اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

یک شهید، یک خاطره



عکس های گل شقایق قرمز و بنفش برای پروفایل تلگرام و اینستاگرام و واتساپ

عشق به ائمه اطهار

هنوز فرزندی نداشتیم که به کربلا رفتیم. همسرم بعد از زیارت قبور، دست به دامن حضرت علی‌اکبر (علیه‌السلام) شد و گفت: «یااا علی‌اکبر، فرزندی بما عطا کن تا اسمش رو علی‌اکبر بذاریم و راه جدم رو ادامه بده...»

مدتی بعد از این که به روستایمان برگشتیم، فهمیدم همسرم باردار است. وقتی پسرم به دنیا آمد، من در صحرا بودم. هرکسی نامی برایش انتخاب کرده بود و در مهمانی که به مناسبت تولدش تدارک دیدیم، اسم موردنظرش را می‌گفت. من اما رو به اقوام گفتم: «نذر کردیم اسم پسرمون رو علی‌اکبر بذاریم تا راه جدم رو ادامه بده...»

***

پسرم به ائمه اطهار (علیهم‌السلام) عشق می‌ورزید و با شهادتش راهشان را ادامه داد...

خاطره‌ای از شهید سید علی برقبانی

راوی: سید محمد برقبانی، پدر شهید

مریم عرفانیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد