آغاز برداشت گل محمدی از گلستانهای دشت کاشان | خبرگزاری صدا و سیما

آسمان پیش قدمهات به حیرت افتاد
کهکشان وقت تماشات به زحمت افتاد

 

موج برخاست و از آنهمه هیبت افتاد
کوه تا نام تو را بُرد به لکنت افتاد

 

این علی هست خودش هست جنابش آمد
خوش به حال دلِ زینب که رکابش آمد

 

تشنه خاکیم و ترک خورده ولی دریا تو
شوره زاری همه با ماست وَ باران با تو

 

و نوشتیم که یا هیچ پناهی یا تو
دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زیرا تو

 

بعد مرگم به هوای حرمت پر گیرم
من کفن پاره کفن زندگی از سر گیرم

 

رگِ پیشانی تو تا که تَوَرم میکرد
لشگر انگار که با مرگ تکلم میکرد

 

دست و پا را نه فقط راهِ نفس گم میکرد
بیرقت در وسط دشت تلاطم میکرد

 

تو سلیمانی و تختت وسط میدان است
چقدر سر ز سر ِتیغ تو سرگردان است

 

میکشی تا وسط معرکه ها طوفان را
بند آورده نگاهت نفس میدان را

 

 تا که ارباب بگیرد به سرت قرآن را
میدرد نعره ی تو زَهره ی سرداران را

 

شور ِآن قله که آتش فوران کرد تویی
آن کماندار که ابروش کمان کرد تویی

 

سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست
حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست

 

ماهِ شب های محرم تویی و دم با توست
ای علمدار ِ ادب شور محرم با توست