ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
( طنز جبهه 1 ) :
چند تاعراقی دستمال سفید تکان می دادند که اسیر بشوند و من هم که چند تا
کلمه عربی شنیده بودم ، بادست اشاره کردم بیایید و داد می زدم " امشی "
" امشی " (بروید ) بیچاره ها هاج و واج مانده بودند چکارکنند . باید بیایند
یا بروند ! دستهایشان راگذاشتن رو سرشان و همان جا نشستن .
" شادی روح شهدا صلوات "
****************************************************************
( طنز جبهه 2 ) :
بعد از بمباران از دستشویی صدای ناله می آمد منتظر شدم بیاد بیرون ببینم
کیه و چش شده ! ترکش خورده بود ! باچفیه رانش رو بستم و لنگان لنگان بر
دمش بهداری ، دکتر با تعجب به شلوارش نگاه می کرد نمی دانست ترکش
چطوری به پاش خورده ، ولی شلوار سالم مانده !
" شادی روح شهدای بهداری صلوات "
********************************************************************
( طنز جبهه 3 ) :
رشته ریاضی خوانده بود . بدنش پرتکش شده بود . خواستم روحیه بهش بدم
گفتم می خوای رشته تحصیلی ات رو ادامه بدی ؟! لبخندی زد وگفت نه دیگه باید
برم مهندسی معدن ! آهن از بدنم استخراج کنم !
" شادی روح شهدای دانشجو صلوات "
******************************************************************
( طنز جبهه 4 ) :
ازعملیات برگشته بودیم . در این فاصله که نبودیم ، گردان امام حسین رفته بودند
تو چادرهای ما مستقر شده بود . اولین نفری که رفت تو چادر داد زد : بچه های امام
حسین تو چادر ما هستند . بچه ها گفتند مواظب باش نروند ما هم بیایم زیارت !
" شادی روح شهدای گردان امام حسین صلوات "
***************************************************
( طنز جبهه 5 ) :
بعضی تازه واردهای جبهه خوب سرزبان داشتند . بهش میگم : اخوی دفعه
چندمه میای جبهه ؟ برگشته میگه : حضورذهن ندارم بااین دفعه
فکرکنم میشه... یک دفعه !
" شادی روح شهدا و امام صلوات "