الی نهایتکم»
امام علی(ع) فرمود:
عمل صالح، عمل صالح! سپس آیندهنگری! آیندهنگری! و استقامت! استقامت!
آنگاه بردباری! بردباری! و پرهیزکاری! پرهیزکاری! برای هر کدام از شما عاقبت
و پایان مهلتی تعیین شده، با نیکوکاری بدانجا برسید.»(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهجالبلاغه- خطبه 176
امام علی(ع) در توصیف شاخصهای فسق و فجور جامعه فرمود: خداوند شما را رحمت کند.
بدانید شما در روزگاری زندگی میکنید که گوینده حق اندک و زبان از راستگویی عاجز، و حق طلبان بیارزشند، مردم گرفتار گناه و نافرمانی، و سازشکاری- در پیروی از شهوات و هواهای نفسانی- همدست یکدیگرند. جوانانشان بد اخلاق، و پیرمردانشان گناهکار، و عالمانشان منافق و دورو، و نزدیکانشان سودجو و منفعتطلبند.
همانا پس از من روزگاری بر شما فرا میرسد که چیزی پنهانتر از حق و آشکارتر از باطل و فراوانتر از دروغ بستن به خدا و پیامبرش نباشد. و نزد مردم آن زمان کالایی زیانبارتر از قرآن نیست، اگر آن را درست بخوانند و تفسیر کنند، متاعی پرسودتر از قرآن یافت نمیشود.(2)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- نهجالبلاغه- خطبه 233
2- همان، خطبه 147
بر اساس آموزههای قرآن، برای هر چیزی مقدراتی از پیش تعیین شده است؛ اما این بدان معنا نیست که مقدرات غیرقابل تغییر باشد؛ زیرا مقدرات به دو دسته تقسیم میشود؛ چنانکه اجل به مسمی و معلق تقسیم میشود. بنابراین، امکان تغییر برخی از مقدرات با اموری از جمله دعا و توسل وجود دارد. ماه رمضان بهویژه شب قدر یکی از فرصتهای استثنایی است که میتوان مقدراتی را که در آن شب امضا میشود، با دعا، استغفار و توسل تغییر داد. نویسنده با مراجعه به آیات قرآن در صدد است تا این مطلب را تبیین کند.
مقدرات و سرنوشت محتوم بشر
براساس تعالیم قرآن، هر کسی دارای مقدراتی محتوم است؛ زیرا مقدرات از واژه «قدر» به معنای اندازه است. از نظر قرآن، هر چیزی براساس اندازهای مشخص و معین خلق میشود؛ چنانکه سازههای بشری مانند ساختمان، اتومبیل، رایانه و تلویزیون نیز اینگونه است و انسانها با اندازهگیری دقیق هر قطعه آن را چنان میسازند که بتواند کار ویژه خود را بهدرستی انجام دهد. خدا میفرماید: وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً؛ هر چیزى را آفریده و بدان گونه که درخور آن بوده اندازهگیرى کرده است.(فرقان، آیه 2)
بر اساس همین مقدرات برای هر آفریده است که انسان ماموریت یافته تا در جایگاه خلافت الهی قرار گیرد(بقره، آیه 30)؛ زیرا در ساختار آفرینش در جایگاهی است که میتواند با توجه به داراییهایش یعنی همه اسماء و صفاتالهی(بقره، آیه 31) از عهده مسئولیت خلافت بر آید. این در حالی است که برخی چون ابلیس از جنیان برخلاف مقدرات، خواهان این مقام و منزلت بود؛ زیرا گمان ابلیس این بود که ملاک ارزشی برای تعیین چنین منزلت و مقامی، عنصر بدنی اوست که از آتش است نه آدم خاکی؛ در حالی که از نظر خدا آنکه ارزش و قدر انسان را بالا برده است همان نفس و روانی است که از روح الهی در کالبد خاکی دمیده شده است.(ص، آیه 72 تا 76؛ اعراف، آیه 12)
همانطوری که اندازه و قدر هر چیزی از پیش تعیین شده است؛ مقدرات به معنای سرنوشت محتوم نیز تعیین شده است؛ زیرا هر آنچه در هستی اتفاق میافتد از سوی خدا در امالکتاب تکوینی یا همان کتاب مکنون و لوح محفوظ ثبت و ضبط شده است؛ از این رو انسان نباید نسبت به دادهها و گرفتههای الهی کنش خیالبافانه داشته باشد. خدا میفرماید: هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسهاى شما به شما نرسد، مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم در کتابى است. این کار بر خدا آسان است تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است، بدمستی و شادمانى هیجانی و فرحناکی نکنید؛ چرا که خدا هیچ خیالباف خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.(حدید، آیات 22 و 23)
از نظر قرآن، هر آنچه در امالکتاب و لوح محفوظ است، به عنوان امر محتوم الهی در عوالم تحقق مییابد و فرشتگانی مسئولیت آن را دارند که آن را تحقق بخشند. خدا میفرماید: هَذَا کِتَابُنَا یَنْطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ؛ این است کتاب ما که علیه شما به حق سخن مىگوید ما از آنچه میکردید نسخه بر مىداشتیم. (جاثیه، آیه ۲۹)
آیات دیگری غیراز این آیه است که سخن از مقدرات دارد که صراحت بیشتری دارد، چنانکه در سوره دخان که درباره شب قدر در ماه رمضان است و نیز سوره قدر از مقدراتی سخنی به میان آورده است که فرشتگان پس از امضا آن را در طول سال اجرایی میکنند. توضیح این مطلب در ادامه میآید.
عظمت شب قدر
از نظر قرآن، هر ساله مقدرات و سرنوشت هر چیزی در ما سوی الله از سوی خدا رقم میخورد و پس از امضای آن از سوی خلیفه الله از سوی مجریان یعنی همان روح و فرشتگان به اجرا در میآید و استنساخ میشود. خدا به صراحت در اینباره میفرماید: سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را در شبى فرخنده نازل کردیم؛ زیرا که ما هشداردهنده بودیم، در آن شب هرگونه کارى به نحوى استوار فیصله مى یابد. این کارى است که از جانب ما صورت مى گیرد ما فرستنده بودیم، و این رحمتى از پروردگار توست که او شنواى داناست، پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو است اگر یقین دارید ، خدایى جز او نیست، او زندگى مىبخشد و مىمیراند، پروردگار شما و پروردگار پدران شماست. (دخان، آیات 1 تا ۸)
مراد از شب فرخنده همان شب قدر است که در سوره قدر بیان شده است؛ چنانکه مراد از امالکتاب میتواند قرآن یا همان لوح محفوظ باشد که قرآن نیز به عنوان بخشی از آن تلقی میشود؛ زیرا لوح محفوظ در اختیار خلیفهًْالله است و فرشتگان محافظ و رسولی آن را همراهی میکنند. این لوح محفوظ و امالکتاب برای امضای بخش سالیانه خود نزول مییابد تا پس از امضا از سوی خلیفهًْالله برای اجرا به بالا برده شود و در طول سال اجرایی شود؛ چنانکه مراد از رسولان ارسالی از سوی خدا میتواند شامل پیامبران و فرشتگان مامور باشد.
شب قدر نه تنها به سبب نزول قرآن مبارک است؛ چنانکه خدا میفرماید: ماه رمضانی که در آن قرآن برای هدایت مردم و بیناتی از هدایت و فرقان نازل شده است.(بقره، آیه 185) بلکه به سبب نزول امالکتاب و لوح محفوظ و نیز تعیین مقدرات هر چیزی بسیار مبارک و مهم و اساسی است. باید توجه داشت که در شب قدر براساس همین آیه تنها قرآن نازل نشده بلکه بیناتی از هدایت و نیز فرقان نازل شده است؛ مراد از بینات میتواند حقایق اموری باشد که از جمله آنها خود رسولالله است که بینه تکوینی الهی است؛ چنانکه معجزاتی از جمله قرآن نیز بینات الهی است. همچنین در این شب فرقان نازل میشود که میتواند افزون بر قرآن که فرقان است، شامل تعیین و مشخص شدن هر چیز از حق و باطل و نیز مرگ و حیات باشد. بنابراین، به نوعی آیه از مجموعهای سخن به میان میآورد که در شب قدر نازل میشود. این مجموعه است که به این شب ارزش و اعتباری ویژه داده و آن را مبارک میکند.
خدا در سوره قدر نیز میفرماید: ما آن را در شب قدر نازل کردیم؛ و از شب قدر چه آگاهت کرد؛ شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است؛ در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى که مقرر شده است، فرود آیند. آن شب تا دم صبح صلح و سلام است. (قدر آیات 1 تا ۵)
به نظر میرسد که ضمیر «ه» در «انْزَلْنَاهُ» میتوان اشاره به قرآن یا حقیقت محمدی(ص) یا امالکتاب یا هر چیز دیگری داشته باشد که در آن شب به عظمت نازل میشود؛ زیرا آوردن ضمیر برای تعظیم است که آن چیز در عظمت شناخته شده و غیرغایب بلکه حاضر است و هم در نوعی از شناخت نوری قرار دارد که امکان دیدن صریح فراهم نیست؛ چنانکه نور آفتاب نمیگذارد تا حقیقت خورشید دیده شود.
در شب قدر براساس این آیات، روح و فرشتگان هر ساله نازل میشوند تا امر هر چیزی به اذن پروردگار مشخص و مقدر شود. این تنزل هر ساله بر خلیفهًْالله است که در عصر کنونی امام زمان(عج) است. بنابراین، فرشتگان و روح برای انجام ماموریتی عظیم که همان مقدرات است هر ساله پایین میآیند تا پس از امضای خلیفهًْالله آن را اجرایی کنند.
علامه طباطبایی مینویسد: از ظاهر لفظ آیه چنین برمیآید که شب مزبور یکی از شبهایی است که در روز زمین دور میزند. از ظاهر جمله «فیها یفرق کل امر حکیم» با در نظر داشتن اینکه صیغه مضارع (یفرق) استمرار را میرساند، فهمیده میشود که شب مزبور همواره در روی کره زمین تکرار میشود و از ظاهر جمله «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» چنین برمیآید که مادامی که ماه رمضان در کره زمین تکرار میشود، آن شب نیز تکرار میشود، پس نتیجه میگیریم که شب مزبور همه ساله تکرار میشود و در هر سال قمری در ماه رمضان همان سال یکبار تکرار میگردد. (المیزان، ذیل آیه 4 سوره دخان)
امینالاسلام طبرسی مینویسد: در این شب سرنوشتساز و مبارک است که آفریدگار هستی نعمتهای خود را از شب قدر این سال تا شب قدر سال آینده میان بندگانش تقسیم میکند و سرنوشت هرکسی را مقرر میدارد؛ به همین جهت در همه طول سال برکت آن شب در جهان امتداد دارد و به این دلیل شب مبارک عنوان یافته است. (مجمع البیان، ذیل آیه 4 سوره دخان)
شب قدر و امکان تغییر مقدرات و سرنوشت
از آنچه گذشت دانسته شد که امور همه هستی و آنچه باید اتفاق بیفتد در یک کتاب نوشته شده که همان امالکتاب است. برای تحقق خارجی هر یک از این امور، باید مراحلی طی شود که شامل قدر، امضا و قضا است. به این معنا که اول تعیین تکلیف شده و میزان و مقدار آن مشخص میشود و سپس به امضا و تایید میرسد و سپس به عنوان قضای جزیی در عالم، تحقق خارجی مییابد.
خداوند امور هستی را براساس حکمتی قرار داده که حکمت و غایت آفرینش است. این حکمت هرگز تغییر نمییابد و هیچ چیزی آن را تغییر نمیدهد. از اینرو امام سجاد(ع) میفرماید: یا من لاتبدل حکمته الوسائل؛ ای کسی که حکمتش را وسایل، تغییر نمیدهد. (صحیفه سجادیه، دعای 13) به این معنا که وسایل مادی و غیرمادی چون دعا و توسل و مانند آنها نمیتواند موجب تغییر و تبدیل در حکمت الهی شود؛ چنانکه سنتهای حاکم بر طبیعت و جان و جامعه و جهان نیز تغییر ناپذیر هستند. (احزاب، آیه 62؛ فاطر، آیه 43؛ فتح، آیه 23؛ روم، آیه 30)
ازروایات معتبر به دست میآید امکان تغییر مقدرات، پیش از امضا در قالب بداء که از آموزههای اسلامی است، شدنی است.
چنانکه گفته شد همه امور هستی که براساس حکمت الهی سامان یافته است. این امور برای تحقق خارجی و وقوع باید مراحل نزولی را بپیماید که در روایات از این مراتب نزولی به عنوان مشیت، اراده، قضای کلی، تقدیر، امضا و قضای جزیی یاد شده است.
بر اساس آموزههای اسلام، مقدرات پیش از امضا قابل تغییر و تبدیل است به شرطی که منافی حکمت الهی نباشد؛ به این معنا که براساس مصلحت نه حکمت میتوان امید به تغییر و تحویل و تبدیل در مقدرات داشت. پس اگر امری به امضا نرسیده باشد میتوان آن را تغییر داد؛ اما پس از امضا، آن امر در طول سال تحقق خواهد یافت.
آیات سوره قدر و آیات نخست سوره دخان این معنا را بیان میکند که امضای مقدرات به دست امام زمان(عج) در عصر ما است؛ چنانکه در زمانهای دیگر در دست خلیفه الهی و حجت خدا در همان زمان بوده است. از همینرو، روح اعظم با چهار فرشته مدبرات امر که عرش و فرمانروایی الهی جهان پیش از قیامت بر دوش آنان است، برای امضا همه آنچه به عهده خلیفه نهاده شده، نزد او میآیند و امضا میگیرند و مقدرات امضا شده را بالا برده و در طول سال به فرشتگان عامل و کارگزار میدهند تا هر شب فرود آمده و آن را تحقق بخشند.
همراه این روح اعظم و جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل، فرشتگان تحت امر ایشان از کارگزاران نیز فرود میآیند و این تنزل که در آیه به شکل فعل مضارع آمده، هر ساله اتفاق میافتد و پس از امضای خلیفه الهی برای اجرا به کارگزاران ابلاغ میشود. به نظر میرسد که در زمان نزول هر ساله روح و فرشتگان به محضر مبارک امام زمان(عج) برای کسب تکلیف و امضای امور حکیمانه هستی، آسمان قرق میشود و شیاطین و ابلیس در حبس قرار میگیرند. از اینرو هیچگونه اطلاعاتی از آن جلسه به بیرون درز نمیکند؛ اما در طول سال وقتی کارگزاران برای اجرای احکام امضایی هر شب فرود میآیند، برخی از این شیاطین برای استراق سمع و کسب اطلاعات از مقدرات آن روز به آسمان بالا رفته و اطلاعاتی را میربایند و به کاهنان خویش میرسانند. (صافات، آیات 6 تا9؛ جن، آیات 6 تا9)
براساس آیات قرآن، روح غیر از فرشتگان است؛ روح همان حقیقتی است که به همه موجودات هستی جان میدهد و چهار فرشته تحت فرمان او هستند؛ زیرا وقتی جان و روح به چیزی داده میشود آنگاه است که نیازهایی پیدا میکند که باید چهار فرشته مدبرات کلی امر به آن بپردازند. (نازعات، آیه5) همچنین آیات قرآن بیان میکند که فرشتگان به انواع و اقسام بسیار تقسیم میشوند که همه آنان در چارچوب مأموریت، عمل کرده و تخطی و تخلف نمیکنند. (ذاریات، آیات 1تا4؛ تحریم، آیه6)
با توجه به آنکه در شب قدر ماه رمضان، همه امور هستی در اختیار خلیفهًْالله برای امضا گذاشته میشود تا در طول سال به وسیله فرشتگان کارگزار اجرایی شود، باید آن شب قدر را شب سرنوشتساز دانست، چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: آغاز سال، شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته میشود. (وسائل الشیعه، ج7 ص258 ح8) از نظر آن حضرت(ع) شب قدر، آغاز سال حقیقی و واقعی است؛ هر چند که اول ماه محرم به عنوان آغاز سال هجری قرار داده شده، ولی از نظر قرآن، زمان آغاز سال برنامه و اجرای آن، همان شب قدر است. در این شب است که برنامهها امضا و برای اجرا ابلاغ میشود.
این شب قدر چنان مبارک و ارزشمند است که در آیات قرآن برتر از هزار ماه یعنی حدود هشتاد و چهار سال قمری دانسته شده است. از امام صادق(ع) درباره ارزش شب قدر و اعمال آن میفرماید: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (وسائل الشیعه، ج7 ص256، ح2)
پس عمل در این شب بسیار ارزشمند است؛ زیرا زمانی است که امور به خدمت خلیفهًْالله(عج) عرضه میشود تا ایشان به این عنوان امضا و ابلاغ کند؛ اگر انسان در آن شبها توبه کند گویی پاک شده و همین زمینه را برای تغییر قبل از امضا فراهم میکند. اگر تا آن شب توبه نکردهایم توبه کنیم تا شاید در تغییر و تبدیل سرنوشت و تقدیر خود پیش از امضا و ابلاغ، تأثیر مثبتی بهجا بگذاریم. البته در روایتی از امام صادق(ع) شبهای سهگانه19، 21 و 23 ماه رمضان نقش اساسی و کلیدی دارند و هر چند که یک شب همان شب امضا است، ولی دو شب دیگر زمینهساز است و نباید آنها را از دست داد. در حقیقت خداوند در کارگاه ماه رمضان انسان را برای کسب تقوا آماده میکند و با دربند کردن شیاطین امکان وسوسهگری از بیرون را از آنان سلب میکند. در این شرایط آرمانی، انسان میتواند خود را برای توبه آماده کند و با توبه زمینه را برای تغییرات سرنوشتساز فراهم آورد؛ زیرا برخی از تغییرات براساس مصلحت است نه حکمت کلی الهی. به این معنا که خداوند مثلاً برای هر انسانی دو اجل مسمی و معلق در نظر گرفته است. اجل مسمی در قالب حکمت است که تغییرناپذیر است، اما اجل معلق در قالب مصلحت است. پس اعمالی که انسان انجام میدهد بهویژه توبه، زمینهای است تا تقدیر اعمال منفی به مثبت تغییر یابد و بگونهای دیگر امضا و اجرایی شود.
امام صادق(ع) درباره تأثیر و تفاوتهای شبهای قدر فرموده است: التقدیر فی لیلهًْ تسعهًْ عشر و الابرام فی لیلهًْ احدی و عشرین و الامضاء فی لیلهًْ ثلاث و عشرین؛ برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام میگیرد و تصویب آن در شب بیستویکم و تنفیذ آن در شب بیستوسوم. (وسائل الشیعه، ج7 ص259)
پس شبهای قدر برای ارزیابی اعمال، امضا و تصویب اعمال آینده و تنفیذ و اجرایی شدن آن است که در شب سوم، ابلاغ رسمی انجام میگیرد و تغییر در آن شاید ناشدنی باشد.
از نظر قرآن، ماه رمضان ماه دعا و استجابت آن است. استغفار و توبه کردن در کنار صدقه دادن و اصلاح امور خطا کردن و توسل و یاری از پیامبر(ص) جستن از جمله کارهایی است که میتوان در کناردعا برای تغییر مقدرات انجام داد. از همین رو احیای شبهای قدر برای انجام این اعمال برای تغییر مقدرات بسیار مهم دانسته شده است و مومنان برای شب زندهداری و تهجد و انجام اعمال خاص در این شبها تشویق شدهاند. روایات بسیاری برای این منظور در کتب روایی آمده است که ترغیبکننده مومن برای بهرهمندی از این شب برای تغییر سرنوشت و مقدرات خویش است.
" کیهان "
***استاد سازگار***
یا امیرالمؤمنین یا ذالنعم
یا امام المتقین یا ذالکرم
اننا جئناک فی حاجاتنا
لاتخیبنا و قل فیها نعم
ای ز نفس ما به ما اولی علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
نفس احمد! قلب قرآن! رکن دین!
شهریار آسمانها در زمین!
