اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

ماجـرای شــعر «آمدم ‌ای شاه پناهم بده»

دشت گل های شقایق اختر آباد‎

 

وقتی از حبیب‌الله چایچیان(حسان) سخن به میان می‌آید، بی‌درنگ، رضوی سروده «آمدم ‌ای شاه پناهم بده» و عاشورایی سروده «امشب شهادت‌نامه عشاق امضا می‌شود» در ذهن‌ها تداعی می‌شود. آیینی سروده‌هایی که به خاطر برخورداری از مولفه‌های یک شعر آیینی فاخر و سالم، همیشه مورد توجه مداحان و ذاکران هوشمند، سختگیر و مشکل‌پسند بوده است. شعرهایی که به خاطر نرمی و لطافت وزن، طنطنه موسیقی، سلامت زبان، سادگی کلام، و ارجمندی محتوا و مضمون، در ذهن و زبان مردم کوچه و بازار خوش نشسته و به نوحه‌هایی ماندگار تبدیل شده است. نوحه‌هایی دلنشین و خاطره‌انگیز چون: «بار بگشایید این‌جا کربلاست، خیمه‌ها می‌سوزد و شمع شب تارم شده، من زاده علی مرتضایم، دنیاست چو قطره‌ای و دریا زهرا، ناله کن ‌ای دل به عزای علی، و...»

زنده یاد «حسان» در مصاحبه‌ای که در سال‌های پایانی عمر پر برکت خویش با سایت «عقیق» انجام داده بود، داستان سرودن شعر معروف «آمدم ‌ای شاه پناهم بده» را چنین روایت کرده است:

«اشعارم عنایتی است که از سوی ائمه‌اطهار(ع) به من می‌شود. به طور مثال شعر «ای شاه پناهم بده» که در‌باره امام رضا(ع) است زمانی به من الهام شد که با مادرم به مشهد رفته بودیم. مادرم همیشه ارادت ویژه‌ای به چهارده معصوم(ع) داشت؛ مادر دوبار پشت سر هم و در فاصله زمانی نزدیک به هم سکته کرد. دکتر به من گفت: فردی که این‌گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند. آن موقع به مادرم گفتم که چه آرزویی دارد. او گفت: آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا(ع) را زیارت کنم. با اینکه راه رفتن برایش دشوار بود و حال خوبی نداشت، دو بازویش را گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند و به مشهد رفتیم. حرم مثل همیشه خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم مشکل و برای مادرم غیرممکن بود. گفتم: مادرجان از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم به دلمان نمی‌چسبد گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهند. 

بازوی مادر را گرفته بودم و همین‌طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم که در همین حال این شعر را سرودم: «آمدم ‌ای شاه، پناهم بده خط امانی ز گناهم بده/‌ای حَرمَت ملجأ درماندگان، دور مران از در و راهم بده/‌ای گل بی‌خار گلستان عشق، قرب مکانی چو گیاهم بده/ لایق وصل تو که من نیستم، اِذن به یک لحظه نگاهم بده.» وقتی شعر به «تخلص» رسید، دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌توانست برود خودش را به ضریح رساند و ضریح را بوسید؛ من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است.»

نام روشن «حسان» برای جامعه شاعران و ذاکران آیینی، نامی بلند، معتبر و قابل احترام است. نکته قابل تامل‌تر آن که بسیاری از ذاکران در ایام ولادت و شهادت خاندان رسالت(علیهم‌السلام)، اشعار حسان را در هیئات مذهبی می‌خوانند، بی‌آن که بدانند نام شاعر این مدایح و مراثی چیست! به عبارتی شهرت و آوازه این اشعار از آوازه‌ای که خود شاعر دارد بیشتر است‌. این امر موید خلوص شاعر در عرض ادب و ارادت به ساحت بزرگان است‌. 

دقیقه‌ای که در شعر بعضی از شاعران نسل امروز مورد غفلت قرار گرفته است.

به این معنا که منِ شاعر امروز، پیش و بیش از رضایت خدا، به دنبال پسند و خوشایند خلق خدا و لایک و فالوورهای بیش‌تر هستم. غافل از این که قلمرو شعر دینی و آیینی، عرصه خودبینی و خود فروشی نیست، عرصه خدانگری و حقیقت نوشی است.

  ارج و قربی که امروز استاد حسان به عنوان یک شاعر آیینی در ذهن و زبان ما دارد، دقیقا به خاطر توجه به این دقایق و ظرایف بود. 

حسان هم قبله و هم قبیله همان شاعرانی بود که توصیف آنان را در آیات ۲۲۴ تا ۲۲۷ سوره شعرا می‌خوانیم. شاعری که شعرش از کژتابی‌های مضمونی و اعتقادی پیراسته، و به صفاتی چون: ایمان، عمل صالح، ذکر کثیر و انتصار(دادخواهی و حمایت از مظلومان) آراسته بود.

  زلالی و آراستگی‌های معنوی و مضمونی شعر حسان، ریشه در «خلوص نیت» و «معرفت دینی» او داشت. چرا که او پیش و بیش از هر چیز «دغدغه دینی» داشت و علاوه‌بر «چگونه گفتن» به «چه گفتن» نیز می‌اندیشید. تنزل شعر دینی و آئینی امروز ما به خاطر غفلت از این دقیقه است. به این معنا که بعضی از شاعران روز و روزگار ما به خاطر توجه بیش از حد به «چگونه گفتن» و دلبرانگی کلام(فرم)، رسالت دینی، انسانی، و اجتماعی خود را از یاد برده و به «مشاطه‌گری» و«صورت‌گری» صرف مبتلا شده‌اند. غافل از این که در قلمرو شعر آیینی، التذاذ هنری، زبان‌آوری و صنعتگری یک روی سکه است، و برتر و والاتر از آن آیینگی جان و جهان شاعر است که شعر او را از فرش به عرش می‌برد.

مقبولیت و محبوبیت حبیب‌الله چایچیان نیز به عنوان یک شاعر اصیل آیینی به همین نکته برمی‌گردد: مقدم دانستن «تعهد دینی» بر «تعهد ادبی» در شعر آیینی. حسان رضای خالق را بر رضای خلق برگزید و با پایبندی به ادب و آداب در وادی شعر آیینی گام برداشت. تقید و تعهد مومنانه او به این اصل باعث شد که خدا به او عزت بدهد و شعرش را بر سینه روزگار؛ ماندگار کند.

آمده‌ام آمدم‌ ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و‌، راهم بده

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

لایق وصل تو که من نیستم

اِذن به یک لحظه نگاهم بده

ای که حَریمت به مَثَل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان سوز به آهم بده

لشگرشیطان به کمین من است

بی کسم ای شاه پناهم بده

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری‌، یار و سپاهم بده

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

ای که عطا بخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

 

رضا اسماعیلی

کیهان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد