همه اسباب عیش هست ولیک
مرگ تیغ از قراب میآرد
عالمی عیش با اجل هیچ است
این سخن را که تاب میآرد
ای دریغا که گر درنگ کنم
عمر بر من شتاب میآرد
در غم مرگ بینمک عطار
از دل خود کباب میآرد
~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~
خود تو یقین دان که نیرزد ز مرگ
جمله جهان نیم درم ای غلام
عاقبت الامر چو مرگ است راه
عمر تو چه بیش و چه کم ای غلام
~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~
من این دانم که مویی می ندانم
بجز مرگ آرزویی می ندانم
✦
✦
✦
زنده یاد احمدکسروی در «زندگانی من» اورده:
وبا و حماقت!
نجات احمقان آسان نیست!
بیماری وبا که درایران پیدا شد،
درتبریز نیز کشتار بسیار کرد.
ازکوچههاقرآن آویزان کردندتاهرکس اززیرش بگذرد درامان باشد و در کوچه ها فرش گستردند و نذرها کرده و روضهخوانیها برپا کردند.
یکروزپسرآیت الله تبریزی راسوارخرکرده، درکوچههای تبریز چرخاندند تا مردم دست و دامنش ببوسند و به وبا گرفتار نشوند!
پسرخود وباگرفت ومُرد.
مردم جای اینکه به عقاید خود شک کنند, گفتند:«آقا بلا را بتن فرزند خود پذیرفت،
تامارانجات دهد»!
و به باورشان به خاندان آیت الله تبریزی صدها بار افزوده شد!»