دست حق! بازوی حق! شمشیر حق!
فاتح خیبر! امیرالمؤمنین!
دین، علی دنیا، علی عقبا، علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
معرفت گم کرده ره در کوی تو
حسن تصویر الهی روی تو
روی تو از شش جهت سوی خدا
چشم و دست آفرینش سوی تو
گوش? چشمی به سوی ما علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
حسن غیب کبریا شمع دلت
کعب? دل خان? خشت و گلت
در کنار خان? خشت و گلی
وسعت ملک الهی منزلت
ای همه پیدا و ناپیدا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
زادگاه توست آغوش حرم
جای پای توست دریای کرم
ظرف هستی روز بذلت شرمگین
بحر، پیش بخششت از قطره کم
قطره گردد در کفت دریا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی!
یا علی، اول تویی آخر تویی
در همه عالم فقط حیدر تویی
اختیار نار و جنت دست توست
حق و باطل را تویی داور، تویی
با تو باشد داوری فردا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
تا که در دریای خون، پاکم کنی
تیغ عشقت کو که صدچاکم کنی؟
دور سلمانت بگردانی مرا
زیر پای قنبرت خاکم کنی
تا گذاری روی خاکم پا علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
بیتو طاعت نار سوزان است و بس
بیتو تقوا کوه عصیان است و بس
بی تو اجر روزه و حج و جهاد
شعلههای سخت نیران است و بس
بیتو توحید است بیمعنا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
نور مهرت را به ذاتم دادهاند
از ازل آب حیاتم دادهاند
پیشتر از خلقت این روزگار
چارده فُلک نجاتم دادهاند
با تو بودم آشنا تنها علی!
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
ظلمتم؛ با یک نگاهم نور کن
سینه سیناییم را طور کن
گرچه میباشد سیه پروندهام
«میثمم» با میثمم محشور کن
سرفرازم کن، به زهرا، یا علی
یا علیّ و یا علیّ و یا علی
***استاد سازگار***
در مکتب اهل فضل و ایمان
قرآن، علی و علیست قرآن
توحید، علی، علیست توحید
ایمان، علی و علیست ایمان
اعمال، علی، علیست اعمال
میزان، علی و علیست میزان
معبودِ هماره غرق معبود
انسان همیشه فوق انسان
در کوی وصال او پرد دل
از خاک قدوم او دمد جان
عالم به در سراش سائل
خلقت به یم عطاش مهمان
مرهون شفاش نجل مریم
محتاج دعاش پور عمران
یک ذره او هزار خورشید
یک قطره او هزار طوفان
یک جمله او هزار حکمت
یک گفته او هزار عرفان
یک بنده حکمتش ابوذر
یک شیفته ولاش، سلمان
یک آینه از جمال او نور
یک سوره ز وصف اوست فرقان
***استاد سازگار***
اگر تو را نداشتم، بدان خدا نداشتم
آری خدا نداشتم، اگر تو را نداشتم
نبود اگر کرامتت، نبود اگر طبابتت
هزار درد داشتم ولی دوا نداشتم
به نام تو خدا صفا به زندگیم داده است
بدون نام تو در این جهان صفا نداشتم
نوای من علی علی،صدای من علی علی
بدون این علی علی،خدا خدا نداشتم
سنگ شدم طلا شدم،شاه شدم گدا شدم
چه میشدم اگر علی مرتضی نداشتم
اگر نبود زادگاه تو قسم به فاطمه
این همه سمت کعبه هم برو بیا نداشتم
من اسمه دوا علی و ذکره شفا علی
کمیل تو اگر نبود به لب دعا نداشتم
نبودی یا علی اگر، حسن نبود و هم حسین
بدون تو مدینه و کرب و بلا نداشتم
علی اکبر لطیفیان
ماه رمضان بود و پسرم 10 سال بیشتر نداشت که تمام روزها را روزه میگرفت. یک بار به مادرش گفتم: «عباس خیلی کوچیکه و حالا زوده تا روزه بگیره، امشب برای سحری بیدارش نکن.»
آن شب او را بیدار نکردیم.
فردایش وقتی عباس بیدار شد، مادرش برای او صبحانه آماده کرد؛ ولی از خوردن امتناع کرد. گفت: «روزهام.»
گفتم: «پسرم شما سحری نخوردی و نمیتونی امروز رو از گرسنگی طاقت بیاوری.»
اما خیلی جدی جواب داد: «اگه نتونم این روز رو بدون سحری روزه بگیرم، پس نمیتونم در کارهای دیگرم موفق باشم. خدا خودش بهم کمک میکنه.»
آن روز، حتی یک دفعه هم ندیدم که عباس شکوه کند یا بگوید گرسنهام! تا افطار با بچهها بازی کرد و روزهاش را نگه داشت.
بر اساس خاطرهای از شهید عباس بهنام تقدسی
راوی: علی اکبر بهنام تقدسی، پدر شهید
مریم عرفانیان
کیهان
ابومحمد رقی گوید: به محضر امامرضا(ع) رفتم و سلام کردم، جواب سلامم را داد و احوالپرسی کرد و با من به گفتوگو پرداخت تا اینکه فرمود:
ای ابا محمد هر بنده مومنی که خدا او را به بلائی گرفتار نمود، و او بر آن تحمل و صبر کرد، قطعا در پیشگاه خدا مانند پاداش شهید را خواهد داشت.
من پیش خود گفتم چرا امام این سخن را فرمود، با اینکه قبلا سخن از بلا و بیماری در میان نبود، یعنی چه، امام به چه تناسبی این جمله را فرمود؟!
با امام خداحافظی کردم و از محضرش بیرون آمدم، و خود را به همسفران و دوستانم رساندم.
ناگهان احساس کردم پاهایم درد میکند، شب را با سختی به سر آوردم. صبح که شد دیدم پاهایم ورم کرده و پس از مدتی، ورم شدیدتر شد. به یاد سخن امام افتادم که در مورد صبر بر بلا سفارش کرد و من آن را مناسب ندانستم.
با این وضع به مدینه رسیدم، زخم بزرگی در پایم پیدا شد و چرک زیاد از آن بیرون آمد، آنچنان دشوار بود که امان را از من گرفت، دریافتم که امام آن سخن را برای چنین پیشآمدی که برایم رخ میدهد فرمود، تا با صبر، آرامش خود را حفظ کنم، و حدود ده ماه بستری بودن این مرض طول کشید.
روایت کننده گوید: او پس ازمدتی، سلامتی خود را بازیافت؛ و سپس بار دیگر مریض شد و به آن مرض مرد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 51، ص 49
قال الامامالحسن المجتبی(ع):
«سئل عن المروه؟ فقال: شح الرجل علی دینه، و اصلاحه ماله،و قیامه بالحقوق»
از امام حسن مجتبی(ع) پرسیدند:
مروت و مردانگی چیست؟
حضرت فرمود: مروت و مردانگی به حفظ و نگهداری دین، خویش و اصلاح مال خود، و ادای
حق و حقوق دیگران است.(1)
____________
1- بحارالانوار، ج75، ص109
رادمردی مهربان با دست های پینه دار
در میان کوچه های شهر غربت رهسپار
کیسه های نان و خرما روی دوش خسته اش
کیست این مرد غریبه ، با لباسی وصله دار؟
کهکشان ها شاهد غم های بی اندازه اش
ماه می گرید برایش چون دل ابر بهار
نیمه شب ها لابه لای نخل ها گم میشود
چاه می داند دلیل گریه های ذوالفقار
در کنار چاه هرشب ایستاده جبرئیل
تا تکاند از سر دوش علی گرد و غبار
چند سالی هست بعد ماجرای فاطمه
لرزشی افتاده بر آن شانه های استوار
قامت سرو بلندش در هلال افتاده است
زیر بار رنج های تلخ و سخت روزگار
جای رد ریسمان های زمخت فتنه ها
سال ها مانده است بر دست کریمش یادگار
***وحید قاسمی***
دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت
از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت
تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت
حیف شد، از آنهمه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر مانده روی دست دخترت
کاش میمردم نمیدیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت
خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت
شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت
با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت
می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت
علی اکبر لطیفیان