اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

اشعار و متون ادبی

نظم و نثر ادبی

یک شهید، یک خاطره


تصاویر/ آخرین روز های برداشت انار در شهرضا

پاسخ به امام زمان(عج)

پسرم احمد هیچ‌وقت نمی‌خواست کسی را از خودش رنجیده‌خاطر کند. یادم هست روزی که می‌خواست به جبهه برود، وقتی دید پدرش از رفتن او کراهت دارد و بهانه می‌آورد، خیلی محترمانه گفت: «پدر جان، اگه شما صلاح نمی دونید، جبهه نمی‌رم؛ ولی شما خودتان باید پاسخ امام زمان رو بدید. من دینی به عهده‌دارم که باید انجام بدم.»

پدرش گریه کرد و گفت: «نه پدر جان، من نمی‌تونم چنین مسئولیتی رو بپذیرم، شما برو.»

احمد بدون اینکه دل پدرش را بشکند، موافقت او را گرفت، رفت و شهید شد.

خاطره‌ای از شهید احمد صمیمی ترک

راوی: مادر شهید

مریم عرفانیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد