اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی


تصویر مرتبط



گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت

~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~

رخنه می‌جویی خلاص خویشتن
رخنه‌ای جز مرگ ازین زندان که یافت

~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~

روی زمین گر همه ملک تو شد
در پی تو مرگ چه سود ای غلام

~~~~~~~~✦✦✦~~~~~~~~

نظرات 1 + ارسال نظر
نوشین شنبه 29 تیر 1398 ساعت 23:54 http://sharina.mihanblog.com

.
دل من دیر زمانی ست که می پندارد،
« دوستی » نیز گلی ست 
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد

بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را 
-دانسته-
بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن ، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .


#فریدون_مشیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد