اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

میلاد پیامبر ( ص) مبارک ...... 8


Related image

 

برخیز شتربانا بربند کجاوه

کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه

 

در شاخ شجر برخاست آوای چکاوه

وز طول سفر حسرت من گشت علاوه

 

بگذر بشتاب اندراز رود سماوه

دردیدۀ من بنگر دریاچۀ ساوه

 

وز سینه ام آتشکدۀ فارس نمودار

تا آنکه گوید:

 

با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید

کاری که تو می خواهی از فیل نیاید

 

رو تا به سرت طیر ابابیل نیاید

بر فرق تو و فوم تو سجّیل نیاید

 

تا دشمن تو محیط جبریل نیاید

تأکید تو در مورد تضلیل نیاید

 

تا صاحب خانه نرساند به تو آزار

زنهار بترس از غضب صاحب خانه

 

بسپار بزودی شتر سبط کنانه

برگرد از این راه و مجو عذر و بهانه

 

بنویس به نجاشی اوضاع، شبانه

آگاه کُنش از بد اطوار زمانه

 

وزطیر ابابیل یکی بر بنشانه

کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار

 

تا آنجا که دربارۀ ولادت آن حضرت گوید:

این است که ساسان به دساتیرخبر داد

 

جاماسب به روز سوم تیر خیر داد

بربابک برنا پدر پیر خبر داد

 

بودا به صنم خانۀ کشمیر خبر داد

مخدوم سرائیل به ساعیر خبر داد

 

وان کودک ناشته لب از شیر خبر داد

ربیّون گفتند و نیوشیدند احبار

 

از شقّ و سطیح این سخنان پرس زمانی

تا بر تو بیان سازند اسرار نهانی

 

گر خواب انوشروان تعبیر ندانی

از کنگرۀ کاخش تفسیر توانی

 

بر عبد مسیح این سخنان گربرسانی

آرد به مدائن درت از شام نشانی

 

بر آیت میلاد نبی سیّد مختار

فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد

 

مولای زمان مهتر صاحبدل امجد

آن سید مسعود و خداوند مؤیّد

 

پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد

وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد

 

این بس که خدا گوید «ما کان محمّد»

بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار

 

اندر کف او باشد از غیب مفاتیح

واندر رخ او تابد از نور مصابیح

 

خاک کف پایش به فلک دارد ترجیح

نوش لب لعلش به روان سازد تفریح

 

قدرش ملک العرش به ما ساخته تصریح

وین معجزه اش بس که همی خواند تسبیح

 

سنگی که ببوسد کف آن دست گهربار

ای لعل لبت کرده سب سنگ گهر را

 

 

 ادیب الممالک فراهانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد