اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

یک شهید، یک خاطره


پاییزوالپیپرطبیعت - ویسگون

کیست مرا یاری کند؟



- هر شب ندایی در وجودم نجوا می‌کند که جبهه بیا...
پرسیدم: «پسرم! چه جور صدایی است؟»
جواب داد: «آرام و دلنواز، من رو به یاد سیدالشهدا می‌اندازه که در کربلا فریاد برآورد کیست مرا یاری کند؟»
به هم‌رزمش هم گفته بود: «بی‌نام و نشان می‌شوم، ندایی در وجودم نجوا می‌کند که پلاک و جنازه‌ا‌ت هیچ وقت برنمی‌گردد!»
همرزمش پرسیده بود: «چه جور ندایی است؟»
جواب داده بود: «مرا به یاد سیدالشهدا می‌اندازه که در کربلا فریاد برآورد، کیست مرا یاری کند؟»
***
هیچ نشانی از ناصر برایمان نیامد! اما ندایی آرام و دلنواز همیشه در وجودم نجوا می‌کند که جای فرزندم خوب است. ندایی که مرا به یاد سیدالشهدا (ع) می‌اندازد...

خاطره‌ای از شهید ناصر روح‌آزاد
راوی: مادر شهید

مریم عرفانیان

" کیهان "

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد